زندگینامه شهید عیسی زیدونی
بسم الله الرحمن الرحیم
شهید عیسی زیدونی فرزند خلف در مورخه ۲/۵/۱۳۴۴ در روستای لنگیر سفلی بخش زیدون بهبهان چشم به جهان گشود. نامبرده پس از گذراندن دوران نوجوانی در امر امرار معاش و امورات زندگی، کمک حال خانواده پدری بود. در ابتدای شروع جنگ تحمیلی در امر سنگرسازی اطراف پروژهها و چاههای حفاری و پالایشگاه مشغول به کار بود. تا اینکه در تیر ماه سال ۱۳۶۴ جهت خدمت مقدس سربازی به شهرستان کرمان اعزام شد و پس از گذراندن دوره آموزش به منطقه عملیاتی مهران جمعی لشکر ۸۴ خرم آباد مشغول خدمت شد. در تیر ماه سال ۱۳۶۵ در یکی از عملیاتها دچار موج انفجار گردید و به مرخصی استعلاجی آمد و پس از اینکه دوره درمان سپری شد و به سلامت کامل رسید، دوباره به مننطقه برگشت. ضمناً در اواخر مرداد ماه همان سال پدرم به سفر زیارتی معنوی خانه خدا (مکه مکرمه) مشرف شده بود. نامبرده دو هفته قبل از برگشت پدرم از مکه به مرخصی آمد و در سلامت کامل به سر میبرد و دوباره به منطقه مهران برگشت و جهت رساندن خبر آمدن پدرم از مکه یک تلگراف از طریق اداره پست برای ایشان ارسال شد. وقتی که تلگراف به دست یگان محل خدمت رسیده بود، چند روز قبل از آن نام برده در شب عملیات در مورخه ۲۷/۶/۱۳۶۵ به درجه رفیع شهادت نائل گردیده بود؛ و متاسفانه پیکر پاک و مطهر ایشان در منطقه عملیاتی جا مانده بود و همزمان موفق به آوردن تعدادی از پیکره آن شدند و اطلاعات دقیقی در خصوص شهدا نداشتند که وضعیت ایشان به عنوان مفقودالاثر به خانواده اعلام گردید تا اینکه پس از پایان جنگ تحمیلی پس از جستجو توسط گروه تفحص پیکر پاک و مطهر ایشان در خرداد ماه سال ۱۳۷۲ کشف شد و در مورخه ۱۴/۳/۱۳۷۲ در روستای امیرالمومنین از توابع شهرستان امیدیه، محل زندگی خانه پدری تشییع و به خاک سپرده شد.
خاطره
شهید در آخرین مرخصی که آمده بود یک روز بعد از ظهر مانند اسرایی که در نبرد به اسارت رژیم بعثی درآمدهاند، یک مرتب خود را معرفی کرد و ما از ایشان سوال کردیم که منظور از این صحبتها چیست؟ ایشان در جواب گفتند، این آخرین مرخصی من است یا اسیر میشوم که باید تمرین کنم و یاد بگیرم یا شهید میشوم. برایم دعا کنید؛ که با صحبت و نصیحت و دلداری جمع خانواده او را تا اندازهای از نگرانی در آوردیم ولی این امر تحقق یافت.
روحش شاد و یادش گرامی باد