شهيد خدامراد باورصاد شهري پور، اول فروردين سال ۱۳۴۲ در شهرستان هفتگل پا به عرصه حيات نهاد و دوران كودكي و نوجواني خود را در شهر آبادان گذراند. تحصيلات متوسطه خدامراد مقارن با اوج پيروزي انقلاب اسلامي بود و او به عنوان يكي از عناصر فعال مسجد پيروز آبادان در به ثمر رسيدن وپاسداري از انقلاب سهم به سزايي داشت. در سال ۱۳۵۹ شمسي با آغاز جنگ تحميلي استكبار عليه ايران اسلامي با عضويت در بسيج آبادان همراه با نيروهاي مردمي به دفاع ازكيان انقلاب اسلامي برخاست و دلاورانه جنگيد. اين شهيد سرافراز بعد از مدتي همراه با خانواده به اميديه عليا (پاچه كوه) نقل مكان كرد، امّا پيوسته در نبرد ميدان هاي شرف وآزادگي حاضر بود.
او در عمليات والفجر۸ و طي آزاد نمودن بندر استراتژيك فاو از ناحيه پا مجروح گشت كه پس از مداوا و بهبود نسبي به سِمت فرماندهي آموزش تانك تيپ زرهي۷۲ محرم منصوب شد. وي بعد از شهادت برادرش، علي در بمباران هوايي تلمبه خانه شماره۱ شركت نفت اميديه، با تمام توان به دفاع در برابر تهاجمات رژيم بعثي پرداخت. به راستي با توجهي اندك به وصيت نامه اين شهيد عزيز درمي يابيم كه او به چه مراتبي از كمال در حوزه معرفت نايل شده بود و راه صد ساله را در عرصه ي ميدان نبرد، يك شبه طي نموده بود. او حيات و زندگي خويش را با معيار حق مي سنجيد و آرزويش وصل به محبوب بود، به لذّات و زيبايي هاي زودگذر دنيا دل نبسته و زمزمه اش اين بود:
اي سرو پـاي بسته به آزادگـي مناز آزاده، مـن كه از همـه عالـم بريـده ام
برگ خزان رسيده بي طاقتم «رهي» يـك بوسـه ي نسيم ز جـا مي برد مرا
سرانجام اين بسيجي دلاور پس از عمري جهاد و حماسه به تاريخ ۲۱/۱۰/۶۵ در عمليات كربلاي ۵ در منطقه شلمچه به لقاي دوست نايل شد و نداي ارجعي دوست را با اهداي جان لبيك گفت. او كه خود گل محمدي بود قبل از شهادت، عطر يادگارش را توسط دوستش براي مادر فرستاد تا از او حلاليت بطلبد و يادش هميشه فضاي سينه را معطر گرداند. پيكر مطهر اين شهيد به تاريخ۱/۱۱/۶۵ در گلزار شهداي اميديه به خاك سپرده شد. يادش گرامي باد.
بسم الله الرحمن الرحيم
اين حقير ممكن است كه بيان خوبي نداشته باشم، شما كه اين نوشته را مي خوانيد به بزرگي خود مرا ببخشید.
به خدا قسم اين نوشته، آن چيزي است كه در دلم مي گذرد و نه غير آن. وصيت نامه چيزي نيست كه به همين آساني بتوان از آن گذشت آن هم براي ما كه يك عمر در گناه و نكبت به سر مي بريم. زيرا مي توان به وسيله آن راه را به دشمن و دوستان نشان داد تا گروهك ها از كشته شدن اين جوانان معصوم به نفع خود سوء استفاده نكنند و نگويند اين جوان انقلابي نبود و به خاطر ناراحتي از خانواده يا… به جبهه رفت.
ان شاءالله كه خداوند اين منافقان، كافران و كوردلان را راهنمايي كند و اگر راهنمايي نشدند خداوند هم در اين دنيا و هم در آخرت خوار و ذليلشان گرداند.
اي كساني كه فكر مي كنيد لذّت غير مادّي دراين دنيا بالاترين لذّات است سخت در اشتباهيد به خدا قسم كه هيچ لذّتي بالاتر از لذّت عبادت پروردگار نيست. من اين نوشته را نه از كتاب اقتباس كردم و نه در جايي خوانده ام، اين را در مكتب خانه ي عشق حسين(ع) ياد گرفتم و خيلي ساده نبود، بايد در اين راه رنج و سختي را تحمل كرد و به خدا قسم كه عبادت مخلصانه از عسل براي انسان شيرين تر است.
اي عزيزان با قصد قُرب به خدا بخوريد، بياشاميد، بخوابيد و بلند شويد كه به راستي خداوند لذّت اين قرب را به شما خواهد چشاند.
سلام به امام عظيم الشّأن! سلام به خانواده ي شهدا ! درود به شهدا كه با خون خود ريشه اسلام را آبياري كرده و باعث زدن جوانه ها در دنيا شده اند!
اي خداي بزرگ! تو مي داني كه با چه نيّتي در اين راه قدم نهاده ام. من هيچ چشمداشتي به دنيا ندارم و مي خواهم جان و جسم و باقيمانده عمرم را سالم به صاحب اصليش بازگردانم.
اي خدا ! تو مي داني كه قبل از اين كه در اين راه گام بردارم به چه منجلاب بزرگي فرو رفته بودم تا جايي كه قلب سياهم حتي بينايي ظاهري را از من گرفته بود.
اي خدا به جايي مرا آوردي كه دوست دارم تا آخرين قطره هاي خون خود وآخرين نفس هاي عمرم در اين درياي خون شنا كنم، شايد به ساحل حق برسم، اي خدا شرمنده و سرافكنده نزد تو آمده ام، حداقل ما را به عنوان يك مسلمان قبول كن، اي خدا به خاطر عشق به توست كه پا در اين راه گذاشته ام.
والسلام
خدامراد باورصاد