مرحوم بهرام کمایی

هنگامي كه مؤذن نبود، اذان مي گفت و در نبود قاري با لحني زيبا قرآن تلاوت مي نمود و در مراسم عزاداري با شوري خاص مداحي مي كرد و در مراسم سينه زني نخستین سينه زن به شمار مي رفت و صداي حسين حسينش فضاي مسجد را پر مي كرد. او تواضع و شجاعت را در كودكي در مكتب دو برادر شهيدش آموخته بود و از كودكي با رنج و سختي آبديده شد و اگر چه خود دلي دردمند داشت ولي تا مي توانست بار غم و اندوه را از دل ها مي زدود و هميشه با دلي خونين          همچو جام، لبي خندان داشت و از انجام هيچ خدمتي در راه رضاي خدا و كمك به مردم دريغ نمي كرد و سنگ صبور همه بود. هرگاه مشكلي را با  او در ميان مي نهادند متأثر مي شد و از خدا جهت رفع آن ياري مي خواست و تا مي توانست در جهت رفع آن اقدام مي كرد.

زنده ياد بهرام كمايي در تاريخ ۲۳/۷/۱۳۴۵ در علی آباد و در خانواده اي متديّن و زحمت كش چشم به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي و راهنمايي خود را با موفقيت در همين منطقه گذراند.

با شروع انقلاب در كنار برادرانش در راهپيمايي ها فعالانه شركت داشت و از ۱۲ سالگي خود را وقف مسجد نمود و عنوان اولين خادم نوجوان مسجد حجت (عج) را به خود اختصاص داد. او از اعضاي فعال انجمن اسلامي، كتابخانه امام صادق (ع) و پايگاه شهيد باكري به شمار مي رفت، فعاليت هاي فرهنگي او و اجراي نمايش هاي مختلف از جمله تئاتر« صدام در دام » در اذهان همه ماندگار است. اين عزيز سال ها به عنوان عضو هيئت امنای مسجد علي آباد و هيئت عزاداران امام حسين (ع) و مسئول پايگاه شهيد باكري، خدمت نمود. امّا كسب هيچ افتخار و مسئوليتي نتوانست او را لحظه اي از عالم تواضع و فروتني خارج كند.

مرحوم بهرام كمايي در سال ۱۳۶۴ همدوش با شهيد سید سعيد طباطبايي و هيئت رزم آوران استان خوزستان با پاي پياده به زيارت حضرت امام (ره) در جماران مشرف شد و به آرزوي ديرينه خود رسيد. او در همين رشته ورزشي در مسابقات منطقه اي شركت ملي گاز در تبريز به مقام دوم كشوري نایل گرديد و از بازيكنان اصلي دسته ۱ فوتبال منطقه به شمار مي رفت. آري بهرام قبل از اين كه فاتح ميادين ورزشي باشد فاتح قلب ها بود به گونه اي كه همه احساس مي كردند با او دوست و برادرند. مراسم خاكسپاري اين عزيز از دست رفته مجمعي بود كه همه اقشار اعم از روحاني، بسيجي، مرفّه، مستضعف و… را گرد آورده بود، حتي قربانيان اعتياد كه سال ها با مهر و محبت او خوكرده بودند در فراقش اشک مي ريختند.

او در شركت ملي گاز منطقه خوزستان مشغول به كار شد و در سال ۱۳۶۹ تشكيل خانواده دادكه به لطف خدا ثمره ي اين پيوند مبارك دو فرزند مي باشد. او بعد از شهادت دو برادر ستون اصلي خانه به شمار مي رفت و پدر اين اسوه ي صبر و تقوا چشم به او روشن داشت. اين عزيز با همه مشكلات و مسئوليت هاي خانوادگي و اجتماعي لحظه ای در طلب علم و دانش از پاي ننشست و تا مقطع ليسانس تحصيلات خود را در رشته ي الهيات ادامه داد و با موفقيت اين دوره را طي نمود.

او كه سال ها عطر ياد و خاطره شهدا را در منطقه مي پراكند از طراحان اصلي   یادواره ي شهدای مسجد بود و سال ها رايحه ي عطراگين ياد و خاطره ي اين عزيزان را در فضاي خاطر مشتاقان زنده نگه مي داشت.

این عاشق امام زمان در دعاي ندبه از محضر دوست، فرج آن حضرت را مسئلت        مي نمود و با ياد امام زمان هر صبح از خواب برمي خاست و در آخر هر صلوات با ذكر « و عجّل فرجهم » اين پيمان را تجديد مي نمود تا در ركاب حضرتش با دشمنان دين مصاف كند.

سرانجام اين ستاره تابناك، در تاريخ ۲۵/۷/۱۳۷۷ تاب دوري دو برادر شهيدش سيروس و شاهرخ را نياورد و در بزم عرش به ميهماني برادران خود رفت و در جوار رحمت الهي مسكن گزيد و دل هاي عالمي را داغدار خود ساخت. روحش شاد و يادش گرامي باد.

 

ا نا الله و انا اليه راجعون

« سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ » (رعد/آيه۲۴)‏

اَشهدُ اَنْ لا اله الاَّ الله و اَنَّ محمَّداً رسولُ الله و اَنَّ عليّاً وليُّ الله

شهادت به وحدانيت خداوند تبارك و تعالي و پيامبري حضرت ختمي مرتبت  محمد مصطفي (ص) و امامت و ولايت علي بن ابيطالب (ع) و فرزندان پاكش        مي دهم و شهادت مي دهم دين مبين اسلام والاترين و كاملترين اديان الهي و آخرين دين فرستاده شده از طرف خداوند يكتاست و قرآن كريم معجزه ي الهي و آسماني بر تمام جهانيان است.

اي انسان! هيچ دولتي عزيز تر از مرگ نيست، دینداران را تاج كبريا و كرامت در دروازه ي مرگ بر سر نهند و برخورداران شریعت، تودیع و فرمان دولت به دروازه مرگ خواهند یافت. زیرا مرگ حرم عزّت عارفان و طلیعه عنایت ازل و مقدمه رعایت ابد است. در دو عالم هیچ کس را آن راحتی نیست که مرد موحّد در لحد با احد است.

در طول زندگی خود گناهان و خطاهاي زیادی مرتکب شده ام که یقیناً ارتکابشان از جهلم بوده و حـال که فرصت جبـران و طلب حلالیت نـدارم، از همیـن جا از همـه

خویشان، رفیقان، همکاران و همه و همه که مورد ظن و یا خطای من قرار گرفته اند پوزش خواسته و حلالیت می طلبم، باشد که خداوند ازآنها نيز بگذرد، ان شاءالله.

پدر و مادرم، خدا را گواه می گیرم که در طول حیاتم، به خصوص بعد از به شهادت رسيدن برادرانم، فکر و ذکرم احترام به شما بود، امّا اگر باز هم کوتاهی و قصور کردم به بزرگواری خودتان ببخشید و می دانم که در طول زندگی قدرت جبران زحمات و خوبی هایتان را نداشته ام و امیدوارم که این فرزند گناهکارتان را ببخشید و براي او از خدا طلب غفران نمايید. از همه دوستان و آشنایان عاجزانه     می خواهم که اگر مقدور است هر کدام دو رکعت نماز و یک روز روزه به نیابت از این بنده حقیر(احتیاطاً) به جا آوريد. می دانم که در زمان حیاتم چیزی جز زحمت و مشقّت نبودم ولی مرا حلال کنید. ان شاءالله خداوند از من و شما بگذرد و با اولیائش محشور گرداند. خوشا به حال شهدا که با آغوشی باز سراغ مرگ و شهادت رفتند و واي به حال من که با کوله باری از گناهان، از این دنیا کوچ می کنم، امّا با اين حال از لطف و کرم بی کران او نا امید نيستم.

از بازماندگانم مي خواهم که مراسم ختم مرا مختصر و بدون تشريفات برگزار كنند و در صورت امكان، هزینه مراسم را به امورات خیریه اختصاص دهند و خواهشمندم که قبرم را ساده و بی آلایش درست کنند، ان شاءالله که خداوند شما را ببخشد. (یا مَنْ لَهُ الدّنْیا وَ الْآخِرَة ارحم من لیس له الدنیا و الآخرة) به دعای خالصانه همه شما (خویشاندان، رفیقان، همکاران، آشنایان و همشهریان و…) و شفاعت ائمه و انبیاء و شهدای گرانقدر محتاجم و از این جا با همه برادران و خواهران دینی وداع می کنم، خواهشمندم این وصیت نامه را در جمع تشيیع کنندگان قرائت فرمايید، باشد، كسانی که حقّی بر گردنم دارند، به بزرگواری خود ببخشند.

آخرین کلام: بچه ها (دوستان) ما هم رفتیم خداحافظ، دیدار به قیامت.

بهرام كمایی

۱۹ رمضان ۱۴۱۷

One thought on “مرحوم بهرام کمایی

  • 01/07/2023 at 14:36
    Permalink

    سلام علیکم

    حقیقتا مثل بهرام دیگر نمیآید
    با اینکه جانباز شیمیایی بود و مجروح جنگی
    وقتی کمال دانشیار نماینده وقت مجلس بر بالینش در بیمارستان آمد و پزشکان گفتند که حال بهرام خوب نیست و بر اثر جراحت جنگ و اثرات شیمیایی جنگ هست که بدنش یهویی تخریب شده و احتمال زیاد تمام هست

    بهرام ب دامادشان بنام حسن درویش کارگردان و گریمور و نویسنده تأتر صدام دردام در اوایل جنگ که در سطح شهرستانهای امیدیه وماهشهر و اهواز و میانکوه و آغاجاری به نمایش درمیآید ‌بهرام هم در آن نقش داشت
    و به کمال دانشیار گفت اصلا راضی نیستم مرا خدمات شهید دهید و جز شهدا احتساب شوم و در گلزار شهدا دفن شوم و روی قبرم شهید بنویسید
    چون میخوام هر توشه و زادی و ثوابی هست برای اون دنیایم باشد و راضی نیستم در بنیادشهید وجانبازان جز آنها حساب شوم.

    با ذکر یاصاحب الزمان عج و یاد امام زمان عج از دنیا رفت و ذکر لبش آخرین لحظه یا زهرا س بود

    روحش شاد یادش گرامی

    Reply

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *