شهید فرزاد پیشرو فرزند فاضل در سال ۱۳۵۲ در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود. دوران طفولیت را در دامان پر مهر خانواده گذراند. دوران ابتدایی و راهنمایی را در همان شهر با موفقیت سپری کرد. با شروع انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران وارد این ارگان شد و به عنوان پاسدار و انجام فعالیتهای انقلابی و اسلامی پرداخت. با شروع جنگ تحمیلی به سرعت وارد عرصه نبرد شد و در مناطق عملیاتی به مبارزه با دشمن پرداخت و به عنوان نیرویی بی باک در حوزه سپاه برای مقابله با ضد انقلاب و اشرار به مناطق مرزی اعزام شد.
شهید بزرگوار سرانجام در تاریخ ۲۸/۶/۱۳۷۲ در هنگام درگیری با ضد انقلاب در سردشت کردستان بر اثر اصابت گلوله مستقیم ضد انقلاب به درجه رفیع شهادت نائل آمد. تربت پاک وی در قطعه شهدای شهر میانکوه میباشد.
شهید غلامعلی مرادی در مهرماه سال ۱۳۴۴ در شهر اهواز در خانواده زحمتکش از طبقهای مستضعف اجتماع متولد شد. در سن ۹ سالگی پدرش فوت کرد و پس از آن تحت سرپرستی مادر و برادرش به ادامه تحصیل ابتدایی پرداخت و در این زمان، کم کم شرارههای اسلام در وجودش شعلهور میشد. پس از طی دوران ابتدایی به دوره راهنمایی راه یافت و در این زمان با آغاز انقلاب اسلامی امت مستضعف ایران و با شرکت در راهپیماییها و پخش اعلامیهها و نوار و سخنرانیهای امام در گامی استوار در راه انقلاب اسلامی ایران برداشت.
در این زمان او نوجوان ۱۳ ساله در ظاهر خاموش و ساکت، ولی در درون چون دریای متلاطم و پر خروش که تمام حواسش متوجه انقلاب بود. پس از پیروزی انقلاب با فرمان امام در صف جوانان بسیج درآمد و موفق شد در این نهاد فعالیت خود را آغاز نماید و در مدت دو سال با وجود فعالیت فراوانی که در بسیج داشت باز هم ناراحت بود و میگفت، من کاری برای این انقلاب نکردهام و در برابر خون شهدا خدمت من بسیار ناچیز است. همیشه آرزویش الله و رسیدن به الله بود و با شروع جنگ تحمیلی اندوه بسیار بر دلش نشست و در این راه به آموزش اسلحه پرداخت. بارها برای رفتن به جبهه مراجعه نمود، ولی به علت سن کم جواب رد میشنید و از این موضوع بسیار ناراحت و غمگین میشد و آرزوی زیادی برای رفتن به جبهه و پیوستن به مبارزه حق علیه باطل در دل خود میپروراند.
شهید غلامعلی همیشه خانواده اش را به شرکت و پیوستن به مبارزه حق علیه باطل در دل خود میپروراند. شهید غلامعلی همیشه خانوادهاش را به شرکت در راهپیماییها، پر کردن مساجد، اطاعت از امام، پیروی از روحانیت مبارز و صراط مستقیم که همان راه امام است تشویق مینمود و گفت، هدف الله است و دنیا هیچ ارزش و بهایی ندارد.
این سخنان امام همیشه در گوشش طنین انداز بود، که رهبر ما آن طفل ۱۲ ساله است، که به خود نارنجک میبندد و با آن قلب کوچکش که صدها بار از زبان و قلب ما ارزشش بیشتر است، خود را به زیر تانک انداخت و با تکیه به این کلام به شهر آغاجاری آمد و موفق شد در واحد بسیج سپاه پاسداران این منطقه ثبت نام نماید و پس از طی یک دوره فشرده به جبهه اعزام شود. شهید غلامعلی مرادی به قرآن علاقه بسیار داشت. و این کتاب آسمانی را با اشتیاق فراوان میخواند و از صوت قرآن لذت میبرد و هرکجا آوائی از قرآن میشنید میایستاد و سراپا گوش میشد و آوای قرآن را به گوش جان میشنید. او در انجام عبادت بسیار کوشا بود و نماز شب بر پا مینمود و در نماز سجدههای طولانی مینمود و میگفت، خدا سجدههای طولانی را دوست دارد و برای آنها اجرا پاداشی فراوان قائل است. رفتار وی با دوستان بسیار مودبانه بود و میگفت، نباید با صدای بلند با کسی صحبت کرد و برای نزدیکان، خصوصا خانواده خود احترام فراوانی قائل میشد.
جوانی بود با یک دنیا عشق و ایمان به الله که عاقبت در راه معبود شربت شهادت نوشید و در سن ۱۶ سالگی، در تاریخ ۱۳۶۰/۰۹/۰۸، در عملیات آزادسازی بستان بر اثر اصابت ترکش خمپاره به ناحیه گردن، در صف عاشقان الله رهسپار درگاهش گردید.
شهید غلامعلی مصدق زاده فرزند محمود در سال ۱۳۴۱ در شهر خرمشهر در خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون مینمود. رابطهاش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند. وی در زمان نوجوانی و جوانی اهل کار و تلاش بود. شهید پس از پیروزی انقلاب اسلامی وارد سپاه شد و بعنوان پاسدار به انجام وظیفه پرداخت. با آغاز جنگ تحمیلی از طریق سپاه پاسداران آغاجاری بعنوان پاسدار به جبهه های نبرد اعزام شد.
شهید غلامعلی مصدق زاده ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۱۳۶۳/۱۱/۱۴ در منطقه عملیاتی محور جاده ماهشهر-آبادان، بر اثر سانحه رانندگی به فیض شهادت نائل آمد.
شهید غلامعباس محمدرضائی فرزند زلفعلی در سال ۱۳۳۸ در خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون مینمود. رابطهاش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند و وارد دوره دبیرستان شد. وی در زمان جوانی و نوجوانی به کار و تلاش میپرداخت. با آغاز جنگ تحمیلی از طریق سپاه پاسداران آغاجاری بعنوان بسیجی به جبهه های نبرد اعزام شد.
شهید غلامعباس محمدرضائی ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۱۳۶۱/۱۲/۲۷ در منطقه عملیاتی ام الرصاص، بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن به فیض شهادت نائل آمد.
هميشه گشاده رو بود و لبخند زيبايي چهره اش را زينت مي داد. در اميديه به دنيا آمد و خانواده اش از سال ۱۳۵۱ در علي آباد ساكن شده بودند. او تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در مدرسه ي جنب منزلشان با موفقيت سپري كرد و در ايام انقلاب به مسجد و انجمن اسلامی پيوست و با تشكيل پايگاه مقاومت شهيد باكري يكي از اعضاي فعال آن به شمار مي رفت. او در سال ۱۳۶۰ وارد انتظامات سپاه شد و در پدافند پاسارگاد (پادگان شهیدعلیدادی) مردانه در برابر تجاوز هواپيماهاي عراقي ايستاد.
جاويد الاثر غلامعباس فدعمي در سال ۱۳۴۴ در خانواده اي متديّن چشم به جهان گشود و از نظر اخلاقي به متانت و مهرباني شهره بود، او از هر كمكي كه از دستش بر مي آمد دريغ نمي كرد و پيوسته به فكر محرومان بود. او به خانواده عشق مي ورزيد و سعي مي كرد پدر و مادر از دست او رنجيده خاطر نشوند به همين دليل در آخرين نواري كه حكم وصيت نامه او را دارد بعد از توصيه به پيروي از امام و برگزاري نماز اول وقت، از آنها طلب عفو مي كند.
وي تحصيلات خود را تا سال سوم دبيرستان با موفقيت ادامه داد و در ۱۸ بهمن سال ۱۳۶۱ همراه با گردان انشراح، در عمليات والفجر مقدماتي در منطقه شيب میسان شركت جست و به خیل گل هاي ياس پيوست تا همچون ديگر عزيزان جاويد الاثر در قلب و سينه ي امام مسكن گزيند و در بهشت برين بر خوان نعمت الهي نشيند و از جمال بي همتاي دوست بهره مند گردد. همراه با پدر و مادر اين عزيز زمزمه مي كنيم:
شهید غلامعباس سلیمان زاده فرزند یداله در سال ۱۳۳۸ در خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون مینمود. رابطهاش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند و وارد دوره دبیرستان شد. وی در زمان جوانی و نوجوانی به کار و تلاش میپرداخت. با پیروزی انقلاب اسلامی وارد سپاه شد و بعنوان پاسدار به انجام وظیفه پرداخت. با آغاز جنگ تحمیلی از طریق سپاه پاسداران آغاجاری به جبهه های نبرد اعزام شد.
شهید غلامعباس سلیمان زاده ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۱۳۶۰/۰۳/۲۱ در منطقه عملیاتی دارخوین، براثر اصابت تیر مستقیم دشمن به فیض شهادت نائل آمد.
شهید غلامعباس سرافراز فرزند عبدالمحمد در سال ۱۳۴۳ در شهر اهواز در خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون مینمود. رابطهاش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند. وی در زمان جوانی و نوجوانی به کار و تلاش میپرداخت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت سپاه درآمد و بعنوان پاسدار به انجام وظیفه پرداخت. وی با آغاز جنگ تحمیلی از طریق سپاه پاسداران آغاجاری بعنوان پاسدار به جبهه های نبرد اعزام شد.
شهید غلامعباس سرافراز ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۱۳۶۰/۰۹/۰۸ در منطقه عملیاتی بستان، در عملیات طریق القدس بر اثر شدت جراحات وارده به فیض شهادت نائل آمد.
آنچه از زبان این حقیر برروی این ورق کاغذ میبینید و میخوانید این حقیقت که شهید گرانقدر گفته است و خود دیده و شنیدهام
چنانچه بخواهیم تمام دوران کودکی ایشان را و رفتارهای خوب و او را که دیدم بنویسیم به خونش قسم به چندین سطر و ورق خواهد انجامید. اما آنچه که به نظر لازم میآید مختصر گفتاری است که در اواخر عمر ایشان و از زبان ایشان شنیدم.
ایشان در سال ۱۳۳۶ در روستای تچیه یکی از روستاهای بخش هندیجان یا ماهشهر در نزدیکی غوله علیا پشت پل سویره به دنیا آمدند؛ که در سال ۱۳۴۰ ما از آن روستا به آغاجاری مهاجرت نمودیم. ایشان پس از گذراندن دوران تحصیل دوره ابتدایی، وارد آموزشگاه حرفهای شرکت نفت شدند. پس از پایان دوره آموزشگاه به هنرستان شرکت نفت اهواز برای ادامه تحصیل پرداختند. پس از اتمام دوره هنرستان در کنکور سراسری شرکت نمودند، که در دو رشته تحصیلی قبول شدند. یکی در رشته مهندسی مکانیک هواپیما جت خدمت در ارتش، و دیگری در رشته زبان انگلیسی در مدرسه عالی ترجمه که بعدها به مدرسه عالی شهید مفیدی نامگذاری گردید. که ایشان با اطلاعات کافی در مورد ماهیت رژیم گذشته داشتند، حاضر نشدند در رشته مکانیک جهت خدمت در ارتش آن نظام شرکت و خدمت نمایند. زیرا ایشان در هنرستان اهواز با تعدادی از دوستان که اکنون در حکومت اسلامی مقام و منصبی دارند، هم دوره بوده و کارهایی انجام داده بودند که نیاز به توضیح بیشتر نمیباشد. خلاصه ایشان پس از مشورت گفتند میروم در مدرسه عالی ترجمه. پس از یک سال که در آن مدرسه درس خواندند از جوی نامساعد آن محیط […] صحبت کردند. گفتند خیلی نگران کننده است گفتم ادامه بدهید، ایشان مشغول درس شدهاند که با مسائل انقلاب و آشنایی بیشتر ایشان با رهبران و مبارزان انجامید. ایشان کتاب حکومت اسلامی امام (ره) و کتابهای حسین شهید و علی ابرمردی چگونه از استاد شهید دکتر علی شریعتی، را در سال ۵۶ به منطقه آغاجاری آوردند. خلاصه در سال ۵۷ که در تهران مشغول تحصیل بودند در انقلاب و تظاهرات اگر نگویم نقش داشته، عضوی فعال و سرشناس در بین دوستان خود محسوب میشدند. به گفته خود ایشان یکی از دوستانش در یکی از خیابانهای تهران جلوی خودش هدف گلوله قرار گرفت و شهید شد. ایشان پس از ورود امام و به وجود آمدن انقلاب شکوهمند یوم الله ۲۲ بهمن، که در تهران بودند و در تمام حوادث آن زمان مسائل را از نزدیک دیده بودند. از طریق وزارت نفت آن زمان به منظور ادامه خدمت خود و تعدادی از همکارانش را در پالایشگاه مشغول خدمت نمودند.
در نیمه اول سال ۵۹ با دختر عمویم که در آبادان بودند ازدواج نمودند. که پس از سه ماه از ازدواج، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شروع شد. ایشان با توجه به این که دارای ماشین و جوانی تازه داماد بودند، روزهای اول جنگ ماشین را در خانه گذاشتند و برای خاموش نمودن و در محل کار خود در پالایشگاه بود و حاضر به ترک محل نشدند و به همسر خود گفتند شما اگر میخواهید بروید، بروید. من هم اینجا هستم و از کشور و میهن در حد توان خودم دفاع خواهم نمود. این بود که در روز دوم مهرماه سال ۱۳۵۹ در پالایشگاه آبادان به طوریکه در پرونده ایشان مشهود است به درجه شهادت نائل شدند و ایشان اولین شهید این منطقه هستند؛ که هنوز گلزار شهدا به صورت تپهای بود، که بعدها صاف گردید و به تدریج شهیدان گرانقدر در آنجا آرمیدند.
تکیه کلام ایشان پیوسته این بود، کسانی که با آنان که رفتند کاری حسینی(ع) کردند؛ آنها که ماندهاند باید کاری زینبی(ع) کنند وگرنه یزیدیاند. از آثار شهید علی شریعتی که در دانشگاه با آثار ایشان آشنا شده بودند این بود قسمتی از وصیت نامه شهید
غلامعباس بخرد برادر گرانقدر و فرزند عزیز خانواده ما چنانچه بخواهیم از خصوصیات زندگی ایشان بنویسم به درازا خواهد کشید و همین قدر بگویم که لایق شهادت بود. زیرا بیشتر از آنچه که حرف میزد، عمل انسانی و شجاعت داشت. چنانچه بخواهید میتوانید از کلیه دوستان و آشنایان دوران تحصیل و آموزشگاه و هنرستان و دانشگاه ایشان پرسید و تحقیق جامعه داشته باشید
از اینکه وصیت نامه شهید به صورت کتبی در اختیار ما و شما همانند سایر شهدا نمیباشد. […] ناگهانی جنگ میباشد که آن شهید فرصت چنین وصیت نامه نیافته. چه بسیار بزرگ مردان و زنان که اینگونه بی نشان جان باختند.
از طرف خانواده شهید غلامعباس بخرد
زندگینامه شهید غلامعباس بخرد
بسم الله الرحمن الرحیم
شهید غلامعباس بخرد فرزند غلامرضا در سال ۱۳۳۶ در یکی از روستاهای آغاجاری در خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون مینمود. رابطهاش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند و وارد دوره دبیرستان شد و موفق به اخذ دیپلم گردید. سپس وارد دانشگاه شد و بعنوان دانشجوی کارشناسی رشته زبان خارجه پذیرفته شد. پس از مدتی به استخدام شرکت نفت درآمد و در مناطق صنعتی و کارخانجات (پالایشگاه آبادان) مشغول به کار شد. با توجه به شدت گرفتن جنگ دشمن مراکز صنعتی و اقتصادی را مورد هدف بمباران هوایی قرار داد و پالایشگاه آبادان را مورد هدف اولیه قرار داد.
شهید غلامعباس بخرد ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۱۳۵۹/۰۷/۰۲ در در اثر بمباران هوایی پالایشگاه آبادان به فیض شهادت نائل آمد.
شهید غلامرضا نیکروانی فرزند صفر در سال ۱۳۴۶ در شهر آغاجاری در خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون مینمود. رابطهاش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند. وی با آغاز جنگ تحمیلی از طریق سپاه پاسداران آغاجاری بعنوان بسیجی به جبهه های نبرد اعزام شد.
شهید غلامرضا نیکروانی ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۱۳۶۲/۱۲/۱۹ در منطقه عملیاتی جزیره مجنون به فیض شهادت نائل آمد.
شهید غلامرضا لشکری در بهمن ماه سال ۱۳۳۹ دیده به جهان گشود. ابتدایی را در دبیرستان هاتف (شهید مدنی زاده) میانکوه پشت سرگذاشت و دوران راهنمایی خود را در مدرسه دکتر اقبال (شهید مصطفوی) سپری کرد و سپس وارد دوران دبیرستان شد و دبیرستان را در مدرسه فارابی (شهید پرخیده) سپری نموده و در سال ۱۳۵۸ موفق به اخذ دیپلم گردید. دوران دبیرستان او مصادف با انقلاب شکوهمند ملت بزرگ ایران، شهید غلامرضا لشکری نیز مانند دیگر افراد جامعه در به ثمر رسیدن انقلاب از هر گونه کمک و فداکاری دریغ نمینمود. وی پس از پیروزی انقلاب نیز همواره برای حفظ انقلاب با مخالفین انقلاب مبارزه میکرد. شهید غلامرضا پس از پایان تحصیلات خود، وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گردید.
در دوران جنگ تحمیلی شهید لشکری به کرات در جبهههای حق علیه باطل حضور یافت و در آخرین اعزام به جبهه دارخوین در عملیات فرمانده کل قوا خمینی روح خدا، در تاریخ ۲۱/۳/۱۳۶۰ دعوت حق را لبیک گفت و به دیار معشوق خود شتافت.