صبحگاه ۹/۶/۱۳۶۵ با شكوفايي اولين غنچه ي لبخند ايمان قلب خانواده ي سعيدي مملو از سعادت و خوشبختي گرديد. او همراه نامش امنيت و آرامش را به خانه آورد و جاي جاي آن را با عطر حضورش منوّر كرد.
مرحوم ايمان سعيدي دوران كودكي و تحصيلات ابتدايي خود را تا كلاس سوم در روستاي لنگیر از توابع زيدون گذراند و بعد از از مدتي همراه خانواده خود رهسپار اميديه گرديد. او از ابتداي ورود به منطقه با شوقي وصف ناپذير به تحصيل در دبستان آزادگان و مدرسه ي راهنمايي شهيد لهراسب آقاجري پرداخت و از دانش آموزان كوشا و خوش اخلاق به شمار مي رفت و به همين خاطر درخانواده و جمع دوستان مورد توجه بود، هرگاه يكي از دوستانش با مشكل درسي مواجه مي شد به او مراجعه مي كرد و ايمان نوجوان از هيچ كوششي در اين راه دريغ نمي كرد.
راز آفرينش در سال هاي نوجواني ذهن او را به خود مشغول مي كرد، با رويش اولين جوانه هاي سؤال و خود آگاهي در وجودش، به مسجد گام نهاد و براي دست يافتن به پاسخ پرسش هاي خود، از معلمان و كتابخانه كمك مي گرفت، وقتی جواب سؤال هاي خود را يافت، شروع به خواندن نماز و انجام تكاليف شرعي نمود و با عشق و علاقه ي فراوان در نماز جماعت و فعاليت های فرهنگي شركت كرد. او
در سال سوم راهنمايي عضوكتابخانه ي امام صادق (ع) شد و در جلسات، برنامه ها واردوهاي كتابخانه شركت جست.
او انس به كتاب و ميل به دانايي را با صبر و گشاده رويي همراه كرد و به عنوان كتابدار نقش بسزايي در جذب نوجوانان و ترويج فرهنگ كتابخواني داشت.
بيماري و وخامت حالش براي اكثر دوستان غيره منتظره و عجيب بود. او حتّي روي تخت بيمارستان با لبخندي پاك و معصومانه از دوستان ــ که به عیادتش آمده بودند ـ استقبال كرد و در آن حال از كيفيت اداي فرضيه ي نماز خود سؤال مي نمود. اگرچه اين غنچه ي خوشبو در ۲۲/۴/۸۱ به عرش پر كشيد امّا ايمان داریم كه ايمان هميشه در قلب ها زنده است و هرگز نمي ميرد. يادش گرامي و روحش شاد.