زندگینامه شهید سید جواد طیبی
شهید سید جواد طیبی در صبحگاهان روز چهارشنبه ۳/۵/۱۳۴۳ هنگام اذان صبح در خانوادهای مذهبی چشم به جهان گشود. در سنین کودکی بسیار مهربان و ساکت بود به طوری که تمام اقوام و خویشان، شیفته اخلاق وی گشته بودند. از آنجا که خانواده او خانواده مذهبی بودند، او هم در سنین هفت سالگی نماز خواندن را شروع کرده. همراه پدر به مسجد میرفت. در این سن و سال احکام اسلام را به خوبی یاد گرفته بود و برای تمام دوستان و همکلاسیهای خود فرد الگویی به شمار میرفت. سپس در سن ۱۰ سالگی در تابستان قرآن را به خوبی یاد گرفت، چنانچه در جلسات ماه رمضان همراه با اساتید قرآن در جلسات قرآن شرکت مینمود و قرآن را به خوبی میخواند تا جایی که مورد تعجب و حیرت کسانی بود که در جلسات قرآن شرکت میکردند. از این بابت او را بسیار تشویق مینمودند و از آنجایی که علاقهاش به فراگیری علوم دینی زیاد شده بود، لذا در سن ۱۲ سالگی در سال ۱۳۵۵ در آن خفقانی که رژیم ساواک شاهنشاهی به وجود آورده بود، او به حوزه آیت الله بهبهانی در اهواز رفت و خود را برای تبلیغ در راه اسلام آماده میکرد. در آنجا او شروع به پخش اعلامیههای امام که از نجف وارد ایران میشد پرداخت و با این کار شروع به افشاگری علیه رژیم نمود. چندین بار توسط مامورین امنیتی ساواک مورد تعقیب قرار گرفت، ولی با کمک خداوند هیچ گونه آسیبی به او نرسید. در راهپیمایی شرکت میکرد و سپس در سال ۱۳۵۶ به حوزه علمیه آیت الله مجتهدی در بهبهان رفت. در آن موقع چون تمامی مردم از خواب غفلت بیدار شده بودند، علاوه بر تظاهرات علیه رژیم کارهای مخفی انجام میداد، از قبیل پخش اعلامیه در شهر و روستاهای دیگر و غیره. در ضمن تمام این کارها، علوم دینی و درس خود را به خوبی فرا میگرفت. تا این که رژیم شاهنشاهی سقوط کرد و حکومت اسلامی در ایران شروع گشت.
همیشه برای سلامتی و طول عمر رهبر کبیر انقلاب اسلامی دعا میکرد؛ تا اینکه در سال ۱۳۵۹ حمله تجاوزکارانه رژیم عراق ایران آغاز شد و جنگ تحمیلی شروع گشت با شروع جنگ بود در سپاه بهبهان دوره نظامی را فرا گرفت و بعد از مدتی از طرف سپاه آغاجاری به جبهه اعزام شد. در حمله دارخوین همراه با پاسداران شهید عباس سلیمان زاده و شهید عین الله آور و شهید مختاری شرکت نمود. دو ترکش به گردن وی اصابت نمود. بعد از حمله دارخوین او جزو کادر بسیج شد و برای کلیه نیروهایی که جهت آموزش به پادگان قدس میرفتند، های عقیدتی از قبیل اخلاق احکام نماز و قرآن تشکیل داد در حمله بستان و حصر آبادان همراه برادران سپاه به جبهه رفت و در عملیات شرکت مینمود. بعد از بازگشت او مسئول شعبه عقیدتی سپاه جزوه کادر سپاه شد و پس از آن به مدت دو ماه همراه برادران سپاه، در پدافندی والفجر شرکت کرد. بعد از پدافندی والفجر با اینکه چندین روز از این ماموریت نگذشته بود، روزی به خانه آمد و گفت که برای مدت شش ماه باید به آبادان برویم و دوره نیروی دریایی سپاه را یاد بگیریم. وقتی رضایت پدر و مادر را در مورد این مسئله دید، بسیار خوشحال گشت و خود را برای رفتن آماده نمود بعد از ۴۵ روز که در آبادان بودند چند روزی برای مرخصی آمدند.
یادشان گرامی باد و جایگاهشان بهشت جاودان باد.