شهید علمدار چادگانی فرزند امامقلی در سال ۱۳۰۹ در شهر آغاجاری در خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون مینمود. رابطهاش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی را با موفقیت گذران. وی از همان زمان نوجوانی و سپس جوانی به کار و تلاش میپرداخت. شهید به استخدام شرکت نفت بعنوان کارگر درآمده و در پالایشگاه های مناطق نفتی آبادان مشغول بکار شد.
شهید علمدار چادگانی بعنوان نیروی مردمی در تاریخ ۲۶/۰۶/۱۳۶۱ بر اثر بمباران مناطق نفتی و صنعتی توسط دشمن در آبادان به فیض شهادت نائل آمد.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید
اهل ایمان مبادا مال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل سازد و کسانی که به امور دنیا از یاد خدا غافل شوند آنها زیانکاران عالماند
بسم الله،
با درود به امام زمان و نائب بر حقش امام خمینی؛ با درود به روان پاک سالارشهیدان امام حسین(ع)؛ با درود به روان پاک شهیدان انقلاب اسلامی ایران و جنگ تحمیلی.
وظیفه خودم دانستم که جهت یاری اسلام و انقلاب اسلامی به جبهه بروم و بر علیه باطل مبارزه کنم. امام حسین(ع) جنگید و از اسلام دفاع کرد و در این راه جان خود را فدای اسلام کرد. وقتی که میبینم امام حسین(ع) در آن هوای گرم در حال مبارزه، شروع میکند به نماز خواندن و نشان میدهد که جهت نماز و احیای قوانین اسلامی جنگ میکند و اکنون این وظیفه بر عهده ماست، مبارزه میکنیم تا به جهانیان ثابت کنیم که برحقیم.
از ملت شهید پرور ایران تقاضا دارم، که همیشه و وحدت خود را حفظ کنند و پشتیبان امام خمینی باشند. حتی برای یک لحظه هم امام را تنها نگذارید. اسلام را تا آخرین لحظه یاری کنید؛ تا آخرین لحظه با شیاطین غرب و شرق مبارزه کنید. راه شهیدان را ادامه دهید. جبهه را خالی نگذارید. به سخنان پند آمیز رهبر گوش فرا داده، عمل کنید. با منافقین اگر قابل هدایتند خوش رفتاری کنید و اگر قابل هدایت نیستندف به امید خدا آنها را نیست و نابود کنید. در نمازهای جماعت و جمعه شرکت کنید. جلوی بیحجابی را بگیرید و آنها را ارشاد کنید.
زندگی نامه پاسدار شهید عروچعلی ولیپور
پاسدار شهید عروچعلی ولیپور به سال ۱۳۴۵ در خانواده مذهبی دیده به جهان گشود. تحصیل ابتدایی خود را در مدرسه شهید عواطف تا کلاس پنجم سپری نمود. ولی به دلیل فقر خانواده، دست از تحصیل کشید و برای کمک به معاش زندگی به کار پرداخت. وی از دیر زمان علاقه خاصی به امام حسین(ع) و خاندان پیغمبر داشت و او را در ایام محرم برای سینهزنی به مسجد میرفت. شهید عروچعلی ولیپور علاقه بسیار به احادیث و قرآن داشت. وی پیش از آغاز انقلاب، زود ماهیت کثیف استعماری رژیم شاه پی برد و به مبارزه برخاست.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی علاقه زیادی به سپاه داشت تا اینکه موفق شد در این ارگان که برخاسته از تودههای مردم است، ثبت نام کنند. در سال ۱۳۶۱ بعد از پیمودن آموزش نظامی در دره عباس برای حمله به بیت المقدس به جبهه اعزام شد و پس از آزادی به جاده اهواز خرمشهر با […] یعنی پیروزی بازگشت.
شهید عروچعلی ولیپور چند پیام داد. اول، به خواهران؛ خواهران حجاب را رعایت کنید که حجاب […] کمی از خون شهید ندارد. پیام دوم، برادران حرف امام را گوش کرده و به آن عمل کنید و جبههها را خالی نکنید. پیام سوم، به ملت شهید پرور داد و گفت، ما شهیدان زنده هستیم و نه مرده بلکه با خون ناقابلم نهال اسلام را آبیاری نمودیم و خواهیم نمود.
شهید عروچعلی ولیپور همیشه قرآن میخواند و درباره شهادت صحبت میکرد و علاقه عجیبی به شهید […] داشت. تا این موفق شد در حمله والفجر شرکت نماید. وی سرانجام در تاریخ ۲۰/۱۱/۱۳۶۱ بهمن ماه به هنگام […] با متجاوزین بعث عراق در جبهه شیب نیسان مورد اصابت قرار گرفت تا اینکه به خیل عظیم شهدا تاریخ اسلام پیوست.
برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید
شهید عبدالواحد عباسی زاده فرزند داغ در سال ۱۳۳۸ در شهر آبادان در یک خانواده مذهبی و متدین متولد شد. دوران طفولیت را در دامن پر مهر خانواده سپری نمود. دوره ابتدایی را سپری نمود. وی تحصیل را رها نمود و به کار و فعالیت جهت امرار معاش پرداخته است؛ تا اینکه زبان خدمت فرا رسید. با علاقه فراوان خدمت مقدس سربازی را انجام داده و پس از آن به عنوان کارگر به استخدام پتروشیمی درآمد و در پتروشیمی ماهشهر به کار فعالیت پرداخت. با شروع جنگ تحمیلی، دشمن علاوه بر جنگ در مناطق مرزی، کشور کلیه موسسات و کارخانجات صنعتی را با موشک و هواپیما بمباران میکرد.
شهید عبدالواحد عباسی زاده در تاریخ ۲۸/۴/۱۳۶۷ هنگامی که مشغول به کار در پتروشیمی بود، با توجه به بمباران هوایی و از بین رفتن تأسیسات پتروشیمی، بر اثر جراحات وارده در همان محل به درجه رفیع شهادت نائل آمد و دعوت حق را لبیک گفت. تربت پاک شهید در قطعه شهدای شهرستان امیدیه میباشد.
یادش گرامی و روحش شاد
برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید
شهید عبدالمحمد دهبان فرزند محمد جعفر در سال ۱۳۴۷ در یکی از روستاهای شهر امیدیه(ارمش) در خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون مینمود. رابطهاش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند و وارد دوره دبیرستان شد که تا سال چهارم نظری ادامه تحصیل داد. وی از همان زمان نوجوانی و سپس جوانی به کار و تلاش میپرداخت. شهید به استخدام شرکت نفت بعنوان کارگر درآمده و در کارخانه کرنج یکی از پالایشگاههای شهر آغاجاری مشغول کار شد.
شهید عبدالمحمد دهبان بعنوان نیروی مردمی در تاریخ ۱۹/۰۹/۱۳۶۶ بر اثر بمباران مناطق نفتی و صنعتی توسط دشمن در کارخانه کرنج به فیض شهادت نائل آمد.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنیدبرای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید
گمان مکنید که کسانی که در راه خدا کشته شدهاند مردهاند، بلکه زندهاند و نزد خدایشان روزی میگیرند
[…] در راه خدا و بدانید که خدا به گفتار و کردار خلق شنوا و داناست.
درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی؛ درود بر تمام شهدای به خون خفته اسلام از صدر تا کنون، از حبیب بن مظاهرها و بهشتیها؛ سلام بر کلیه رزمندگان اسلام چه در جبهههای جنگ و چه در مقامهای […]؛ درود بر تمامی کسانی که قلبشان برای اسلام عزیز میتپد و درود بر ملت مسلمان ایران که فرزندان خود را […] نبرد حق علیه باطل تشویق میکنند؛ من چنان وصیتی ندارم که با وصایای شهدای انقلاب اسلامی […] داشته باشد؛ زیرا من نیز راه آنان را میروم و هدف آنان را که همانا جانبازی در راه الله […] مستضعفین و نابودی مستکبرین در طول تاریخ است دنبال میکنم.
[…] مادر و برادران و خواهران عزیزم، اگر خداوند مرا قابل شهادت دید و شهید شدنم، برای من گریه و […] نکنید بلکه برای من شادی کنید! زیرا من این راه را با چشمانی باز و آزادی خود انتخاب کردهام […] فرموده امام بزرگوارمان اگر بکشیم پیروزیم و اگر کشته شویم شهیدیم و پیروزیم. یعنی اینکه برای […] شکست معنا ندارد و من به جبهه رفتهام که یا و قاتلوهم الائمة الکفر را انجام دهم و یا یقتلون […] الله را به اثبات برسانم.
[…] نمیدانم به چه زبانی و به چه سخنی از این همه زحماتی که برای من کشیدی و در این مدتی که در خدمت […] شما بودم تشکر کنم و از اینکه نتوانستم زحمات شما را جبران کنم امید دارم که مرا بخشیده باشید […] بابت من خیلی رنج و زحمت کشیدی و از خدای یکتا میخواهم که سربلند و پیروز باشید و بتوانید در خدمت اسلام […] شایانی بکشید. خداحافظ پدر جان.
[…] که مرا ببخشید چون خیلی زحمتها در بابت من کشیدید آن شب زندهداری و سرمای زمستان، بیخوابی، را تحمل […] تا که مرا به این سن و سال رساندید و خودت مرا دو دستی تقدیم اسلام کردی. آفرین بر رشادتت مادر جان […] شهید شدم اصلاً ناراحت نشوید بلکه خوشحال و سربلند باشید و دعا به حال امام کنید که امام سرچشمه […] انقلاب عظیم بود خداحافظ مادر جان.
برادران و خواهرانم امیدوارم که مرا ببخشید چون شاید حق برادری خود را […] راه تمامی شهدای انقلاب […]
[…] ملت شهید پرور ایران و هم ولایتیهای عزیز خودم بدانید که بنده و تمام رزمندگانی که امروز توفیق جهاد را در راه خدا به ما داده است با الهام از آیات روح انگیز قرآن کریم و آیه ذکر شده بالا چقدر […] عادت است که در راه خدا کشته شویم میفرماید این کسانی که در راه خدا کشته شدهاند مرده نپندارید […] زندهاند و نزد خدایشان روزی میگیرند مگر نه هر لحظه امکان مردن است چرا در راه خدا کشته نشویم […].
از دوستان میخواهم که راه تمامی شهدای انقلاب اسلامی را ادامه دهند و هیچ گونه انحراف کجروی در راهشان […] برادران کشاورز میخواهم که به کشاورزی خود ادامه دهند چون طبق این حدیث که میگوید الزارعون کنیز الأئمه یعنی کشاورزان گنجههای امتند شماها هم گنجههای امت اسلامی ایران هستید و خداحافظ شما.
از ملت شهیدپرور ایران خواستارم که امام بزرگوار را دعا کنید او را تنها نگذارید والسلام علیکم و برکاته
سید عبدالمجید زادبود
زندگینامه شهید عبدالمجید زادبود
بسم الله الرحمن الرحیم
شهید عبدالمجید زادبود فرزند سید عبدالرسول در سال ۱۳۴۴ در یکی از روستاهای بهبهان(لنگیرات) در خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون مینمود. رابطهاش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی را با موفقیت گذراند. وی از همان زمان نوجوانی و سپس جوانی به کار و تلاش میپرداخت رابطهاش با والدین و دوستان بسیار با فروتنی و صمیمی بود و با اطرافیان با احترام خاصی برخورد میکرد. با آغاز جنگ تحمیلی از طریق سپاه پاسداران آغاجاری بعنوان بسیجی به جبهه های نبرد اعزام شد.
شهید عبدالمجید زادبود ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۲۶/۱۰/۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵، در منطقه عملیاتی محور بصره بر اثر بمباران شیمیایی منطقه به فیض شهادت نائل آمد.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنیدبرای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید
شهید عبدالله همراهی فرزند علی در سال ۱۳۳۹ در شهر بهبهان در خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون مینمود. رابطهاش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند و وارد دوره دبیرستان شد و موفق به اخذ دیپلم گردید. با پیروزی انقلاب اسلامی وارد سپاه پاسداران شد و بعنوان پاسدار به انجام وظیفه پرداخت. وی با آغاز جنگ تحمیلی از طریق سپاه پاسداران آغاجاری به جبهه های نبرد اعزام شد.
شهید عبدالله همراهی ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۲۲/۱۲/۱۳۶۳ در منطقه عملیاتی شرق دجله، در عملیات بدر به فیض شهادت نائل آمد.
آسمانی بود و از ابتدا هرکس که او را می دید به این نکته پی می برد، همیشه لبخندی چهره اش را زیباتر می کرد، چهارشانه و بلند قد بود و با دقّت تمام وضو می گرفت؛ از همان نوجوانی به نماز جماعت پایبند بود، حتّی با دو نفر آن را برگزار می نمود و اغلب مواقع بچه های مسجد او را به عنوان امام جماعت انتخاب مي كردند. گاهي اوقات كه عصبانی می شد چهره اش گلگون می گشت امّا به هیچ کس پرخاش یا بی احترامی نمی کرد، به همین خاطر همه دوستش داشتند و اگر بگوییم گل سرسبد جوانان مسجد علی آباد بود اغراق نکرده ایم. اگر مهم ترین دلیل عزّت و سرافرازی او را در بین مردم بر شماریم به یک واژه خواهیم رسید؛ «اخلاص»، آری او عبدالله بود و در هر کاری تنها به رضای او توجه داشت.
شهيد عبدالله از بنیانگذاران کتابخانه امام صادق (ع) و از موثرترین افرادی بود که به عنوان سرمشق و الگو با تمام وجود، خود را وقف کارهای فرهنگی کرد. با این که نوجوانی بیش نبود امّا در کارهای انقلابی مانند پخش اعلامیه و برگزاری تظاهرات در منطقه شركت فعال داشت و از افراد مورد تعقیب ساواك به شمار می رفت. با پیروزی انقلاب در كميته ي انقلاب اسلامي، انجمن اسلامي و پايگاه مقاومت به فعاليت پرداخت.
با شروع جنگ تحمیـلی درس را رها کرد و به سپـاه پاسداران امیـدیـه ( آغاجاري ) پيوست و در عملیات های متعدد شرکت جست. در عملیات رمضان از ناحیه پا مجروح گشت امّا بلافاصله بعد از بهبودی نسبی به جبهه ها برگشت.
شهید عبدالله آقاجری در تاریخ نهم مهرماه سال۱۳۴۱ هجری شمسی در خانواده ای مذهبی و مستضعف چشم به جهان گشود و از همان کودکی در دامن مادری فداکار شیر معرفت نوشيد و با فرهنگ اصیل اسلامی و محبت اهل بیت خو گرفت. او در خانواده همسری مهربان و پدری فداکار بود و تا می توانست در کسب رضایت والدین خود می کوشید. عبدالله در سال ۱۳۶۰ به سنّت پیامبر اکرم(ص) تأسی نمود و ازدواج کرد، ثمره این پیوند مبارک دو فرزند پسر می باشد، نخستين فرزندش را حمزه ناميد و از همسرش تقاضا نمود او را همچون حمزه سیدالشهدا بار آورد و دیگری را که هنوز به دنیا نیامده بود به عشق پيامبر(ص) محمد نام نهاد. این شهید بزرگوار از افراد روشنفکر و آگاه منطقه امیدیه علیا به شمار می رفت. از همسر مهربان خود می خواهد که در فراقش همچون زینب(س) صبر کند و بعد از شهادتش او را مکلف به ازدواج و تشکیل خانواده می نماید.
