شهید محمد علی ابوالحسنی

پدر شهید محمد علی ابوالحسنی

پسرم شهید محمد علی در تاریخ ۲۱ مهر ماه ۱۳۳۹ آغاجاری منازل شرکت نفت دیده به جهان گشود و از زمان کودکی سنگین و افتاده بود و تا پایان کلاس اول دبستان در امیدیه صنعتی زندگی می‌کرد و بعد از اینکه من بازنشسته شدم به علی‌آباد نقل مکان کردیم و تا پایان دوره ابتدایی در علی آباد زندگی می‌کرد. البته زندگی در علی آباد با انواع کمبودهای بسیار که حتی ابتدایی‌ترین امکانات زندگی از قبیل آب و برق و گاز بوده، زندگی خود را سپری میکرد. پسرم شهید محمد علی دوره راهنمای خود را در امیدیه صنعتی در دبیرستان شهید فارسیمدان (ساسان سابق) آغاز کرد. البته در همین زمان بود که به برادر بزرگتر شهید محمدعلی خانه سازمانی واگذار گردید. آن زمان خانواده ما هفت نفر بوده و همگی در یک خانه دو اتاقه بر روی هم می‌لولیدیم. با این اوصاف شهید محمدعلی علاوه بر تحصیل به مطالعه کتب دیگر به می‌پرداخت و از بعد انقلاب بود که فعالیت‌های سیاسی خود را در خط اسلام و امامان در تداوم بخشید. انبار انقلاب شروع می‌کرد و بعد از پیروزی انقلاب با گروهک‌های ضد انقلاب به مبارزه پرداخت و هنگام جاری شدن سیل در رامشیر به همراه با یاران انقلابی خود برای کمک به سیل زدگان شتافت و همیشه وقت خود را صرف بیچارگان و درماندگان می‌پرداخت.

مادر شهید

به نام خدا پسرم خوش قلب و مهربان و فعال بود که همیشه دوست داشت به خانواده‌های کم بضاعت کمک کند و ناگفته نماند که خودمان هم دست کمی از آنها نداشتیم. ولی با همین حال تا جایی که می‌توانست کمک میکرد. شهید محمدعلی بیشتر اوقات خود را در بیرون از خانه به سر می‌برد و فعالیت‌های زیادی در خط اسلام داشت. پسرم شهید محمدعلی پسری شیک پوش، پاکیزه بود و بیشتر شب‌ها را به گشت در ناحیه می‌گذراند و در زمان جنگ چند بار به جبهه رفت و در ابتدای جنگ در درگیری خرمشهر به جنگ تن به تن بود چند بار و پر هر دفعه مدت طولانی در جبهه بود و با کفار بعثی مردانه جنگید و در سال گذشته بود که در جبهه طریق القدس در آزادسازی شهرستان در تاریخ ۸/۹/۱۳۶۰ به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

روحش شاد و یادش گرامی باد

برادر بزرگتر شهید

برادرم شهید محمد علی جوانی بود با شهامت، با گذشت، و رئوف و مهربان. همیشه خنده بر لبانش بود. اگر کسی باعث ناراحتی او می‌شد فقط چند لحظه کوتاه ناراحت می‌شد و بعد از آن آثار لبخند بر لب آن ظاهر می‌گشت. برادرم همراه دوستانش همیشه با گروهک‌های ضد انقلاب درگیر می‌شدند. حتی یک روز درگیری به قدری بود که آن دسته از گروه‌ها با سنگ و چماق و چاقو به جان آنها فرستاده بودند که بعد کمیته دخالت کرد و آنها را دستگیر کرد و به دادگاه انقلاب اسلامی در اهواز فرستادند و بعد از چند روز از طرف دادگاه بی گناهی و بر حق بودن شهید محمدعلی و دوستانش ثابت شد و آزاد شدند و طرف مقابل آنها به زندان افتادند. شهید محمد علی با وجود اینکه از لحاظ سنی از من کوچکتر بود، ولی همیشه مرا راهنمایی و نصیحت می‌کرد با وجود اینکه برادرم شهید شده است. اما این جنگ تحمیلی به گفته امام خمینی رهبر کبیر انقلاب برای ما فایده‌های بزرگ دارد. ما در اثر این جنگ آبدیده شده‌ایم؛ شرف پیدا کرده‌ایم و در جهان به جای بزرگی پیدا کرده‌ایم

والسلام

خانواده شهید محمد علی ابوالحسنی

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

شهید محمد صادق حسنوند

از زبان خواهران شهید و مادر شهید صادقی

 مبارزات شهید

برادرم در زمان انقلاب بچه کوچکی بود تقریبا ۱۲ سالش بود و به دلیل اینکه مردم منطقه آگاهی‌شان کم بود. شهید محمد علی در تظاهرات شرکت می‌جست. بعد از پیروزی انقلاب در کمیته‌ها انقلابی شروع می‌کرد و پس از آن به بسیج رفت و در زمانی که به بسیج می‌رفت درس نیز می‌خواند و به فعال انجمن اسلامی مدرسه خودشان بود و از طرف انجمن اسلامی مدارس شهید با عده‌ای از دوستانش در فروردین ۱۳۶۰ به دیدار امام رفتند و بعد از ۸ روز ملاقات به امام و آقای قرائتی و منتظری به میانکوه برگشت و بیشتر فعالیت‌هایش در رابطه با سپاه و بسیج و جنگ بود. در خرداد ماه سال ۱۳۶۰ به جبهه آبادان ماهشهر رفت و دو روز از ماه رمضان گذشته بود که از جبهه حق علیه باطل آمد. به دلیل اینکه خانواده ایشان اصرار داشتند که در درس بخواند کمتر به جبهه می‌رود و شهید می‌خواست در حمله فتح المبین شرکت کند. ولی به دلیل اینکه آنها را در جبهه شرکت ندادند او نیز منصرف شد و به خانه آمد. وقتی دلیلش را پرسیدند گفت چون در خط مقدم جبهه نرفتم به همین دلیل برگشتم کسی که مخالف امام و خط بود حالت پرخاش داشت و نمی‌گذاشت کسی توهینی به امام و روحانیت کند. سرانجام در بهار ۱۳۶۱ فروردین در حمله بیت‌المقدس در تاریخ ۱۸/۲/۱۳۶۱ پس از رشادت‌ها به درجه رفیع شهادت نائل گردید.

چکیده‌ای از سوابق مبارزاتی شهید

در زمان انقلاب با وجودی که خیلی کوچک بود ولی همیشه در راهپیمایی‌ها و تظاهرات ضد رژیم شرکت می‌کرده و در ضمن در زمان جنگ تحمیلی همیشه و همه‌جا تلاش می‌کرد که به جبهه اعزام شود. ولی چون سن وی کم بود جا داده نمی‌شد تا بالاخره در جبهه آبادان مدت یک ماه بود در سال ۶۰ و بعد دوباره دیگر در جبهه خرمشهر و بار سوم در تاریخ ۱۸/۲/۱۳۶۱ به شهادت رسید.

خصوصیات اخلاقی شهید

فعال و زرنگ بود و درس‌خوان، خیلی شوخ بود و با رفتارش همیشه اهل خانه را شاد می‌کرد. به کارهای […] بسیار علاقه‌مند بود و سعی می‌کرد همیشه رضایت مادر را جلب کند و او را خوشحال کند.

مختصری از گذشته شهید

پدر شهید روستازاده در ابتدا به خدمت شرکت نفت مسجد سلیمان در آمد و آغاز زندگی‌اش در شرکت نفت در چادرهایی به جای مسکن که از طریق شرکت نفت قراردادن زندگی می‌کرد.

آخرین دیدار و خاطره و توصیه شهید

این دیدار زمانی بود که او در عملیات بیت المقدس در حمله اول شرکت داشت. خانواده خیلی ناراحت بودیم و دیدیم که با سفارشات بسیار زیاد […] یک شب روز ۱۲/۲/۱۳۶۱ به خانه آمد. مادرم را که دید گفت […] من آرزوی شهادت دارم. آن شما می‌گویید در دل حمله بیایم خانه که شما […]. خلاصه فردایش باز دوباره به جبهه رفته. هفته بعد از آن در تاریخ ۱۸/۲/۱۳۶۱ شهید شدند. به خواهرش توصیه می‌کرد که جای خود را مثل همیشه حفظ کنیم و به ما میگفت […] هم مثل بعضی از خانواده‌ها در انقلاب برگردید هر طور هم بشود تا امام را داریم […] نداشته باشیم بعد هم میگفت که خوشحالم زود متوجه اسلام شدم خوشحالم که […]هر اتفاقی به خودم آمدم و به ندای هل من ناصر حسینی را لبیک گفته‌ام.

روحیه شهید پس از اعزام به جبهه و حملاتی که در آنها شرکت داشته است

بسیار خوشحال بود و هر وقت می‌رفت به جبهه به زور به خانه می‌آمد و وقتی به خانه می‌آمد. مصر بود که دوباره برگردد. ولی میگه با وجودی که جای ما سخت است و اگر حالت […] اما برای من مثل بهشت است و همیشه پشیمان بود که چرا قبلا نیامده بود. و یکسال از جنگ را عاتل و باطل را گذرانده و می‌گفت اگر می‌دانستند جبهه این شور و حال را داشت از همان روز اول می‌آمدم. در دو حمله شرکت داشت که در حمله فتح المبین در پشت خط بودند در عملیات بیت‌المقدس شهید شد نیز شرکت داشت.

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

شهید محمد خجک

بسم الله الرحمن الرحیم

حضور محترم پدر عزیزم و مادر گرامی

پس از عرض سلام و سلامتی شما که امیدوارم که خوب باشید و از حال فرزند کوچکتان محمد خجک که این اجازه را دادید که به جبهه حق علیه باطل شرکت کنم و توانستید که سهم کوچکی داشته باشید. پدر و مادرم از این که اینطور می‌نویسم، می‌دارم که ناراحت هستید؛ انشالله که ناراحت نباشید. باید شادی کنید؛ چون به کلاس فرزندتان را فرستادید، چون واقعاً یک کلاس درس است؛ از لحاظ معنویات؛ چون برادران روحانی اینجا هستند و از لحاظ دینی ما را زیاد روشن کردن.

پدر و مادرم جای ما بسیار بسیار خوب است. مثل این که همیشه در تفریح هستیم و طوری هست که شما را فراموش کرده بودم، دوست داشتم فیلم‌برداری می‌کردند و نشانتان می‌دادند که ببینید که چقدر خوب است. پدر و مادرم، نکند چیزی گفته باشید که برادرم ولی را ناراحت کرده باشید. که چرا شما را پهلوی من چون خودم دعا میکردم که نیائید و این را می‌گویم که هر موقع ولی ناراحت شود من ناراحت می‌شوم. چون ولی را پاره‌ای از تن خود میدانم و به مادرم بگو که خود را ناراحت نکند من که در راه کفار رفتم به جنگ. من برای اسلام رفتم جنگ کنم و اینکه گریه ندارد و گریه باعث خوشحالی شیطان است و بگو که مثل حضرت زینب باش و زینب‌گونه رفتار کن و همینطور خواهرانم و دعا کنید و اگر می‌توانند قرآن بخوانند. چون تاثیر دارد در پیروزی در خط که بودم که الان نیستم، یکی از برادران تعریف کرد که برادران زیاد دعا می‌خوانند و همچنین قرآن و دیگر مسائل اسلام. ولی بعد دیدیم که کم شد بعد حمله بردیم به دشمنان اسلام دیدیم که تلفات زیاد بود و عقب هم نشستیم. عوض اینکه پیشروی کنیم و بعد که بررسی کردیم دیدیم که بله، دعا کم شد. پس نتیجه میگیریم که نیروی پیروزی ما دعا و دیگر مسائل اسلام است و آنهایی که سبیل‌هاشان بلند است یکی از روحانیون در خط وقتی که داشت صحبت می‌کرد یکی از برادران سوال کرد اشکال سیبیل بلند بودن چیست؟ گفت که اگر سبیل بلند باشد اگر انسان بمیرد و چه شهید شود و یا کسی بخواهد او را شفاعت کند که خداوند او را ببخشد خداوند شفاعت او را قبول نمی‌کند. پس تذکر بدهید کوتاه کنند. پس سرتان را درد نمی‌آورم از اینکه آن بسته را فرستادید تشکر می‌کنم. برادرم صفقلی را با زن و بچه‌ها سلام گرم می‌رسانم و بچه‌ها را ببوسید. ماشالله به خواهرم با بچه سلام گرم می‌رسانم و بچه‌ها را ببوسید. […] و خواهرم و بچه‌ها را سلام گرم می‌رساند و بچه‌ها را ببوسید. جمشید و خواهرم و حسین را سلام گرم می‌رسانم و حسین را به جای من ببوسید آشنایان را سلام برسانید. بهرام، بهزاد، شهرام، احمد، خانواده شهید شیرازی، مشهدی، خدیجه با بچه‌ها حاجی مرتضی، محمدزکی و خانواده شریفی، خانواده ولی ممبینی و شنبه ممبینی، رضا ممبینی، حسن و دیگران را سلام برسانید. مراد با خواهرم سلام برسانید. مرتضی با […] سلام برسانید محمود مصطفوی با خانواده مرتضی مصطفی با خانواده برادر عزیز آقای ثیاقی را سلام برسانید و به ماشالا بگو ریش‌هایش را نتراشد اگر می‌خواهد با ماشین کوتاه کند چون ریش نیست پیغمبر است با امید پیروزی هر چه زودتر انشالله به همین زود در کربلا پشت سر امام عزیزمان نماز جماعت برگزار کنیم.

قربان شما محمد خجک

در ضمن خدیجه و کبرا سلام برسانید و بگویید که مرا ببخشید که شما را اذیت می‌کردم چون اذیت شما برای خودتان بود که حرف گوش بگیرید

والسلام

در ضمن خانواده […] را سلام برسانید بچه‌ها را به جای هم ببوسید خانواده همراهی را سلام برسانید

 این سال بر همه مومنین مبارک باد

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

شهید محمد حسن زاده

زندگینامه پاسدار شهید محمد حسن زاده

وی در یکی از روزهای بهار سال ۱۳۴۵ دیده به جهان گشود. دومین پسر و ششمین فرزند خانواده بود. پدرش علاقه زیادی به او داشت و همواره چون برادر نداشت می‌گفت، محمد برای من هم فرزند است و هم برادر. پدرش کارگرساده شرکت نفت بود. حقوق ناچیز پدر کفاف عائله آنها را نمیکرد. محمد کماکان با همان فقر زندگی کرد و بزرگ شد. همه خانواده علاقه زیادی به او داشتند. در خانه به مادرش در انجام کارها کمک می‌کرد و پدرش بعد از بازنشستگی با وجود کهولت سن و ناتوانی ناچار در شرکتهای پیمانی به نگهبانی مشغول شد. محمد هم با سن کمی که داشت از ۱۰ سالگی تا همین اواخر به پدرش کمک می‌کرد و همراه تحصیلش نگهبانی هم می‌داد و حتی گاهی از درسش می‌ماند. در تابستان بکار اشتغال داشت. تا بلکه بتواند کمک به خانواده‌اش کند. عشق و علاقه عجیبی به نام داشت و همیشه می‌گفت باید در تمام امور زندگی اوامر امام را سرمشق قرار دهیم و همچنین به روحانیت مبارز به خصوص شهید مظلوم آیت الله بهشتی علاقه و ارادت خاصی داشت. عقیده داشت که فقط روحانیت می‌تواند اسلام را پیاده کند. از منافقین نفرت داشت و می‌گفت ما هرچه ضربه می‌خوریم از منافقین است. اینها مزدوران آمریکا هستند و فقط منتظر دستور اربابشان آمریکا هستند. تا بر علیه امام و روحانیت و در نهایت بر علیه این انقلاب قیام مسلحانه کنند و همچنین کتب امام و شهید مظلوم بهشتی را بسیار مطالعه می‌نمود و خواندن آنها را به دیگران توصیه می‌نمود. محمد قبل از شهادت علااقه زیادی به فعالیت در سپاه داشت ولی به علت محصل بودن و کمی سن نمی‌توانست به عضویت سپاه درآید. او از اولین کسانی بود که در تشکیل ستاد مقاومت کوی ۱۷ شهریور به اتفاق برادران دیگر کوشش‌های بسیار نمود تا آن را تشکیل دادند و تا آخرین روزها در ستاد مقاومت فعالیت می‌کرد. اکثر اوقات از شهادت صحبت می‌کرد وقتی از او درباره شهادت می‌پرسیدند، صورتش بشاش می‌شد و همیشه شعار همیشه جاویدان شاهدان ناظر، را بر لب‌های خود زمزمه می‌کرد.

شهید محمد حسن زاده سرانجام در تاریخ ۵/۷/۱۳۶۰ در جبهه دارخوین در حمله بزرگ و سرتاسری رزمندگان اسلام مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت. که از ناحیه پیشانی به شدت مجروح شد و پس از دو روز به مقام رفیع شهادت نائل شد. پیکر پاک و مطهرش بنا به وصیت خودش در قبرستان میدان جعفر به خاک سپردند.

شهید محمد حسن زاده در سختی‌ها به واسطه ایمان محکمی که داشت بسیار مقاوم بود. در رابطه با مشکلات می‌گفت استقامت در برابر ناگواری‌ها است که زندگی را گوارا می‌سازد و به ما تجربه می‌آموزد. او با تمام وجودش از مکتب‌اش از سنگر ایدئولوژی بحقش و از ولایت امامش دفاع می‌کرد.

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

شهید محمد رشید جعفری

زندگینامه شهید محمد رشید جعفری

بسم الله الرحمن الرحیم

شهید محمد رشید جعفری فرزند محمد کریم در سال ۱۳۴۵ در خانواده‌ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون می‌نمود. رابطه‌اش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند. وی با آغاز جنگ تحمیلی از طریق سپاه پاسداران آغاجاری به جبهه های نبرد اعزام شد.

شهید محمد رشید جعفری ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۱۳۶۱/۱۱/۱۸ در منطقه عملیاتی شیب میسان به فیض شهادت نائل آمد.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

شهید محمد بهمئی

زندگینامه شهید محمد بهمئی

بسم الله الرحمن الرحیم

شهید محمد بهمئی فرزند حبیب اله در سال ۱۳۴۸ در شهر امیدیه در خانواده‌ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون می‌نمود. رابطه‌اش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند و وارد دوره دبیرستان شد که تا سال دوم متوسطه ادامه تحصیل داد. وی با آغاز جنگ تحمیلی از طریق سپاه پاسداران آغاجاری بعنوان بسیجی به جبهه های نبرد اعزام شد.

شهید محمد بهمئی ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۱۳۶۴/۱۱/۲۹ در منطقه عملیاتی شمال فاو(عراق)، در عملیات والفجر ۸ به فیض شهادت نائل آمد.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

شهید محمد بهروش نیا

زندگینامه شهید محمد بهروش نیا

بسم الله الرحمن الرحیم

شهید محمد بهروش نیا فرزند عبدالرضا در سال ۱۳۴۱ در شهر آغاجاری در خانواده‌ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون می‌نمود. رابطه‌اش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. وی با پیروزی انقلاب اسلامی وارد سپاه شد و بعنوان کارگر آشپزخانه مشغول بکار شد. وی با آغاز جنگ تحمیلی از طریق سپاه پاسداران آغاجاری بعنوان بسیجی به جبهه های نبرد اعزام شد.

شهید محمد بهروش نیا ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۱۳۶۲/۰۶/۲۶ در عملیات والفجر، در منطقه عملیاتی شیب میسان، براثر گلوله باران به فیض شهادت نائل آمد.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

شهید محمد براتی

زندگینامه پاسدار شهید محمد براتی

بار دیگر از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران نوگل رشید و شجاع را به اسلام و مکتب قران هدیه کرد. این شهید راستین مکتب اسلام پاسدار شهید محمد براتی است؛ که در سال ۱۳۲۸ در یک خانواده مذهبی و مستضعف در نمره یک میانکوه، پا به عرصه وجود نهاد. این نهال نوپا همچون غنچه‌ای نورسته شروع به رشد و شکوفایی می‌نمود و در تمام طول مدت تحصیلات شاگرد ممتاز محسوب می‌شد. دوره تحصیلات راهنمایی مصادف با تشکیل ارتش بسیج ۲۰ میلیونی به فرمان امام خمینی(رضوان الله علیه) بود. که با آن سن کم علاقه عجیب  و شدیدی به بسیج داشت. به طوری که منتظر فرصتی بود تا در این راه گام بردارد. وی که ۱۴ سال بیشتر نداشت مشتاقانه با دیدن دوره‌های کوتاه مدت بسیج، از همان ابتدا تمایل شدیدی به رفتن به جبهه و خط مقدم را داشت و اگر چه به علت کمی سنش او را به جبهه نمی‌بردند. ولی شهید عزیز با تغییر سال تولد در سال ۶۳ در گردان رزمی لشکر ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شرکت نمود، بوسیله ترکش مجروح گردید. که پس از بهبودی به جبهه عزیمت نمود. دومین بار در عملیات والفجر ۸، سال ۶۴ در گردان رزمی تیپ امام حسن(ع) شرکت داشت و بر اثر موج گرفتگی مجروح و به بیمارستان امام خمینی و کانون اراک اعزام گردید. مجدداً پس از بهبودی نسبی به منطقه بازگشت و در عملیات پدافندی والفجر ۸، دوباره دچار موج گرفتگی گردید. برای سومین بار در عملیات کربلای ۴ و ۵ همراه و هم دوش برادران تیم به شناسایی شرکت کرد و بر اثر اصابت ترکش به سر، کتف و پا به پشت جبهه منتقل شد. این بار نیز پس از بهبودی به جبهه بازگشت و پس از مجاهدت فراوان و سرافراز بیرون آمدن در امتحانات الهی برای آخرین بار در عملیات والفجر ۱۰، سال ۱۳۶۶ شرکت و به عنوان معاون دسته و مسئول تیم به شناسایی فعالیت داشت و بر اثر اصابت ترکش مین به تمام نقاط بدن و قطع شدن پا، پس از چهار سال حضور مداوم و فعال در جبهه‌ها دعوت حق را لبیک گفت و به دیدار دوستان شهیدش اسماعیل و ابراهیم شتافت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

به امید آنکه همه ما رهروان صدیق راه پاک تمامی شهدا باشیم

وصیت نامه شهید

به نام الله ای که از روح خود که همانا روح اعظم است در انسان دمید. زندگی آنقدر شیرین نیست و مرگ آنقدر ترسناک نیست که انسان به خاطرش شرفش را بدهد. خدای را سپاس که توانستم دنباله‌رو را حسین(ع) شهید کربلا باشم. راهی که ۱۴۰۰ سال ادامه دارد و تا آخر ادامه خواهد داشت. سلام و درود بر امام زمان(عج) و نائب بر حقش امام خمینی(رضوان الله علیه) سلام و درود بر خانواده صابر و عزیزم. چند مسئله مهم است که به نظر من هر مسلمان و معتقد به انقلاب باید متذکر شود. اول مسئله اسلام است؛ که به گفته امام حفظ آن از نماز مهمتر است. دوم روحانیت است که اسلام بدون آن ممکن نیست و امام عزیزمان در صدر روحانیت است. پشتیبان امام باشید و صحنه را خالی نکنید. در واجبات دین نماز خیلی بکوشید که همانا نماز ستون دین است.

عزاداری اباعبدالله(ع) را بیش از این که هست به پا دارید. چون عزاداری اباعبدالله(ع) است که اسلام را نگاه داشته است. به امید پیروزی اسلام و فرج آقا امام زمان

محمد براتی

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

شهید مجید زویدات

وصیت نامه پاسدار شهید مجید زویدات

بسم الله الرحمن الرحیم

همسایگان برادر و خواهران و عزیزان

نمی‌دانم با چه زبانی از شما عذرخواهی کنم. میدانم که همیشه باعث ناراحتی شما بودم و همه شما از دست من رنجیده‌اید. ولی به خدا قسم نیتی جز خدا نداشتم. هدفی جز اصلاح نداشتم؛ زیرا که خداوند می‌فرماید، «هر مسلمانی، اگر مسلمان واقعی باشد باید امر به معروف و نهی از منکر کند» و من هم بر طبق چنین مسئله اساسی اسلام بود که بعضی اوقات فضولی می‌کردم و چنین حرف‌هایی می‌زدم. شما خودتان می‌دانید که امروز را خداوند روز حر قرار داده تا همه بندگانش آزمایش شوند. امام متقی و رهبری اینچنینی با تقوا و با فضیلت برای ما فرستاد که از او پیروی کنیم و دستورات خداوند را انجام دهیم. امروز […] سبقت است؛ روز پیشی گرفتن در تقوا است. روزی که خداوند ایران را برای تمام دنیا جهت قرار داده است.

خداوند شما پدر و مادران عزیز و گرامی را امروز تحت آزمایش قرار داده است؛ تا ببیند که این امانت‌های الهی که فرزندان شما هستند را چگونه از آن‌ها مواظبت می‌کنید. همه فرزندان شما نزد شما امانت‌اند باید که این امانت‌های الهی را سالم و پاک و با فضیلت و با تقوا به خداوند تحویل دهید. همه شما در نزد خدا مسئولیت دارید؛ که فرزندانتان را راهنمایی کنید به کارهای خیر و نیکو و دختران را که فردا باید از دامن پاک آنها مردانی به معراج برسند مردانی چون حسین بن علی(ع) و خمینی‌ها و …

خواهران گرامی‌ام در این برهه از تاریخ نمیدانید چه مسئولیت بزرگی بر دوش‌تان است. شما امروز نزد پروردگار عالم خیلی اجر و منزلت دارید و خیلی پیش خدا عزیز هستید تا دیر نشده شروع به خود سازی کنید و با پاک بودنتان تار و پود دشمنان را در هم کوبید. دیگر حرفی ندارم جز اینکه نصیحت من حقیر گوش کنید و فاطمه گونه زندگی کنید.

من الله توفیق

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید