خاطرات کوتاه از برادر مفقودالاثر عباس کاظمی به نقل یکی از دوستانش:
بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، ایران عزیز برای رهایی از وابستگی و گسستن زنجیرهای وابستگی و استوار و متکی شدن بر خود، توسط نسل جوان انقلاب چرخهای انقلاب به حرکت درآمد؛ با توجه به رسیدگی به مستمندان و بیچارگان توسط امام عزیز در سال ۱۳۵۸، نهاد پرجنب و جوش و مردمی جهاد سازندگی تشکیل شد.
در این نقطه محروم -آغاجاری- به سمت برادران متعهد و دلسوز انقلاب کمیته پزشکی جهاد سازندگی تشکیل شد. منطقهای که سالها محرومیت کشیده بود و سالها زیر پای چکمهپوشان غربی و شرقی و وابستگان به آنان خیره شده بودند و توان خواستن حق خود را نمیدیدند. یکی از برادرانی که در بنا و تاسیس این نهاد عزیز شرکت و حضور داشت، برادر عزیز عباس کاظمی بود؛ که چند جمله و چند قلم از میان رشادتها و ایثارگریهای آن عزیز […] ایراد میکنم:
ایشان از بدو تاسیس جهاد، هماهنگ با دیگر برادران که معرف حضور اهالی منطقه هستند، شرکت فعالانه داشت؛ تا اینکه کمیته بهداشت و درمان جهاد سازندگی در این منطقه با همکاری و مساعدت ادارات در منطقه نزدیک بیمارستان […] که آن موقع زمینی صاف و هموار بود، با همت و فعالیت شبانهروزی این برادر عزیز احداث و بنا شد. ایشان علاوه بر تخصص در امر داروخانه بر همهکاری مهارت داشت، شبانه روز زحمت میکشید و در تهیه دارو و شکل دادن این نهاد از پا نمینشست. خلاصه داروخانه را با شکل و ظرافتی خاص کامل نمود و چند تن از برادران را جهت انجام خدمت آموزش داده و علاوه در منطقه به روستاهای تابع منطقه [را نیز پوشش میداد].
ایشان علاوه بر اداره نمودن داروخانه جهاد، به صورت سیار نیز داروخانهای در آمبولانس تشکیل داده بود که همراه با پزشک در امر مداوای روستاییان عزیز نهایت همکاری را مینمود.
با عشق و علاقهای که به انقلاب داشت، تمام هم و غم خود را در راه خدمت به مردم میگذراند. هر وقت به ایشان سر میزدیم در نهایت ایثار و ازخودگذشتگی مشغول تنظیم داروخانه بود و تا نیمههای شب تلاش وافری مینمود. صبح هم به طور داوطلب سوار بر ماشین و به روستا اعزام میشد.
خوشرویی عجیبی با روستاییان داشت و با دقت و دلسوزانه نسخهها را میپیچید. خدای ناکرده بعضی از برادران با توجه به هجوم روستاییان به اطراف محل درمان، به آنان بد اخلاقی مینمودند، ایشان به خاطر آنها تمام مسئولیتها را تحمل و میگفت خودم داروهای آنها را تهیه و تنظیم و تحویلشان میدهم.
در امور باغبانی و نظافت محل کار هیچ تکبر و منیتی نداشت؛ با عشق و علاقه بیل را در دست میگرفت و باغ محل کار را خیلی جالب و زیبا گلکاری و تزیین نموده بود. حتی بعضی صبحها که از خواب بلند میشدیم، ایشان مشغول شستن خودروهای جهاد بود. لحظهای آرام نداشت؛ با شروع جنگ تحمیلی ایشان حضور در جنگ را ارجح میدانست و در چندین عملیات با واحد سان سپاه آغاجاری شرکت نموده و همراه چند تن از برادران همین کمیته توسط جهاد آغاجاری با گردان سپاه آغاجاری در سال ۶۰ در گروهان مقداد، عازم جبهههای حق علیه باطل گردیدند. ایشان و دیگر برادران همراه به عنوان نیروهای امدادگر عازم جبهه گردید و مدتی در اهواز بود و در آنجا تا قبل از عملیات طریق القدس، کار مداوای برادران گردان را به عهده داشتند. تا اینکه عملیات آغاز شد و با توجه به اینکه ایشان نیروی امدادگر بودند، روز بعد از عملیات، دیگر برادران اعزامی از جهاد سراغ ایشان را گرفتند و بعد از مدتی [که] بیاطلاع بودن، متوجه شدیم که ایشان به خود ندید که برادران در جلو بجنگند و ایشان امدادگر باشند! اسلحه به دست گرفته و به عنوان نیروی رزمی در جلو مشغول جنگیدن شدهاند، تا اینکه مسئله خدمت نظام ایشان فرا رسید و با عشق و علاقه [که] به نهادها داشتند برای انجام خدمت مقدس وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آغاجاری گردید و در آنجا بهداری سپاه را رونق دیگر بخشید.
زندگینامه شهید عباس کاظمی
بسم الله الرحمن الرحیم
شهید عباس کاظمی فرزند سید علی در سال ۱۳۳۹ در شهر آغاجاری در خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون مینمود. رابطهاش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند و وارد دوره متوسطه شد که تا سال سوم نظری ادامه تحصیل داد. با پیروزی انقلاب اسلامی وارد سپاه پاسداران شد و به انجام وظیفه پرداخت؛ وی با آغاز جنگ تحمیلی از طریق سپاه پاسداران آغاجاری به جبهههای نبرد اعزام شد.
شهید عباس کاظمی ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۰۶/۱۲/۱۳۶۲ در منطقه عملیاتی دجله (هورالهویزه) به فیض شهادت نائل آمد.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد