شهید عبدالله آقاجری

آسمانی بود و از ابتدا هرکس که او را می دید به این نکته پی می برد، همیشه لبخندی چهره اش را زیباتر می کرد، چهارشانه و بلند قد بود و با دقّت تمام وضو    می گرفت؛ از همان نوجوانی به نماز جماعت پایبند بود، حتّی با دو نفر آن را برگزار  می نمود و اغلب مواقع بچه های مسجد او را به عنوان امام جماعت انتخاب مي كردند. گاهي اوقات كه عصبانی می شد چهره اش گلگون می گشت امّا به هیچ کس پرخاش یا بی احترامی نمی کرد، به همین خاطر همه دوستش داشتند و اگر بگوییم گل سرسبد جوانان مسجد علی آباد بود اغراق نکرده ایم. اگر مهم ترین دلیل عزّت و سرافرازی او را در بین مردم بر شماریم به یک واژه خواهیم رسید؛ «اخلاص»، آری او عبدالله بود و در هر کاری تنها به رضای او توجه داشت.

   شهيد عبدالله از بنیانگذاران کتابخانه امام صادق (ع) و از موثرترین افرادی بود که به عنوان سرمشق و الگو با تمام وجود، خود را وقف کارهای فرهنگی کرد. با این که نوجوانی بیش نبود امّا در کارهای انقلابی مانند پخش اعلامیه و برگزاری تظاهرات در منطقه شركت فعال داشت و از افراد مورد تعقیب ساواك به شمار      می رفت. با پیروزی انقلاب در كميته ي انقلاب اسلامي، انجمن اسلامي و پايگاه مقاومت به فعاليت پرداخت.

   با شروع جنگ تحمیـلی درس را رها کرد و به سپـاه پاسداران امیـدیـه ( آغاجاري ) پيوست و در عملیات های متعدد شرکت جست. در عملیات رمضان از ناحیه پا مجروح گشت امّا بلافاصله بعد از بهبودی نسبی به جبهه ها برگشت.

   شهید عبدالله آقاجری در تاریخ نهم مهرماه سال۱۳۴۱ هجری شمسی در خانواده ای مذهبی و مستضعف چشم به جهان گشود و از همان کودکی در دامن مادری فداکار شیر معرفت نوشيد و با فرهنگ اصیل اسلامی و محبت اهل بیت خو گرفت. او در خانواده همسری مهربان و پدری فداکار بود و تا می توانست در کسب رضایت والدین خود می کوشید. عبدالله در سال ۱۳۶۰ به سنّت پیامبر اکرم(ص) تأسی نمود و ازدواج کرد، ثمره این پیوند مبارک دو فرزند پسر می باشد، نخستين فرزندش را حمزه ناميد و از همسرش تقاضا نمود او را همچون حمزه سیدالشهدا بار آورد و دیگری را که هنوز به دنیا نیامده بود به عشق پيامبر(ص) محمد نام نهاد. این شهید بزرگوار از افراد روشنفکر و آگاه منطقه امیدیه علیا به شمار می رفت. از همسر مهربان خود می خواهد که در فراقش همچون زینب(س) صبر کند و بعد از شهادتش او را مکلف به ازدواج و تشکیل خانواده می نماید.

   توجه اين عزيز به حق النّاس به حدّی بود که در جبهه و جنگ به خانواده خود سفارش می کند که بدهی او را بپردازند.

   سرانجام عبدالله در تاریخ۶/۱۲/۶۲ در عملیات خیبر به درجه رفیع شهادت نایل   می آید و پیکر پاکش پس از ۱۳ سال غربت در تاریخ ۱۴/۴/۷۶ در گلزار شهدای امیدیه در کنار دیگر برادرانش به خاک سپرده می شود. روحش شاد و یادش مستدام باد.

    خاطره اي به نقل از برادر خدارحم درويشي

در گرماي تابستان سال ۵۴ كه مصادف با ماه مبارك رمضان بود، در كوي نيرو اميديه بنايي مي كرد و روزه بود، اگر نمي توانست و كار براي او دشوار مي شد مرخصي مي گرفت امّا روزه اش را ترك نمي كرد.

   «قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَ تُحْشَرُونَ إِلى جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمِهادُ  قَدْ كانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتا فِئَةٌ تُقاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ أُخْرى كافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَ اللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشاءُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصارِ»    (سوره آل عمران / آيه ۱۲ و ۱۳)

   « ای پیامبر به آنان که کافر شدند بگو به زودی (در دنیا) شکست خواهید خورد و در دوزخ شما را گرد آورند و آن بد آرامگاهی است. به راستي که برای شما (مشرکان) در دنیا آیتی (علامتی بر صدق گفتار پیغمبر) است، اين دو گروه (که در جنگ بَدر) به هم رسیدند،گروه نخست ( پيامبر و يارانش كه) در راه خدا مي جنگند  و گروه كافران كه در ظاهر اين دو گروه همانند هم به نظر مي رسند (خداوند تعداد اندك مسلمانان را در چشم كافران دو برابر جلوه داد) تا پیروزی نصیب مجاهدین اسلام گردد و خدا هر که را خواهد به یاری خود نیرو می دهد. آری در این داستان برای صاحبان بصیرت عبرت است.»

   با سلام و درود به امام زمان و نایب برحقش امام خمینی. خداوند در آیه ي اول، مشرکان را به شکست و جهنم و در آیه ي دوم، مسلمانان را به پیروزی بشارت مي دهد. بايد ديد چگونه خداوند لشکریان خود را یاری می کند و آنان را در نظر کافران دو برابر جلوه مي دهد و مسلمانان با نفرات کم و تجهیزات ناچیز بر کافران غالب می گردند؟ این آیه ها شامل حال لشکریان اسلام به فرماندهي امام خمینی در زمان كنوني نيز می شود. ما در جنگ ایران و عراق نعمت های الهی را شاهد بوده و خواهیم بود. من امیدوارم که این عملیات، آخرین عملیات ما با بعثیان عراقی باشد و با پیروزی لشكريان اسلام، از راه کربلا، قدس شریف را از چنگ اسرائیل خارج نمایيم. من امیدوارم که این انقلاب به انقلاب امام زمان (عج) متصل گردد و این انقلاب را به صاحب اصلی آن تحویل دهیم.

   امّا چند کلمه ای به خانواده خودم؛ امیدوارم که پدر و مادر و خواهران و برادران و عیالم شهادت من را پذیرا باشند و زیاد گریه نکنند، فرزندی که در راه دارم اگر پسر بود اسمش را محمد و اگر دختر بود نامش را خدیجه بگذارید و پسرم حمزه را مادرش حمزه وار، بار بیاورد تا چون حمزه سیدالشهداء در راه اسلام خدمت نماید. از زحماتی که پدر و مادر برای من کشیده اند خیلی خیلی ممنون هستم و امیدوارم که جبران نمایم.

   همسر عزیزم می دانم که چقدر به من علاقه داری ولی برای خدا باید از همه چیز گذشت همچنان که من گذشتم و دل از این دنیا بريدم. از تو می خواهم مرا حلال کنی و بچه هایم را در راه خدا پرورش دهی.

والسلام

عبدالله آقاجری

۷/۱۱/۶۲

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *