غلامرضا گله داری فرزند علی در تاریخ ۲/۵/۱۳۴۶ در روستای تل گویند از توابع بخش زیدون بهبهان در خانواده مذهبی و زحمتکش به دنیا آمد. پدر وی به کشاورزی و دامداری پرداخت. که از کودکی در کنار پدرش به سعی و تلاش پرداخته است. دوره تحصیلی ابتدایی خود را در دبستان حکمت شهرستان بهبهان به پایان رساند و وارد دوره راهنمایی گردید. که با توجه به مشکلات خانوادگی و دوری مسافت جهت تحصیل در شهرستان بهبهان از ادامه تحصیل باز ماند. محمدرضا که جهت انجام خدمت مقدس سربازی آماده شده بود از طریق بسیج شهرستان دیلم معرفی و به عنوان پاسدار وظیفه به خدمت اعزام شد.
وی جوانی دلیر و بی باک بود و در دوران خدمت خویش در جبهههای نبرد حق علیه باطل شرکت نمود و به دلاوری و رشادت میپرداخته که در تاریخ ۴/۴/۱۳۶۷ بر اثر بمباران منطقه در جزیره سهیل و شدت جراحات وارده به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
شهید محمدرضا فتاحی فرزند مهراب در سال ۱۳۳۹ در خانواده مذهبی و متدین […]. دوران طفولیت را در دامان پر مهر خانواده گذراند زادگاه و روستای بیژن […] بخش زیدون میباشد. که دوران تحصیلی ابتدایی را در آن روستا طی کرد. […] انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران وارد این ارگان شد و به عنوان […] مذهب و انقلابی شرکت مینمود و در روستا در کنار پدر و مادر خود به فعالیتها […] میپرداخت. با آغاز جنگ تحمیلی به جبهههای نبرد اعزام شد […] نبرد به جنگ با دشمن میپرداخته و دلاورانه میجنگید و از هیچ چیز […] ایشان بسیار مهربان و خوشرو بود و با خانواده و دوستان و […] برخورد میکرد.
سرانجام شهید بزرگوار در عملیات بدر در منطقه عملیات […] بر اثر اصابت ترکش خمپاره به درجه رفیع شهادت نائل آمد. […] پیکر مطهرش به شهرستان آغاجاری در زادگاهش روستای بیژن […] گردید.
شهید محمدرضا سبیعی فرزند محمد حسین در سال ۱۳۴۸ در شهر آبادان در خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون مینمود. رابطهاش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند و وارد دوره دبیرستان شد که تا سال سوم نظری ادامه تحصیل داد. وی دوران نوجوانی و جوانی را در کنار پدر و مادر به کار و تلاش پرداخت. با آغاز جنگ تحمیلی از طریق سپاه پاسداران آغاجاری بعنوان بسیجی به جبهه های نبرد اعزام شد.
شهید محمدرضا سبیعی ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۱۳۶۴/۱۱/۲۶ در منطقه عملیاتی شمال فاو، در عملیات والفجر ۸، بر اثر اصابت ترکش خمپاره به فیض شهادت نائل آمد.
شهید محمدرضا دریس فرزند عجیب در سال ۱۳۴۶ در شهر آبادان در خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون مینمود. رابطهاش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند و وارد هنرستان فنی شهر امیدیه شد؛ وی تا سال دوم رشته برق ادامه تحصیل داد.
شهید محمدرضا دریس ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۱۳۶۶/۰۵/۱۹ در هنگام بمباران هوایی مناطق نفتخیز(پالایشگاهها)، بعنوان نیروی مردمی، در کارخانه کرنج از تاسیسات نفتی شهر آغاجاری به فیض شهادت نائل آمد.
دوران ابتدایی را با نمرات عالی به پایان رسانید و سپس در کلاس اول راهنمایی ثبت نام به عمل آورد و در همان زمان بود که روزهای انقلاب شروع شده و به علت اینکه علاقه وافری به پیروزی و به ثمر رساندن انقلاب داشت در راهپیماییها شرکت جسته و در نتیجه به درسش توجهی نداشت و به همین دلیل آن سال مردود شد. ولی سال دیگر با تلاش و کوشش موفق شد که به کلاس بالاتری برود. ولی کلاس دوم راهنمایی را میخواند که با شروع جنگ تحمیلی تحصیل را رها کرده و به جبهههای نبرد حق علیه باطل رفت.
نظر شهید درباره جنگ تحمیلی عراق به ایران
قبل از شروع جنگ، شهید محمدرضا چاروسائی اوقات فراغت خویش را صرف بسیج و ستاد مقاومت و ارگانهای اسلامی میکرد. در ضمن تحصیل با وجود سن کم در بسیج نیز خدمت میکرد. بعد از شروع جنگ بلافاصله تحصیل را رها کرده و در جبههها کمر به خدمت به این انقلاب و این کشور بسته و از وجود خویش در جبههها استفاده نمود. شهید علاقه زیادی به ادامه این جنگ داشته و همیشه میگفت، که تا هنگامی که به کربلا نرفتیم و از راه کربلا به قدس عزیز را از چنگال این صهیونیستها آزاد نکردهایم، این جنگ باید ادامه داشته باشد. به این جمله، “جنگ، جنگ تا رفع فتنه در جهان” ایمان داشت. بیشتر وقتها میگفت من عاشق هستم؛ عاشق زیارت کربلا. همیشه دوستان خویش را هدایت و ارشاد میگفت. که به جبههها بروند و میگفت که جبهه دانشگاه هست و میگفت که در کدام دانشگاه است که میتوان به معبود رسید. جز در دانشگاه حق بر علیه باطل در هیچ دانشگاهی نمیتوان به این سعادت رسید همچنین که در وصیت نامه خود نوشته “ای جوانان نکند که در رختخواب ذلت بمیرید که حسین در میدان نبرد شهید شد”
چگونگی و تعداد اعزام شهید به جبهه ها
نام جبههها؛ پاسگاه زید، مقدماتی والفجر، پدافندی کوشک، شرق دجله، جزیره مجنون.
و مدت ۱۸ ماه خدمت در تیپ ۱۵ امام حسن(علیه السلام) در واحد تخریب بود و در تاریخ ۱۹/۱۲/۱۳۶۳ در عملیات پیروزمندانه بدر شرکت کرده و در تاریخ ۲۳/۱۲/۱۳۶۳ به دیدار معبود شتافت.
روحیه شهید پس از اعزام به جبهه
همانطور که قبلا گفته شد شهید محمدرضا علاقه زیادی به رفتن به جبههها را داشت و روحیه وی در هنگام اعزام بسیار عالی بود و آنچنان شادمان و بشاش بود که از خوشحالی در پوست خود نمیگنجید. محمدرضا در عملیات پیروزمندانه بدر در حالیکه دلاورانه با گلولههای خود سینه دشمنان را میشکافت و پیام آزادی را رقم میزد، به ندای حسین لبیک گفته و روح خود را تا کنگره عرش الهی کشاند.
شهید محمدرضا پورحاجی شیرازی فرزند حاجی خان در سال ۱۳۴۴ در یک خانواده مذهبی و متدین در شهر امیدیه دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در دامن پر مهر خانواده سپری کرد. دوران تحصیلی ابتدایی را با موفقیت گذراند. پس از آن در کنار خانواده به کار و تلاش پرداخت. با شروع انقلاب اسلامی وی در کنار انقلابیون و انجام فعالیتهای فرهنگی و مذهبی و انقلابی پرداخت. با آغاز جنگ تحمیلی و حملات دشمن بعثی به ایران اسلامی در بسیج شرکت نمود و از طریق سپاه آغاجاری به مناطق عملیاتی اعزام شد. در جبهههای نبرد دلاورانه در کنار همرزمان خود میجنگید و در عملیات مختلف شرکت میکرد.
شهید بزرگوار سرانجام در تاریخ ۶/۱۲/۱۳۶۲ در منطقه عملیاتی شیب میسان، در عملیات والفجر، بر اثر گلوله باران منطقه توسط دشمن بعثی دعوت حق را لبیک گفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
(ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.
پاسدار شهید در سال ۱۳۴۲ در خانواده مستضعف به دنیا آمد و با رنج و زحمت دوران کودکی را گذراند و در کودکی مادرش را از دست داد ولی تاب و تحمل را در برابر مشکلات از دست نداد. وی دیپلمه مکانیک و بزرگترین پسر و سومین اولاد خانواده از جمع سه خواهر و سه برادر بود. محمدرضا شهید علاوه بر کسب دانش در دوران تحصیلات در اوقات بیکاری به کارگری و کمک کردن به مردم در کارهای خانوادهاش بدون از تکبر و عار کار میکرد و منظور از کار، کمک به مردم و کسب تجربه و معنویت بود و در دوران انقلاب اسلامی یکی از جوانان حزب الله سربند بود که تبلیغات و فعالیت در روند انقلاب داشت و با پشتکار و تلاش فراوان توانست بعد از انتخاب برادر شهیدمان رجائی به عنوان ریاست جمهوری، با همکاری سایر برادران مومن و متعهد سربند و ارتباط مکرر با دفتر حزب جمهوری اسلامی منطقه آغاجاری و کسب ارشاد و راهنمایی انجمن اسلامی جوانان حزبالله سربند را تأسیس کند. که یکی از اعضای اصلی و فعال انجمن بود و مردم مسلمان و متعهد سربند خاطرات برادر شهیدمان را در اجرای نمایشنامههای انجمن که بر علیه شیطان بزرگ و پیروی از تعالیم نجات بخش اسلام به رهبری امام امت و رهبر کبیر بود به یاد دارند. وی همیشه به برادران انجمن میگفت، اولین شهید سربند منم و الحق که به سعادت بزرگ خود رسید.
نزاکت و بردباری و اخلاق وی معرف صغیر و تکبیر مردم سربند و بستگان و خویشاوندان اوست. وی عضو سپاه پاسداران و آغاجاری بود که علاوه بر خدمت در سپاه در اوقات مرخصی به کارهای ارشادی و تبلیغاتی انجمن میرسید و شب و روز تلاش میکرد تا به هدف نهایی خویش که تقرب به الله بود برسد و در یک عملیات رزمی در تاریخ ۲۹/۳/۱۳۶۱ به این هدف پاک و مقدس الهی سعادت یافت.
روحش شاد و راهش رهنمون باد
خداوندا ما را در راه به ثمر رساندن اهداف مقدسمان که از احکام الهی و اسلام سرچشمه گرفته و پاسداری از خون شهیدان است یاری فرما
اولین شهید سربند منم؛ کلامی از اراده پرصلابت شهید اسدی که بر پایه ایمان و نزاکت و بردباریاش در اجتماع آن روز مطرح میشد. کلام رهبر عاشقی که وحشتهای سیاهیها را در دل سکوت مه آلود شبها از هم میدرید. دلباخته که با نور دل به سوی طلوعی نوین و سرنوشتی فراگیر گام خودفراموشیها را بر مینهاد. او در قطرات خون شهادت غلتید تا که صبح رهایی ها را از گذر عالم مادی بر جان دل خویش مشاهده نماید.
شهید محمد رضا اسدی به سال ۱۳۴۲ شمسی در این سرای کهن قدم نهاد. اما حکمت باری تعالی بر این بار بود که با فطرتی پاک و قلبی شوریده وارد نزاعات حیات گردد. در واقع پیروزی انقلاب اسلامی را میباید اوج شکوفایی استعدادهای ایمانی و روحیات مبارزه جویی شهید اسدی نامید. اولین شهید سربند منم این امنیت و آرزو شهید اسدی را از ظواهر فریبنده دنیوی به دور میساخت و با عضویت در سپاه پاسداران آغاجاری، صفات عالیه و ملکات فاضله درونیاش را پربار نمود دامنه فعالیتهای انقلابی او را در دفتر حزب جمهوری اسلامی و حزب الله سربند میتوان پرس و جو نمود.
اولین شهید سربند منم سعادت بزرگی که ایزد منان اشعار دلنشین او را در بیست و نهم خرداد ماه سال ۱۳۶۱ شمسی در شهادتنامه تاریخ انقلاب و جنگ حکاکی قلبها نمود.