از این شهید بزرگوار زندگینامهای در دست نبود.
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
از این شهید بزرگوار زندگینامهای در دست نبود.
بسم الله الرحمن الرحیم
شهید سید غریب ولادت فرزند ولی در سال ۱۳۴۳ در یکی از روستاهای بخش زیدون (لنگیر) در خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون مینمود. رابطهاش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دورهنوجوانی و چوانی اهل مار و تلاش بود و در کنار پدر و مادر به کار کشاورزی مشغول بود. وی با آغاز جنگ تحمیلی از طریق سپاه پاسداران آغاجاری بعنوان بسیجی به جبهه های نبرد اعزام شد.
شهید سید غریب ولادت ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۱۳۶۶/۰۶/۰۶ در منطقه عملیاتی فاو(عراق)، در عملیات پدافندی بر اثر اصابت خمپاره به فیض شهادت نائل آمد.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
بسم الله الرحمن الرحیم
شهید غانم عبادی فرزند حمید در سال ۱۳۳۷ در شهر آبادان در خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون مینمود. رابطهاش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. با توجه به فرا رسیدن دوره خدمت مقدس سربازی به خدمت اعزام و وارد ارتش شد و به انجام وظیفه پرداخت. وی با آغاز جنگ تحمیلی از طریق یگان محل خدمت به جبهه های نبرد اعزام شد.
شهید غانم عبادی ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۱۳۶۱/۰۲/۱۷ در منطقه عملیاتی بیت المقدس، بر اثر اصابت ترکش خمپاه به فیض شهادت نائل آمد.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
بسم الله الرحمن الرحیم
شهید عین اله آور فرزند خیراله در سال ۱۳۳۸ در شهر آغاجاری در خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون مینمود. رابطهاش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند و وارد دوره دبیرستان شد که تا سال سوم نظری ادامه تحصیل داد. با پیروزی انقلاب اسلامی وارد سپاه پاسداران شد و بعنوان پاسدار به انجام وظیفه پرداخت. وی با آغاز جنگ تحمیلی از طریق سپاه پاسداران آغاجاری بعنوان بسیجی به جبهه های نبرد اعزام شد.
شهید عین اله آور ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۱۳۶۰/۰۳/۲۱ در منطقه عملیاتی دارخوین به فیض شهادت نائل آمد.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
بسم الله الرحمن الرحیم
شهید عیسی زیدونی فرزند خلف در مورخه ۲/۵/۱۳۴۴ در روستای لنگیر سفلی بخش زیدون بهبهان چشم به جهان گشود. نامبرده پس از گذراندن دوران نوجوانی در امر امرار معاش و امورات زندگی، کمک حال خانواده پدری بود. در ابتدای شروع جنگ تحمیلی در امر سنگرسازی اطراف پروژهها و چاههای حفاری و پالایشگاه مشغول به کار بود. تا اینکه در تیر ماه سال ۱۳۶۴ جهت خدمت مقدس سربازی به شهرستان کرمان اعزام شد و پس از گذراندن دوره آموزش به منطقه عملیاتی مهران جمعی لشکر ۸۴ خرم آباد مشغول خدمت شد. در تیر ماه سال ۱۳۶۵ در یکی از عملیاتها دچار موج انفجار گردید و به مرخصی استعلاجی آمد و پس از اینکه دوره درمان سپری شد و به سلامت کامل رسید، دوباره به مننطقه برگشت. ضمناً در اواخر مرداد ماه همان سال پدرم به سفر زیارتی معنوی خانه خدا (مکه مکرمه) مشرف شده بود. نامبرده دو هفته قبل از برگشت پدرم از مکه به مرخصی آمد و در سلامت کامل به سر میبرد و دوباره به منطقه مهران برگشت و جهت رساندن خبر آمدن پدرم از مکه یک تلگراف از طریق اداره پست برای ایشان ارسال شد. وقتی که تلگراف به دست یگان محل خدمت رسیده بود، چند روز قبل از آن نام برده در شب عملیات در مورخه ۲۷/۶/۱۳۶۵ به درجه رفیع شهادت نائل گردیده بود؛ و متاسفانه پیکر پاک و مطهر ایشان در منطقه عملیاتی جا مانده بود و همزمان موفق به آوردن تعدادی از پیکره آن شدند و اطلاعات دقیقی در خصوص شهدا نداشتند که وضعیت ایشان به عنوان مفقودالاثر به خانواده اعلام گردید تا اینکه پس از پایان جنگ تحمیلی پس از جستجو توسط گروه تفحص پیکر پاک و مطهر ایشان در خرداد ماه سال ۱۳۷۲ کشف شد و در مورخه ۱۴/۳/۱۳۷۲ در روستای امیرالمومنین از توابع شهرستان امیدیه، محل زندگی خانه پدری تشییع و به خاک سپرده شد.
خاطره
شهید در آخرین مرخصی که آمده بود یک روز بعد از ظهر مانند اسرایی که در نبرد به اسارت رژیم بعثی درآمدهاند، یک مرتب خود را معرفی کرد و ما از ایشان سوال کردیم که منظور از این صحبتها چیست؟ ایشان در جواب گفتند، این آخرین مرخصی من است یا اسیر میشوم که باید تمرین کنم و یاد بگیرم یا شهید میشوم. برایم دعا کنید؛ که با صحبت و نصیحت و دلداری جمع خانواده او را تا اندازهای از نگرانی در آوردیم ولی این امر تحقق یافت.
روحش شاد و یادش گرامی باد
بسم الله الرحمن الرحیم
شهید عیدی محمد طاهری فرزند عوض در سال ۱۳۴۱ در شهر آغاجاری در خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون مینمود. رابطهاش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند. وی در زمان جوانی و نوجوانی به کار و تلاش میپرداخت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت سپاه درآمد و بعنوان پاسدار به انجام وظیفه پرداخت. وی با آغاز جنگ تحمیلی از طریق سپاه پاسداران آغاجاری بعنوان پاسدار به جبهه های نبرد اعزام شد.
شهید عیدی محمد طاهری ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۲۲/۱۲/۱۳۶۳ در منطقه عملیاتی جزیره مجنون، در عملیات بدر، بر اثر شدت جراحات وارده به فیض شهادت نائل آمد.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
شهید عیدی محمد ابوالحسنی فرزند محمدرضا در سال ۱۳۴۲ در یک خانواده مذهبی و متدین در شهر امیدیه به دنیا آمد. پدر وی شاغل در شرکت نفت بوده و در منازل کارگری سکونت داشتند و بدین وسیله امرار معاش مینمودند. دوران طفولیت را در دامن پر مهر خانواده سپری نموده. سپس دوران ابتدایی و راهنمایی را در مدارس شهر امیدیه با موفقیت سپری کرد. با توجه به استعداد خوبی که داشت شاگرد ممتاز در مدرسه بود و پس از آن وارد دبیرستان شد و موفق به اخذ دیپلم گردید. با توجه به شروع انقلاب اسلامی در فعالیتهای مذهبی و انقلابی شرکت میکرد و دارای اخلاق خوب و خوش برخورد بود. درمیان دوستان و آشنایان با تواضع خاصی و همواره با احترام و متانت برخورد میکرد. شهید بزرگوار با شروع جنگ تحمیلی به عضویت بسیج درآمد و با علاقه فراوان از طرف سپاه آغاجاری به جبهههای نبرد اعزام شد و در گردان ذوالفقار تیپ ۱۵ امام حسن(ع) به دفاع از اسلام و ایران پرداخت. او و همرزمانش دلاورانه در مناطق عملیاتی به جنگ با دشمن میپرداختند. شهید بزرگوار سرانجام در تاریخ ۳/۱۱/۱۳۶۵ در منطقه عملیاتی شلمچه، در عملیات کربلای ۵، شرکت نمود که بر اثر اصابت ترکش خمپاره دعوت حق را لبیک گفت و به درجه رفیع شهادت نایل آمد. تربت پاک این شهید در قطعه شهدای شهرستان امیدیه میباشد.
روحش شاد و یادش گرامی باد
بسم الله الرحمن الرحیم
شهید علیمراد امیری فرزند کرم در سال ۱۳۳۲ در خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون مینمود. رابطهاش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره جوانی و نوجوانی را به مار و تلاش ادامه داد. وی به استخدام موسسات دولتی درآمد و بعنوان کارگر در شهر آغاجاری مشغول بکار شد. وی با آغاز جنگ تحمیلی از طریق سپاه پاسداران آغاجاری بعنوان بسیجی به جبهه های نبرد اعزام شد.
شهید علیمراد امیری ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۰۶/۰۴/۱۳۶۲ در منطقه عملیاتی سردشت، در عملیات پدافندی و اصابت ترکش خمپاره به فیض شهادت نائل آمد.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
مادر هرگز غمگین مباش که من خواهم رفت و تو مادر همه جوانان خواهی شد و من نیز فرزند همه مادران. زیرا که کشته شدن در راه حق، متعلق به همه ماست و همه […] گریه کند. پدر من و هر کس که سلاحم [شاید هم “سلامم” صحیح باشد] را برادر [شاید “بردارد” صحیح باشد] برادر من است. مادر دلم میخواهد که در جایی بمیرم که آخرین نگاه من به دشتی باشد که، برادرانم در آنجا پیروزمندانه میجنگند. مادرم فریاد کن و به دشمن بگو که کادو و سرنوشت خون داریم، شهادت و پیروزی.
سخن از لاله های نوشکفته است. از ایثار و گذشت است، که زبان و قلم از بیان آن عاجز میماند و سکوت میتواند حاکم باشد و اگر هر چند گاهی قلمی را با ناتوانی به دست گرفته و میخواهیم سخن از روح باعزت این یاران حسین در کربلاهای ایران بر روی صفحه سفید کاغذ بیاوریم، فقط و فقط شاید گوشهای از زندگی این لالههای خونین را بیان کنیم و این واضح است که حق مطلب ادا نخواهد شد. حال به خود جرات داده قلم به دست اجمالاً با ضعف و ناتوانی گوشهای از زندگی کوتاه و پربار یکی از دیگر از عاشقان خدا را به نگاریم امید که به کار گیریم پیام خون شهدا را و از آن پاس بداریم انشالله.
نامش علیرضا و نام خانوادگی صادقی در دشت آزادگان را به عرصه وجود نهاد. اولین کلماتی که در گوشش طنین انداخت اذان و اقامه بود که به وسیله پدربزرگ صورت گرفت. یعنی در اولین لحظه زندگی آشنا شد با کلام خدا و شتاب به سوی او. عمر کوتاه ولی پر ثمرش را در اهواز سپری کرد. دوران ابتدایی را در دبستان جعفری و توحید و همچنین راهنمایی را در مدرسه انقلاب به پایان رسانید. به گفته پدرش فعالیتهای مذهبی و سیاسی علیرضا از آن زمان شکل گرفت چون قبل از پیروزی انقلاب اطلاعیههای هیات اجرایی معلمان اهواز و پیامهای امام خمینی و دیگر اطلاعیههای بیدار کننده و روشنگر به وسیله ایشان و دیگر دوستانش در سطح شهر توزیع میشد.
علیرضا از سن هشت سالگی به وسیله پدر بزرگش با مسجد محراب آشنا شد؛ که تا لحظات پایانی زندگی همراه وی بود و ما چون حرکت این شهید عزیز ارشاد و تبلیغی بود که هیچگاه به تنهایی مسجد نمیرود و زمانی که قصد مسجد را داشت همراه با دوستان بود. علیرضا دیپلم خود را در رشته […] از هنرستان صنایع شیمیایی اهواز اخذ کرد.
با آغاز جنگ تحمیلی آنگاه که صدام بیرحمانه به شهرهای بی دفاع ما حمله کرد و شهرهای مرزی ایران از جمله اهواز از سکنه خالی شد. شهید علیرضا همراه با دیگر پدر و چند تن از دوستان در شهر باقی میماند. ولی همیشه عنوان میکرد که با دست خالی اما با ایمان قوی میشود جلوی دشمن را گرفت. در عملیاتهای مختلف شرکت کرد. از جمله عملیات فتحالمبین، و والفجر مقدماتی، و خیبر به صورت امدادگر و در عملیات بدر و والفجر ۸ در قسمت شناسایی و خنثی نمودن بمبهای شیمیایی شرکت داشت.
شهید علیرضا صادقی علاقه خاصی به فراگیری کلام الله مجید داشت و این علاقه شدیدی را وادار میکرد. که در مجالس مختلف قرآن شرکت جوید و بالاخره در مورد علیرضا بایستی گفت ایشان مدتها بود که قرآن را به نیت ختم آن شروع کرده بود و آن را ادامه داد؛ تا زمانی که به جبهه رفت ولی در جبهه هم از ما بعد از مدتی دوباره آن را شروع کرد و درست یک ماه یا دو روز قبل از شهادت خود توانست که قرآن را ختم کند. به همین خاطر خداوند تبارک و تعالی به میمنت این ختم او را اجری عظیم داد.
بیان این نکته در پایان لازم است که شهید علیرضا صادقی آخرین باری که به سوی جبهههای نبرد حق علیه باطل شتافت، روز یکشنبه ۱۳/۱۱/۱۳۶۴ بود و دو هفته بعد یعنی روز یکشنبه ۲۷/۱۱/۱۳۶۴ در عملیات افتخارآفرین والفجر ۸، به شهادت رسید و عجیب اینکه در روز پنجشنبه ۱۳/۵/۱۳۴۵ به دنیا آمد و در پنجشنبه ۱/۱۲/۱۳۶۴ به خاک سپرده شد. صبحگاهان پنج شنبه روزی، به دنیا آمدن و در همان روز به خاک سپرده شدن.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد