شهید مهدی بیغوله

وصیت نامه پاسدار شهید مهدی بیغوله

مرگ امری است طبیعی و شهادت افتخار همه ما مسلیمن، بالخصوص شیعیان امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع) است. آنچه بیش از همه ما ارزش فراوان دارد، حفظ دین مقدس اسلام است. حفظ آیه به آیه قرآن کریم، علی (علیه السلام) با فرقی شکافه در همین راه شهید شد. فرزندان برومندش هر یک به طوری در این راه شهید شدند. شهادت امام حسین (علیه السلام) به ما ارث رسیده و راهی را که انتخاب کردم هم اکنون در پیشگاه مقدس الهی خوشحالم و از خداوند متعال از همه گناهان مطلب بخشش و  مغفرت می‌کنم.

سفارشم به فرزندانم آن است که از مادرشان که برای آنها زحمت‌های فراوان کشیده است، خوب مواظبت کنند. سفارش دیگرم آن است، که فرزندان بزرگم در رابطه با تشکیل خانواده و ازدواج به برادرشان عیسی کمک و مساعدت نمایند تا از زندگی در پرتو اسلام و قرآن برخوردار باشند.

آنچه مهمتر از همه سفارشات میباشد، امام خمینی است. دست از این نعمت الهی و خط سرخش برندارید. پشتیبان اسلام، قرآن، روحانیت باشید. فرزندانم، دست از نماز، روزه، مسجد، قرآن برندارید. سعادت دنیا و آخرت در گردن گذاشتن به احکام مقدس اسلام است. از تفرقه بین یکدیگر (برادران) بپرهیزید و در جماعت باشید که دست خدا با جماعت است.

موید باشید

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

زندگی نامه پاسدار شهید مهدی بیغوله

در قریه‌ای به نام قادر آباد از توابع شهرستان بافت از استان کرمان در سال ۱۳۰۷ متولد شد و در سن هفت سالگی مادرش را از دست داد و در آن زمان‌های ستم شاهی که خوانین ظالم در هر منطقه خود شاهی بودند، وی به چوپانی مشغول و در نوجوانی همراه با مرحوم پدر و برادران و خواهران و عده‌ای از اقوام نزدیک پیاده، از طریق کناره دریای استان ساحلی به آغاجاری، که در آن زمان مرکز تجمع کارگران شرکت نفت بود، آمد. از آن موقع دوران رنج و زحمت و آغاز گردید و برای اداره و تامین مخارج پدر و خواهران و همسر و اولاد به کارگری مشغول و چند سال متوالی شاگرد بنایی می‌کرد. تا اینکه خود فردی استاد بنا، مفید و لایق و خود ساخته گردید. وی از زمانی که خود را شناخت، هیچگاه از یاد خدا غافل نمی‌گردید. نمازهای یومیه را به موقع ادا و روزه‌اش ترک نمی‌شد و در تمام مدت عمرش به خصوص در زمان حکومت ظالمانه طاغوت یکی از بنیانگذاران مراسم مذهبی در محله طالقانی بود. زندگی بسیار ساده و بی‌آلایش بود و حلال مشکلات و رفع اختلافات فی مابین افراد و فامیل بود. همیشه افراد فامیل را به وحدت و یگانگی و زندگی با معنویت در راه خدا تشویق می‌نمود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی وی یکی از افرادی بود که نسبت به احداث ساختمان حسینیه طالقانی در آغاجاری همت گمارد و اکثر اوقات فراغت خود را صرف این ساختمان می‌نمود. با وقوع جنگ تحمیلی رژیم بعثی صدام به مدت چند ماه در جبهه پاسگاه زید با مزدوران صدامی مبارزه نمود. بعد از طرح لبیک، اولین فردی از این محل بود که به ندای امام امت لبیک گفت و در مانور آزادی قدس شرکت نمود و در تاریخ ۱۵/۱/۱۳۶۳ نیز با خلوص نیت عازم جبهه‌های حق علیه باطل گردید و در تاریخ ۴/۲/۱۳۶۳ در اطراف جزایر مجنون در حین مبارزه با بعثیون بر اثر پرتاب موشک هلیکوپتر، در سن ۵۶ سالگی جان خود را فدای اسلام نمود.

من خسی بی سرو پایم که به سیل افتادم

او که میرفت مرا هم به دل دریا برد

من به سرچشمه خورشید، نه خود بردم راه

ذره‌ای بودم و مهر تو مرا بالا برد

والسلام

روحش شاد و راهش پر رهرو باد

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *