محمد علی عزیزم را برای سربازی اسلام و امام زمان تربیت و پرورش بنما و همواره تقوای خدا و پرهیزکاری را پیشه کن و در راه تقویت اسلام و مسلمین و جمهوری اسلامی و امام امت خمینی عزیز تلاش و کوشش و فعالیت کن و از هیچ عمل خیری در این راه دریغ نکن و همه را دعوت به این راه، که راه خداوند و انبیا است، بنما و سفارش بنده به همه آن کسانی که شاید در مرگم متاثر هستند، این است که اگر میخواهید موجبات شادی روحم باشید، همگی به اسلام و مسلمین و انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی بپیوندید و دست از امام این امت، حسین زمان، و عروةالوثقی عصر برندارید. سفارش دیگر اینکه تمام بدهیهای شرعی و غیره و هر دینی به گردنم میباشد رو نمایید و تمام اموال شخصی که مال خودت بوده و برای خودت گرفتهام و جهیزیه و پشت قباله و وسایل اولیه یک زندگی کامل به اندازه لزوم برای خودت و محمدعلی بردارید؛ سپس یک سوم از بقیه اموال منقول و غیر منقول، اعم از نقدی و جنسی را که احیاناً به نقد تبدیل مینمایید، بدهید تحویل حجت الاسلام و المسلمین آقای شیخ عبدالله وحید. تا به هر تعداد سالی که بشود و توسط هر کسی که خود صلاح میدانید واریز مینماید. برایم نماز و روزه قضا به جا آورند، که البته یک سال از نماز شکسته و بقیه را با نماز تمام قضا به جا آورند. بقیه اموال را طبق رساله امام امت و بر اساس تقسیم ارث اسلامی عمل نمایند، قبل از اینها حج واجبی که به گردن اینجانب میباشد، به نیابت از طرف بنده اگر زحمت نباشد، برادر ارجمندم عبدالمجید به جا آورد.
ضمناً محل دفن این بنده حقیر را در شیراز قرار دهید و کلیه لباسها و وسایل شخصی بنده تعلق به پدر بزرگوارم دارد و در غیر اینصورت به فقرا و مستمندان بدهید. در مورد مراسم کفن و دفن و مجلس فاتحه، زیاد به خودتان زحمت ندهید و از تشریفات به دور باشد. حتماً نماز وحشت شب اول قبر(نماز خوف) را برایم بخوانید.
درخواست دیگر اینکه اگر در طول زندگیمان به تو بدی و بدرفتاری نمودم، مرا ببخش و حلالم کن و از سر تقصیراتم درگذر. بنده نیز به نوبه خود کمال رضایت را از تو دارم و امیدوارم که خداوند هم از تو راضی باشد انشالله. قیومیت و سرپرستی باباجان باباش محمد علی عزیز را به خدا واگذار میکنم. منتها از نظر زندگی بعد از من تو کاملاً مختاری و هر تصمیمی میخواهی بگیر، بنده کاملاً راضی هستم. ولی اگر خواستی به همین صورت، بدون من با محمدعلی باشی که میدانم هستی و با هم زندگی کنید و سعی نما همراه پدر و مادرم باشید که من اینطور دوست دارم.
دیگر عرضی ندارم همگی شما را به خدای بزرگ میسپارم. وعده ما روز محشر. بابا جان باباش محمد علی عزیزم را از جای من بسیار بسیار ببوس؛ پدر و مادر ارجمندم برادرم و خانواده، خواهرانم و خانواده دایی بزرگوارم و خانواده والده (بی بی ام) برادران برزگر، عبدالصمد و مهربانی و […] و صفر پور با خانواده […] مخصوصاً و همه خویشاوند و برادران و خواهران و آشنایان و کسانی که وصیت نامه من به آنها میرسد و میشنوند، سلام میرسانم از همگی آنها میخواهم که اگر هر بدی و تقصیری از من دیدهاند یا دینی به گردنم دارند و یا غیبتی از ناحیه بنده به آنها شده، جداً تقاضا دارم قلباً مرا ببخشند و حلالم نمایند و در نزد خداوند عالم برایم دعا کنید و طلب عفو و مغفرت و آمرزش بنمایید. در پایان باباجان باباش محمد علی عزیزم را به دست شما و شما ها و همگی را به خدای بزرگ میسپارم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی، حتی کنار مهدی، خمینی را نگه دار
از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزا
رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما
زیارت کربلا نصیب شان بگردان
صدام و صدامیان نابودشان بگردان انشالله
ملتمس دعا بنده حقیر و ناچیز و سرپا تقصیر خدا
محمد قائدی
۱۸/۱۲/۱۳۶۳
زندگینامه شهید محمد قایدی
بسم الله الرحمن الرحیم
شهید محمد قایدی فرزند نوروز در سال ۱۳۳۹ در شهر آغاجاری در خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون مینمود. رابطهاش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند و وارد دوره دبیرستان شد. وی در زمان جوانی و نوجوانی به کار و تلاش میپرداخت. شهید با آغاز جنگ تحمیلی از طریق سپاه پاسداران آغاجاری بعنوان بسیجی به جبهه های نبرد اعزام شد.
شهید محمد قایدی ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۱۳۶۳/۱۲/۲۵ در منطقه عملیاتی جزیره مجنون، در عملیات بدر، بر اثر اصابت ترکش خمپاره به فیض شهادت نائل آمد.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد