وصیت نامه پاسدار شهید غلامحسین سرمکس
إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلونَ في سَبيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنيانٌ مَرصوصٌ
خداوند دوست میدارد مومنان را که در صف واحد همچون سدی آهنین در راه او نبرد میکنند
با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی و با سلام به ملت شهید پرور ایران. سخنم را با نام خدا آغاز میکنم و با نام خدا به پایان میبرم
امیدوارم که سخنانم و این شهادتم را خداوند متعال بپذیرد؛ سخنی با پدر و مادرم دارم که عرض میکنم. که من آگاهانه در این راه […] قدم گذاشتم و هیچ کس مرا مجبور به جبهه رفتن نکرد و خودم با چشمی باز و قدمی والا به جبهه آمدم؛ تا به زورگویان عالم بفهمانم که ای آمریکا و شوروی خیال نکنید که همین طور بتوانید به جنگهای خود ادامه دهید و هیچ کس حق ندارد به شما چیزی بگوید. شما اشتباه کردهاید. زیرا فرزندان امام زمان(عج) امام و اسلام را شناختهاند و تا آخرین نفس و تا آخرین نفس بر علیه ظالمان میجنگند. حتی اگر در این جنگ جان خود را فدای خدا و اسلام و امام عزیزشان و امت قهرمانمان کنند. شهادت میلاد سرخ ملت ماست. شهادت وسیلهای است، برای رسیدن به خدا. ما رزمندگان اسلام آمدهایم اینجا که نزدیک شویم به خدا. ما ملت مسلمان از هیچ ابرقدرتی نمیترسیم و شهادت را با آغوش باز میپذیریم.
سخنی با ملت مسلمان ایران دارم هرچند که من کوچکتر از آنم تذکری به این ملت بدهم، که همیشه پشت سر این امام باشید و از دستورات آن پیروی کنید و با دعای خود درگاه خدا سلامت رهبر انقلاب را بخواهید. زیرا که امید ما به خدا، و بعد به امام است. نکند روزی که مانند […] رهایش کنید و عذاب الهی را دچار خود سازید. ولی من این را میدانم، که شما امت اسلامی دست از اسلام برنمیدارید و با فرزندانی که در راه خدا دادید ثابت کردید که حکومت اسلام شکستناپذیر است. سخن دیگر به […] به برادرانم برسانند، که برادران همچون حسینوار راه من را ادامه دهید تا نگویند برادرش شهید شد و دیگر با این انقلاب نیستند و در هر جایی که هستید دست از راه خدا بر ندارید و کاری کنید که خدا از شما خوشنود شود.
سخنی دیگر با خواهرانم دارم که همچون زینبوار استقامت در برابر سختیها داشته باشید و راه حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را ادامه دهید تا انشالله لطف خدا نصیبمان شود.
از پدر و مادرم میخواهم که من را در آغاجاری در قطعه شهدا دفن کنید و برایم شیون و زاری نکنید که دشمنان را از خود خوشنود میسازید.
دیگر عرضی ندارم جز سلامتی رهبر انقلاب و پیروزی سپاه اسلام بر سپاه کفر.
از خون شهید عطر جان میجوشد
گلهای بهار جاودان میجوشد
بر وادی عشق کن نظر تا ببینی
سیلاب ز چشمه جهان میجوشد
والسلام
۱۷/۱۰/۱۳۶۱
زندگی نامه آثار شهید غلامحسین سرمکس
شهید غلامحسین سرمکس در تاریخ ۱۵ خرداد […] در یک خانواده مذهبی و کارگری دیده به جهان گشود. دوران طفولیت شهید مواجه با دوران سختیهای خانواده بود. در ۹ ماهگی بر اثر یک حادثه، انگشت شست پایش را از دست داد. در شش سالگی به مدرسه رفت و پس از مدتی درس را رها کرده و جهت کمک و یاری به خانواده در نانوایی محل شروع به کار نمودند. آن گرمای شدید و طاقت فرسا از ایشان فردی توانا ساخته و در مبارزه با مشکلات صبری عظیم به او داده بود.
سالهای نوجوانیاش مواجهه با شروع انقلاب بود. وی از یک طرف خود را با انقلاب وفق میداد و از طرفی تلاش جهت یاری و کمک به خانواده بیشتر میشد.
آنقدر این تنگدستی بر او تاثیر گذاشته بود، که تا چند ماه گوشت و میوه نمیخورد. تا خود را بسازد. با پیروز شدن انقلاب ایشان در جوار انقلاب اسلامی قرار گرفت و با هجوم کفار بعثی به میهن اسلامی، شهید دست از کار کشید و سپس به عضویت بسیج درآمد […] وارد سپاه پاسداران شدند. شهید غلامحسین سرمکس پس از گذراندن آموزش رزمی به همراه برادر بزرگتر خود در عملیات طریق القدس شرکت نمود. که در این عملیات شهید غلامحسین از ناحیه سینه مورد اصابت گلوله قرار گرفت. که بر اثر بی احتیاطی بیمارستان در عمل جراحی و عدم مراقبت از ایشان محل زخم عفونت کرده و حدود یک سال تحت مداوا بود وی در این مدت یک ماه آب نخورد در این مدت ۵ بار عمل جراحی بر ایشان انجام شد. در عملیات رمضان نوبت به برادر کوچکتر رسید. محمد سرمکس که به همراه برادر بزرگتر ایشان در این عملیات شرکت نمود. که این بار محمد سرمکس در این عملیات به اسارت مزدوران بعثی در آمد و برادر بزرگتر ایشان نیز مجروح شد و این در شرایطی بود که برادر شهید غلامحسین هنوز در بیمارستان بود و بعد از یک سال و نیم بهبودی نسبی پیدا کرد و فوراً خود را جهت شرکت در عملیات والفجر آماده ساخت. مسئول تشکیل گردان با شرکت ایشان به خاطر ناراحتی موجود در بدن مخالفت کرد. ولی نتوانستند سد راه ایشان گردند.
شهید با قدرت شگفت آوری تمامی دورههای رزمی را تحمل نمود. وقتی که از ایشان سوال میشد که چرا اینطور رفتار میکنید، میگفت، امروز روز انجام مسئولیت است همه باید انجام مسئولیت کنند. هم ما باید به ندای امام امت پاسخ دهیم چون امام شرکت در جبهه را یک واجب شرعی دانسته و هر هر طوری شده باید به جبهه بروند تا فردا در مقابل خداوند متعال سرفراز باشند. ایشان به همراه گردان انشراح بعد از طی یک دوره به […] ۴ و ۵ رفت و وقتی […] خانواده جهت دیدن ایشان به آنجا رفتند ایشان در یک حال و هوای خاصی میدیدند. آن طور که برادران ایشان میگویند حالت خاصی پیدا نموده بود پدرش میگوید، وقتی به دیدن ایشان رفتم دلش نمیخواست پیش ما بماند. همهاش چشم به خیمههای برادران دوخت بود بالاخره در تاریخ ۱۸/۱۱/۱۳۶۱ در عملیات مقدماتی والفجر شرکت نمود و به همراه سایر برادران به دیدار معبود خود شتافت و پیکرش هم اکنون در ماسه زارهای شیب نیسان (فکه) مانده تا شاهد باشد که ای خدای بزرگ، یا اباعبدالله جنازهاش همانند یاران تو در صحرای کربلا باقی مانده. جنازهاش در کربلای ایران در راه رسیدن به قبر شش گوشه در میان خاروخاشاک باقی بماند.
والسلام
روحش شاد و یادش گرامی باد