زندگی نامه شهید همت الله رودباری
شهید همت الله رودباری در سال ۱۳۳۳ در آبادان متولد گردید. از همان بچگی با دیدن پدرش به کار پر مشقت برای تهیه معاش بسیار در رنج بود و وقتی که میدید مأوایشان کپری بیش نیست در صورتی که عدهای از خدا بیخبر در اطرافشان در فکر هر چه با تجمل کردن زندگی خود هستند، به خود امید می داد که روزی می توانند تباهی ها را به زنجیر بکشند.
دوران تحصیلی را در آبادان تا سوم متوسطه ادامه داد. بعد از آن روح بزرگ و پاک توان آن را نداشت که رنج پدر را تماشاگر باشد. پس تصمیم گرفت یاور پدر شود به همین منظور با ضمانت یکی از نزدیکانش به ارتش پیوست. اما بعد از ۷ ماه خدمت در ارتش چون جو حاکم را بر علیه ایدههایش دید از ارتش به نقطه نامعلومی گریخت. چون به فردی که ضمانت او را کرده بود نمیتوانست اطمینان کند. خانواده فقیر و ناتوان برای یافتن او از همه چیزیشان گذشتند اما اثری نیافتند. تا اینکه انقلاب مردمی جوانه زد به خانه برگشت و در همه جریانات شکوفههای انقلاب شرکت فعال داشت. در پخش و نشر اعلامیههای امام کوشش زیاد مینمود. تا این که نیروی حق بر قوای باطل غلبه کرد. او از پا ننشست و در جهاد سازندگی در امر آب و برقرسانی به روستاها جهاد بسیار نمود.
در جریان سیلخوزستان، برادر رودباری همه وقت خود را صرف از زیر آب در آوردن وسایل و به جای امنی منتقل کردن مردم سیل زده میکرد. شبانه خود به تنهایی خانه هایی را که از فراریان رژیم به جای مانده بود می گشود و سیل زدگان را در آنجا اسکان می داد. با وجودی که خود در کپری زندگی میکرد. شب و روز در فکر دیگران بود. با قلبی آکنده از علاقه به خدمت وارد سپاه گردید. مسئولیتش که در برابر جامعه و انقلاب اسلامی احساس میکرد خارج از توصیف بود است. همیشه توصیه به خواهرانش در هرچه کاملتر شدن حجاب آنها بود و سفارش این بود که اگر کسی را دیدی به امام حرفی زد بی تفاوت نگذرد […] تا اینکه جنگ صدامیان تحمیل شد. همه مدت جنگ به رساندن مهمات به جبهه مشغول بود. وظیفه شناسی برادرمان به حدی رسیده بود که وقتی پدرش روزهای آخر عمر را می گذراند و در بستر بیماری افتاده بود و از او می خواست که لااقل چند روز آخر در کنارش باشد، قبول نکرد و گفت احترامت واجب است اما تقاضایت را نمیتوانم بپذیرم. زیرا اسلام در خطر است. پس در ۲۶/۱۰/۱۳۶۰ به خدا پیوست و کوله باری از درد فراق و رنج ندیدنش را برای مادر زینب گونه اش به جای گذاشت.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
زندگی نامه شهید همت الله رودباری
شهید همت الله رودباری در سال ۱۳۳۰ در اوج فقر مادی، ولی سرشار از استعداد خدادادی در دیار […] آبادان متولد شد. پدرش کارگرساده شرکت نفت بود. کلاس سوم دبستان را تمام کرده بود که پدرش بازنشسته شد و چون درآمدشان کفاف زندگی در شهر را نمی کرد، به همراه خانوادهاش به روستای فاریاب از توابع جیرفت کرمان مهاجرت نمود و تا کلاس پنجم ابتدایی در کنار محرومان روستایی کودکان معصوم دهکدههای دور افتاده از چشم اغنیا به شاگردی پرداخت و بعد از آن عازم بندرعباس گردید و تا کلاس دوم دبیرستان در این شهر تب آلود چهره به سیاهی سپرد و در بازگشت مجدد به کرمان به دامپروری و چرانیدن چند از گوسفند مشغول شد. با نیمروز کار و نیمروز درس موفق شد تا پنجم دبیرستان درس بخواند تا اینکه دست تقدیر او را ملزم به ترک تحصیل کرد و با استفاده از مدرک سوم متوسطه به ارتش می پیوندد. پس از گذراندن دوره آموزش رنج و بدبختی […] و کارگران زحمتکش شرکت نفت را در شهر صنعتی آبادان به چشم دیده بود و شاهد نگاه کودکان گرسنه بر سر سفره رنگین در حاشیه کویر بوده و در سامان ترکتازی خورشید بی رحم در بندر عباس برهنگی حاکی از رنج […] و جای تازیانه پرحرارت زمان و طبیعت را چنان دیگر مردم آن خطه بر […] خود احساس کرده بود، طاقت بریدگی از مردم و دیدن تبعیض ها را نداشت […] رو همت از ارتش شاهنشاهی فرار کرد تا بار دیگر در میان مردم و چون مردم […] از این پس به مدت ۳ سال زندگی مخفی را انتخاب کرد (۱۳۵۳ تا ۱۳۵۶) […] خانوادهاش هم از او هیچ خبری نداشتند. در طول این سه سال به رانندگی بین راهها اشتغال داشت و در دوران قبل از پیروزی انقلاب در تهران به مبارزه با رژیم منحوس پهلوی پرداخت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به دیدار خانواده خود که اینک در کپرهای کوتشیخ خرمشهر سکونت داشتند آمد و این بار استوارتر و با ایمان پایدارتر در کنار یاران همیشگی انبیا که به گفته امام انقلاب متعلق به آنان است و آن بندگان خاص خدایند مسکن گزید و به عنوان نماینده […] فرمانداری خرمشهر انتخاب شد و مسئول تهیه مسکنشان بود. در این زمان وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خرمشهر گردید تا میراث گرانقدر خونبهای هزاران شهید از تبار خونین کفنان را پاسدار باشد. حماسه هایی که همت در سپاه آفرید، از زبان یاران شنیدیم او ضمن اینکه مامور گشت […] در نوار مرزی بود در همان زمان نیز سمت نمایندگی کپرنشینان را عهده دار […] شبها تا صبح مشغول بود و از ساعت ۷ صبح تا شب کار های مربوط به امور کپرنشینان را دنبال میکرد. همت الله رودباری در مورد فساد و فحشا بسیار سخت گیر بود به طوری که به گفته برادران همرزمش هر بار که از گشت به سپاه برمیگشت، غیر ممکن بود که معتاد و یا مست و خراب کاری را همراه نداشته باشد. در اوایل جنگ تحمیلی هر بار که با کامیون حامل مهمات به نوار مرزی میرفت در بازگشت روستانشینان مسیرراه را زیر باران گلوله های دشمن به جای نسبتاً کمتری می رساند از انجام هیچ مأموریتی امتناع نمیکرد. و در این راه از او مخالفتی شنیده نشد.
در بحبوحه جنگ رحمت الله مسئول رساندن مهمات به خط اول جبهه بود و در همین مسیر دعوت حق را لبیک گفت و به دیدار شهدا پیوست و خط سرخ شهادت از فقر تا ایمان، و از ایمان تا جهاد، و از جهاد تا شهادت، راه اولیا خدا، راه رهروان ائمه را پیمود.
رحمت الله رودباری حلقه از زنجیره خون چکان در زمان ما آنچنان آغازید و اینچنین به تکامل رسید خدایش راضی، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد