خاطره از خواهر شهید
در اوایل جنگ در یکی از شبها مادر شهید زبیدی خیلی گریه و زاری میکرد و در آن هنگام در تبریز ساکن بودند و از پدر شهید زبیدی خواست که به شلمچه برود و شهید زبیدی را با خود به تبریز برگرداند. پدر شهید روز بعد به شلمچه رفت و با شهید زبیدی صحبت کرد و به او گفت که مادر و خواهرش دلتنگ و نگران او هستند. شهید زبیدی گفت من تا زمانی که خرمشهر آزاد نشود از اینجا بیرون نمیروم. ولی برای یک روز میروم و خواهر و مادرم را میبینم. روز بعد که قرار بود پدر و پسر با هم به تبریز بروند، هنگامی که پدر شهید بیدار شد، دید شهید زبیدی دیدی در خانه نیست و به منطقه رفته.
آخرین کسی هم که شهید زبیدی را دید پدرش بود.
زندگینامه شهید هادی زبیدی
زنده یاد هادی زبیدی در شهرستان آبادان متولد شد. وی تحصیلات خود را تا اخذ مدرک سیکل طی نمود. ایشان از نظر اخلاقی و ملکه زبانزد خاص و عام بود. جوانی متوسط و خوش محضر بود. در مهرورزی جانی آکنده از اشتیاق داشت. شعائر مذهبی و پیوسته در انجام فرائض دینی با آگاهی و اهتمام خاص رفتار مینمود. زنده یاد زبیدی از جنگاوران رشید و پرتوان عرصه گاه رزم بود و در پنجمین روز از مهرماه سال ۱۳۵۹ در نزدیکی پلیس راه خرمشهر در نبرد تن به تن با دشمن بعثی به فیض شهادت نائل و تا کنون جاویدالاثر میباشد. قبل از انقلاب فعالیتهای زیادی داشت.
وی عکسهای امام خمینی را برای نماز جمعه آبادان از تهران به آبادان میآوردند و آنها را برای معرفی امام بین مردم پخش میکردند. شهید زبیدی حقوق خود را صرف مستمندان و فقرا میکردند. نماز اول وقت از خصوصیات اخلاقی بارز آن شهید بزرگوار بود. وی در گروه بندی افراد برای راهپیمایی نقش بسزایی داشت. هنگامی که جنگ شروع شد و خانواده وی هیچ به او را نمی دیدند و وی تمام وقت برای مبارزه با دشمن در شلمچه به سر میبرد و تا آخرین نفس با دشمنان میجنگید. در آخرین لحظات عمر خود در جنگ تن به تن به شهادت رسید.