توجه اين عزيز به حق النّاس به حدّی بود که در جبهه و جنگ به خانواده خود سفارش می کند که بدهی او را بپردازند.
سرانجام عبدالله در تاریخ۶/۱۲/۶۲ در عملیات خیبر به درجه رفیع شهادت نایل می آید و پیکر پاکش پس از ۱۳ سال غربت در تاریخ ۱۴/۴/۷۶ در گلزار شهدای امیدیه در کنار دیگر برادرانش به خاک سپرده می شود. روحش شاد و یادش مستدام باد.
خاطره اي به نقل از برادر خدارحم درويشي
در گرماي تابستان سال ۵۴ كه مصادف با ماه مبارك رمضان بود، در كوي نيرو اميديه بنايي مي كرد و روزه بود، اگر نمي توانست و كار براي او دشوار مي شد مرخصي مي گرفت امّا روزه اش را ترك نمي كرد.
« ای پیامبر به آنان که کافر شدند بگو به زودی (در دنیا) شکست خواهید خورد و در دوزخ شما را گرد آورند و آن بد آرامگاهی است. به راستي که برای شما (مشرکان) در دنیا آیتی (علامتی بر صدق گفتار پیغمبر) است، اين دو گروه (که در جنگ بَدر) به هم رسیدند،گروه نخست ( پيامبر و يارانش كه) در راه خدا مي جنگند و گروه كافران كه در ظاهر اين دو گروه همانند هم به نظر مي رسند (خداوند تعداد اندك مسلمانان را در چشم كافران دو برابر جلوه داد) تا پیروزی نصیب مجاهدین اسلام گردد و خدا هر که را خواهد به یاری خود نیرو می دهد. آری در این داستان برای صاحبان بصیرت عبرت است.»
با سلام و درود به امام زمان و نایب برحقش امام خمینی. خداوند در آیه ي اول، مشرکان را به شکست و جهنم و در آیه ي دوم، مسلمانان را به پیروزی بشارت مي دهد. بايد ديد چگونه خداوند لشکریان خود را یاری می کند و آنان را در نظر کافران دو برابر جلوه مي دهد و مسلمانان با نفرات کم و تجهیزات ناچیز بر کافران غالب می گردند؟ این آیه ها شامل حال لشکریان اسلام به فرماندهي امام خمینی در زمان كنوني نيز می شود. ما در جنگ ایران و عراق نعمت های الهی را شاهد بوده و خواهیم بود. من امیدوارم که این عملیات، آخرین عملیات ما با بعثیان عراقی باشد و با پیروزی لشكريان اسلام، از راه کربلا، قدس شریف را از چنگ اسرائیل خارج نمایيم. من امیدوارم که این انقلاب به انقلاب امام زمان (عج) متصل گردد و این انقلاب را به صاحب اصلی آن تحویل دهیم.
امّا چند کلمه ای به خانواده خودم؛ امیدوارم که پدر و مادر و خواهران و برادران و عیالم شهادت من را پذیرا باشند و زیاد گریه نکنند، فرزندی که در راه دارم اگر پسر بود اسمش را محمد و اگر دختر بود نامش را خدیجه بگذارید و پسرم حمزه را مادرش حمزه وار، بار بیاورد تا چون حمزه سیدالشهداء در راه اسلام خدمت نماید. از زحماتی که پدر و مادر برای من کشیده اند خیلی خیلی ممنون هستم و امیدوارم که جبران نمایم.
همسر عزیزم می دانم که چقدر به من علاقه داری ولی برای خدا باید از همه چیز گذشت همچنان که من گذشتم و دل از این دنیا بريدم. از تو می خواهم مرا حلال کنی و بچه هایم را در راه خدا پرورش دهی.
والسلام
عبدالله آقاجری
۷/۱۱/۶۲
برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید
ان الحیاة عقیدة و الجهاد – به راستی که زندگی فقط عقیده و جهاد در راه آن است. و کسانی که در گذران عمر از این دو بیبهرهاند زندگی دارند اما نه نوع انسانی آن، بلکه در یک نوع زندگی حیوانی به سر میبرند. حال که انقلاب اسلامی دارد به جاهای دیگر صادر میشود و کفار به مقابله شدیدتر با آن برخاستهاند و هر مسلمان میبایست سهمی در آن داشته باشد و برای تداوم انقلاب یا خون بدهد و یا پیام، من چون خود را قادر به رساندن پیام به خوبی و کامل نمیبینم، این راه را برگزیدم و آمدم تا شاید خونم را برای حفظ و تداوم این انقلاب اسلامی -اگر ارزشی داشته باشد- بدهم. چون حیاتم آنطور که باید برای این انقلاب ثمردار نبوده است. حال با تمام وجود آمدهام که تا آخرین لحظه تلاشم را برای کمک به این انقلاب بکنم. دیگر تحمل این زندگی بیثمر یا کم ثمر را ندارم و امید دارم که خداوند توفیق کشته شدن در راهش را نصیبم گرداند.
از خانوادهام که شاید در طول زندگیام هیچ محبت و خوبی از من ندیدهاند که امیدوارم را ببخشند، میخواهم که هیچگونه ناراحتی به خود راه ندهند چون این آن چیزی است که من با تمام وجودم مدتها بود که در پی آن بودم. از برادران و خواهران خود میرخواهم که در راه شناخت هرچه بیشتر و بهتر اسلام تلاش و کوشش بنمایند.
به امید پیروزی و گسترش انقلاب اسلامی در جهان
با درود به امام بزرگ امام خمینی بت شکن
و به امید نابودی هر چه زودتر کافران غرب و شرق
والسلام و علی عبادالله الصالحین
پاسدار عبدالکریم نساج
تاریخ شهادت: ۳۰/۷/۱۳۵۹
محل شهادت: خونین شهر، خیابان ۴۰ متری
نحوه شهادت: شهید نساج و چهار تن دیگر از برادران کنار خیابان ایستاده بودند و طرح حمله به دشمن را برای آنان توضیح میداد، که ناگهان از سوی دشمن خمپارهای به طرف آنها پرتاب میشود. ترکش خمپاره به خرج آرپی جی ۷، که در پشت کمرشان بوده اصابت کرده و باعث شهادت همگی برادران از جمله عبدالکریم نساج میگردد.
مزار: قطعه شهدا امیدیه
برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنیدبرای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنیدبرای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید
شهید عبدالکریم بیدی فرزند عطیه در سال ۱۳۳۲ در شهر آبادان در خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون مینمود. رابطهاش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند و وارد دوره متوسطه شد که تا سال سوم نظری ادامه تحصیل داد. وی به استخدام شرکت نفت درآمد و بعنوان کارگر شرکت نفت مشغول بکار و تلاش بود.
شهید عبدالکریم بیدی در تاریخ ۰۳/۰۷/۱۳۵۹ در شهر آبادان بر اثر بمباران مناطق شهری و صنعتی توسط دشمن به فیض شهادت نائل آمد.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید
شهید عبدالکریم بهمئی فرزند شعبان در سال ۱۳۴۰ در شهر آغاجاری در خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون مینمود. رابطهاش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند و وارد دوره دبیرستان شد و موفق به اخذ دیپلم ریاضی شد. با پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت سپاه پاسداران آغاجاری درآمد و بعنوان پاسدار به انجام وظیفه پرداخت.
شهید عبدالکریم بهمئی ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۲۱/۰۸/۱۳۵۸ در در هنگام مبارزه با ضد انقلاب و تعقیب آنها بر اثر سانحه رانندگی به فیض شهادت نائل آمد.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید