شهید سعید شریفی

وصیتنامه شهید سعید شریفی

بسم الله الرحمن الرحیم

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم

موجیم که آسودگی ما عدم ماست

سخن از یک جریان نیست؛ سخن از یک پیشامد نابهنگام و غیرمنتظره نیست؛ و سخن از یک رفتن و فنا شدن هم نیست؛ بلکه سخن از یک بودن و رفتن و شدن، و در انتها بودن مطلق است. این مسیر رفتن و شدن خود به وجود آورنده بودنی است که زندگی نامیده می‏شود. و در این صحنه پر ورطه زندگی است، که آدمیان به معرض آزمایش خداوندی قرار می‏گیرند و آن هنگام است که انسان‏هایی پا به میدان نبرد با خویشتن می‏نهند تا با فائق آمدن بر این دشمن زبون که  نفس ضعیف نام دارد، را برای پاداش آخرت آماده می‌کنند. زندگی و نبرد آن زمانی برای آنان معنا می‏یابد و ارزش وجود داشتن را پیدا می‏کند که برای خوشنویسی قادر متعال باشد. اینان با عشق به الله و ایمان به آخرت می‌روند و جهاد می‌کنند تا به زندگی جاوید دست  یابند. این پویندگان راه هابیل تا حسین و از حسین تا خمینی، این عاشقان که براستی پاک باخته‏اند، به خود فروخته براستی که در محفل‏شان فقط وجود خداوندی محسوس است. در چهره‌شان نور الهی و تقوا مشهود است و در قلب‏شان و روح‏شان عشق به الله موجود است. اینان می آغازند و می‏روند و در انتها می‏شوند، شدنی بس پرمعنا و ژرف و منتها به بودن ابدی انتخابی، به نام الله و شدنی به نام ایمان و بودنی به نام شهادت. و این ریزدانه‏های زنجیر عجیب زیبا و پرمعنا به یکدیگر حلقه می‏زنند تا شهید شاهد شهادت را در آغوش گیرند.

به دنبال این مقدمه، آغازگر بازگو کردن خصوصیات و صفات یکی از همین شاهدان زنده تاریخ، شهید سعید شریفی خواهیم شد: سعید در اسفند ماه سال ۱۳۴۳ در میدان جعفر (آغاجاری) در خانواده‌ای نسبتاً ضعیف دیده به جهان گشود. از همان آوان کودکی با مشقات زندگی و مشکلات آن روی در روی شد. ولی از آنجایی که صبر و مقاومت او که هنوز زبانزد خاص و عام است از صفات نیک وی به شمار می‌رود و در همه مسائل زیاد بود به نحوی که توانست اوضاع ناهموار آن زمان را بر خود هموار گرداند و به گذران ایام هم چون مردم عادی آن زمان مشغول شد. در وی از ابتدا زمینه‌های مذهبی وجود داشت. او از همان آوان، مانند زمینی که زیر و رو شده باشد؛ آماده پاشیدن بذر بود تا ثمر دهد و این ریزدانه ایمان و عبادت از آغاز انقلاب اسلامی در زمینه وجودی او پاشیده شد و شروع به رشد و نمو کرد. سعید دقیقا از روزی که شرعاً بر وی نماز و روزه و عبادت را در راه خدا واجب شد، خود را همچون تخته‏های شناور و غلطان در دریای بیکران اسلام رها کرد و منتظر ماند که چه وقت به ساحل موعود خواهد رسید. او در این مسیر خود از امواج دریا گردید و دیگر آسودگی را عدم می‌پنداشت. بعد از به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی و نیز کم و بیش پای به میدان آزمایش  زندگی و جهاد و نبرد با خویشتن خویش در راه رسیدن و رضای  خداوند گذاشت. آنجایی که پیروزی انقلاب با آغاز دوران دبیرستان وی همزمان گشت، او از انجمن اسلامی مدرسه آغاز کرد؛ فعالیت‌های بی حد و حسابی در مدرسه تلاش و مطالعه فراوان در راه شناخت هرچه بیشتر مسائل مذهبی، به او یارای آغاز نبرد را بخشید و فعالیت‌های خود را در راه اسلام از زمان شروع دبیرستان آغاز کرد.

[…] پیگیر او در راه مطابق کردن مسائل موجود با زمینه‏های مذهبی و مکتبی همچنان ادامه داشت. تا اینکه جنگ تحمیلی عراق بر علیه ما شروع شد. همزمان با این واقعه هموطنان ما از خانه و کاشانه خود آواره و سعی در رابطه با رسیدگی به اوضاع و احوال جنگ‏زدگان به فعالیت‌های خود دامنه گسترده‌تری داد و از طریق مسجد و بازار و بعکس، در راه تصریح کارها و ایجاد امکانات در خصوص مسائل جنگ‏زدگان به فعالیت و پس از آن مسئله به وجود آمدن تشکیلات مذهبی سیاسی در شهرستان آغاجاری تحت عنوان حزب جمهوری اسلامی، وی را تشویق به شرکت و سپس به عضویت گرداند. ولی در واحد دانش‏آموزی حزب جمهوری اسلامی مسئول اتحادیه انجمن‏های اسلامی مدارس آغاجاری و همآهنگ‏ساز آرمان‏های این انجمن‏ها با اهداف جزئی سلامی بود. بوی ایمان و اعتقاد وافری به اهداف حزب جمهوری و اعضای بنیان‏گذار آن به خصوص شهید دکتر بهشتی داشت. تا آنجا که برایش امکان داشت در اطراف افکار دکتر و عملکردهای وی در رابطه با بجلو راندن انقلاب اسلامی و بینش سیاسی و مذهبی او به تحقیق و مطالعه می‏پرداخت.

شهید سعید شریفی تاکید فراوان در خصوص جماعت و اتحاد مسلمین داشت. وی این مسئله را آنقدر مهم می‌دانست که انجام و اجرای آن را وصیت کرده است بر خواهران و برادران مسلمانش.  او با تأنی فراوان و خلوص نیت به نماز می‏استاد. نماز را از اولین گام در راه رسیدن به کمال می‏دانست در صحبت‏ها یاران و برادران خود را در خانه به اجرای به موقع و آگاهی یافتن از نقشه نماز نصیحت می‏کرد.وی استضعاف مالی در زندگی مردمی و خاکی را نه تنها در شعار بلکه عملاً در خانه و بیرون آزمایش می‏کرد و خود را هر لحظه برای رسیدن به آن نقطه که آدمی همه علایق دنیوی را از یاد می‏برد. آماده می‌ساخت و حتی در خوردن، پوشیدن، نوشیدن، تفریح و استراحت و در همه وقت به فکر مردمی بود، که تا آن زمان فراموش شده بودند. اما با رفتن سعید و شهادت او بر همگان ثابت شد که همینانند که مورد حُب خداوندی واقع می‌شوند. سعید در خانه تا آنجا که امکان داشت ساده می‏خورد و می‏پوشید و خدایی بگذران اوقات مشغول بود. او حتی بر گلیمی می‌خوابید و اطراف نان خشک را می‌خورد و به ندرت به خریدن لباس و پوشاک فکر می‌کرد. او از کلمات قرآن و وعده‏های خداوندی برای خود تن پوش می‏ساخت و از دیوارها و سقف و گلیم مسجد برای خویش کاخ زیبای آخرت و دنیا را ساخته بود. زندگی‏اش را فقط به این خلاصه کرده بود و هر لحظه از گذشته بیشتر  می‏برید؛ و از دنیا دل‏بری داشت. چرا که خود نیز می‏دانست که وعده خدایی هیچگاه کذب نخواهد بود. با تلاش فراوان و سعی بی حد ماه‏ها برای رفتن به جبهه جنگ ستیزه کرد. تا اینکه راه را در این دید که به شهرستان دیگری مراجعه کند. از طریق بسیج گچساران عازم شیراز شد و با توجه به این که دوره آموزشی سپاه را دیده بود به دارخوین و از آنجا به جبهه جنگ منتقل شد و آنجا به دادن امتحان، گرفتن نتیجه از این پیکار چندساله با نفس خویش پرداخت. او در جهاد اکبر موفق بود. و رفت تا جهاد دنیوی و کارزار را نیز انجام دهد و چه نیکو انسان‏هایی که دنیا را رها کردند در آخر پاداش نیک خواهند گرفت. در روز ۱۰ اردیبهشت ماه دردشت داغ و سوزان دارخوین جاده اهواز خرمشهر او نیز به لقاءالله پیوست. او نیز جاودانه شد که که آسودگی را عدم می پنداشت و در زمره عاشقان به الله پیوست؛ چراکه ماه‌ها و سال‌ها به دنبال معشوق بود که به زحمت به دست آورد و چه نیکو پاداش ایست. تو زنده‏ای سعید، شاهدی شهید و شافعی شفیعی.

تاریخ و نوع حادثه

 در تاریخ ۱۰/۲/۱۳۶۱ در غرب رودخانه کارون بعد از گذشتن از منطقه صاف و شنی رسیدن به خاکریز دوم به علت اصابت ترکش خمپاره به سر و سینه به شهادت رسید. و در تاریخ ۱/۸/۱۳۶۱ توسط همرزمانش به امیدیه منتقل و در تاریخ ۱/۹/۱۳۶۱ پیکر پاک شهید در میانکوه تشییع و در قطعه شهدا به خاک سپرده شد.

 مختصری از گذشته شهید

در رابطه با قبل از انقلاب که مصادف با شروع دبیرستان شهید می‏شد، بعد از درگیری چهارشنبه سیاه، به طور خیلی جدی فعالیت شروع کرد. بعد از پیروزی انقلاب در مدرسه انجمن‏های اسلامی مدارس را سرپرستی کرد و در سه منطقه رابط بین انجمن‌های اسلامی مدارس و دفتر مدرسه بود و بعد از آن در رابطه با مسجد در دفتر امور صنفی جنگ‏زدگان و تحقیق در خصوص زندگی مستضعفین و معرفی آنها برای تأمین احتیاجات آنها به ارگان ها مشغول بود و در رابطه با امور صنفی و بازار مقام سرپرستی داشت.

از زبان مادر شهید خوشحال است که با برگزاری سالگرد شهادتش خونین شهر و بسیاری از سرزمین های ایران به دست رزمندگان بعد از سعید فتح و الحمدالله رزمندگان بعد از یک سال در خاک عراق در حال مبارزه هستند. مبارک باد سالگرد شهادت فرزندمان

 از خصوصیات اخلاقی شهید

خصوصیات اخلاقی شهید از زبان مادرش: تقوای شهید بود که به قول خودش زودگذر بود و نتوانست از او بفهمد تقوای شهیدش را علاوه بر عاطفه مادر یک دوست بودند که حالت دوست و خصوصی بودن و مشکلات همدیگر را با هم در میان می‏گذاشتند. یکی از خصوصیات دیگرش نماز جماعت را می‌خواند و دعای فرج امام زمان را بسیار دوست می‏داشت. دعای فرج را به قول یکی از برادران سپاه با حالت خاصی می‏خواند که فراموش شدنی نیست. قناعت را دوست داشت و از اسراف متنفر بود. مرتب ماه مبارک رمضان را روزه می‏گرفت و مادرش برای سحری او را به وسیله تلفن خبر می‏کرد تا با هم سحری را صرف کنند و برای اینکه مادرش به بازار نرود، البته در ماه رمضان شهید به بازار می‏رفت و

برای مادرش دو خاطره مهم زندگی شهید از نظر مادرش، ماه مبارک رمضان بود، که شاید برای تحقیقات برای کمیته صنفی به یکی از روستاهای میانکو رفته و برای شناسایی زندگیشان تحقیق می‌کرد، بعد از ظهر بود که به خانه آمد و از فرط خستگی خوابید و مادرش از او تقاضا کرد که روزه‏اش را بخورد؛ ولی شهید سعید شریفی این امر را نپذیرفت و همچنان روزه‏اش را تا افطار حفظ کرده و یکی دیگر از خاطرات مادرش روزی بود که شاید برای خرید وسایل انجمن اسلامی بهبهان رفت و برای اینکه صرفه‏جویی و جلوگیری از اسراف کند، تمام جاهای بهبهان را گشت و از فرط خستگی وقتی که بخواب خانه‏شان برگشت وقتی جوراب را پایش درآورد، پوست کف پایش با جوراب کنده شد. وقتی مادرش دلیل را پرسید، گفت: به خاطر این که پول زیادی مصرف نکنم خیلی[…]

طهارترا بسیار دوست داشت و سعی می‏کرد جایی از بدنش کثیف نشود و برادر روحانی سیاقی او را بسیار دوست می‏داشت شهید سعید شریفی رابطه را با ضابطه قاطی نمی‏کرد و می‏گفت: در اسلام باید ضابطه را در نظر گرفت نه رابطه و باید ضابطه جای رابطه را بگیرد.

شهید سعید شریفی سال سوم راهنمایی بود، که انقلاب به پیروزی رسید. در جمعه سیاه اهواز شرکت فعالانه داشت در درگیری آغاجاری سهم بسزایی داشت. عضو اصلی دفتر حزب جمهوری اسلامی میانکوه بود. و سرپرست تمام انجمن‏های اسلامی مدارس بوده. برای دانش آموزان مدارس سخنرانی می‌کرد. در مدرسه صنعت تحصیل می‌کرد و یکی از بچه‏های فعال هنرستان شهید اتابک بود. اذان‏گوی مسجد میانکو بود. شهید افکاری متین و باوقار داشت و سخنانش با متانت بود. دوستانش  همیشه از او یاد میکنند.

شهید سعید معدنی

از این شهید بزرگوار زندگینامه‏‌ای در دست نبود.

شهید مفقودالاثر سعید شهرویی

رحمت خداوند بر شهیدان بزرگی که با خون خود درخت پر برکت اسلام عزیز را آبیاری و بارور نمودند. درود اولیا حق در طول تاریخ بر رزمندگان راه هدف بسیج و دیگر طلاکاران قوای مسلح نظامی و انتظامی و عشایری و مردمی، که با قدرت الهی دست متجاوزان داخلی و خارجی را از تجاوز به میهن اسلامی قطع کردند و آفرین بر مادران و پدران متعهدی که چنین فرزندان سلحشور و عاشقی را در دامن پربرکت خود تربیت نمودند. و سلام بر ملت عظیم و سلام بر ملت عظیم‌الشأن ایران، [که] همچون سدی عظیم در مقابل ابرقدرت شرق و غرب استقامت کردند؛ سلام بر بازماندگان شجاع و صبور شهدا و بر بندگان شایسته پروردگار

زندگینامه پاسدار شهید مفقودالاثر سعید شهرویی

شهید سعید  شهرویی در تاریخ ۱۰/۱/۱۳۴۵ در یک خانواده مذهبی در شهر امیدیه چشم به دنیا گشود. وی از همان کودکی بسیار باهوش و متدین بود. در زندگی کوتاهی که داشت، با دوستان و آشنایان مهربان بود و آنچه که در توان داشت برای رفع نیاز دوستان خود دریغ نمی‏کرد. با هوش و ذکاوتی که داشت بعد از ۵ سال تحصیل توانست مدرک تحصیلی پنجم ابتدایی را کسب کند. به بسیج دانش آموزی [رفته] و در حدود پنج سال در بسیج دانش آموز شرکت داشت. دوره سربازی را در سپاه گذراند؛ و سپس در شرکت ملی گاز میانکوه [] شد و حدود ۹ ماه سر کار بود؛ سپس از کار استعفا داده و در سپاه پاسداران نه ماه شرکت داشت.

در جنگ علیه دشمن شرکت داشت و در خیلی از جنگ‏ها زخمی میشد، بدون از اینکه به خانواده اطلاع دهد. در آخرین حمله در سال ۴/۴/۱۳۶۷ در جزیره مجنون که خود فرمانده دسته بود و بنا به وظیفه‏ی او آر‏پی‏جی بدست بود، که میخواست دشمن به جلو نیاید؛ خودش به جلوی دشمن رفت تا دشمن را نابود سازد و در آخرین حمله به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

روحش شاد و یادش گرامی باد

 قسمتی از وصیتنامه سعید عزیزمان

خدا آن مومنان را که در صفحه جهاد [علیه] کافران، مانند سد آهنین هم دست یکدیگرند، بسیار دوست میدارد با سلام و درود بر امام امت و خانواده شهدا و ملت شهید پرور به امید ظهور امام مهدی(عج)

بار پروردگار با چه قلم بنویسم و چه بنویسم، [که چه] آیه حسنه‏ای داشتم قبل از شهادتم؟ آیا امکان دارد که روزی من هم در صف شهدا قرار گیرم؟ ای ارحم الراحمین، ای خالق همه هستی، ای کریم، ای رحیم، ای چاره‏ساز دل درد مندان، فقط دل به تو بسته‏ایم که تو خود گفتی هر کس مرا بخواند، من هم او را می‏خوانم.

پدر و مادرم و برادرانم و خواهرانم من می‏دانم که مرگ من خیلی برای شما گران تمام می‌شود، ولی آیا من از همه جوانان که با ما هستند و شهید شدند، عزیزترم؟ آیا آنها مادر و پدر نداشتند، آیا ما از امام حسین و یاران او عزیزترم؟ مگر نه امام حسین و یاران گرامی او در دشت کربلا با لب تشنه به شهادت رسیدند؛ آیا ما را از اول شما می‏توانید به وجود بیاورید، بدون خواست خدا؟ پس ما یک امانت بودیم از طرف خدا و به سوی او باز می‏گردیم.

مرگ مانند یک کاروان است که عده‌ای جلو و عده‌ای دیگر عقب کاروان در حرکت‏اند و شما با پیروزی خواهید بود. پدر و مادرم خوب میدانم که زحمت زیاد […]

شهید زاهد محمد سعیدی

زندگینامه پاسدار شهید زاهد محمد سعیدی

 در سال ۱۳۴۳ در میانکوه در میان خانواده مستضعفی پا به عرصه حیات نهاد و پس از طی دوران طفولیت همراه سایر همسالانش به مدرسه رفته و در دبستان شهید مندنی زاده به تحصیل مشغول شد. پس از طی دوران دبستان به تهران رفته و سال اول راهنمایی را در آنجا با موفقیت پشت سر نهاد؛ در مدرسه راهنمایی شهید مصطفوی ادامه تحصیل داد. بعد از طی دوره راهنمایی وارد دبیرستان شهید قاسم اتابک به درس خواندن پرداخت و تا کلاس چهارم را با موفقیت پشت سر نهاد؛ لیکن به علت مشکلات مالی نتوانست به تحصیل ادامه دهد و برای کمکی به پدر پیر و نابینایش به کار کردن پرداخت تا چرخ زندگی خانواده از گردش نیافتد. این ایام مصادف با دوران انقلاب اسلامی ایران بود. شهید نیز همدوش سایر مسلمین فعالانه همواره سخنان امام را آویزه گوش قرار می‌داد و با جان و دل در راه اسلام و قرآن به مبارزه با طاغوت زمان می‏پرداخت. سنگر مسجد را هیچگاه خالی ننهاد و نمازش را به جماعت در مسجد میخواند در گرمای طاقت فرسای آغاجاری با زبان روزه به کار کردن مشغول می‏شد. در این ایام بود که بنا به توصیه خانواده همسر اختیار نمود و برای گذران زندگی فعالیت خود را بیشتر نمود.

‏‏‏شهید به پدر و مادرش احترام فراوان می‏گذاشت و برادران و خواهرش را بسیار دوست داشت و آنها را همواره راهنمایی می‏کرد. بسیار خوش قلب و رئوف بود و در برخورد با مردم در سلام کردن پیش دستی می‏جسته به ورزش علاقه داشته و در کنار پرورش جسم، به پرورش روح نیز می‌پرداخته. کتب اسلامی را فراوان مطالعه می‌کرد و آثار استاد شهید مطهری را چون گوهری گرانبها می‏پنداشته؛ از قرآن در اوقات فراغت دریغ نمیکرد. سرانجام برای یاری دادن به رزمندگان و پاسخ به ندای امام: «جوان‌ها جبهه را خالی نگذارند» در تاریخ ۱۱/۴/۱۳۶۱ به بسیج رفته و پس از طی دوره آموزشی در دوره به جبهه نبرد حق علیه باطل اعزام گردید و در مرحله اول عملیات رمضان با رمز صاحب الزمان ادرکنی…

 

زندگینامه شهید زاهد محمد سعیدی

خداوند دنیا را آفرید آنچنان که عشق را آفرید و از دنیا باید نقطه ارتقا عشق انسان به نوری از انوار الهی شود. شهید زاهد محمد سعیدی با اشتیاق عمل نمود و چون دلباختگان نوای سوز و گداز عشق را با آوای نی هویدا کرد که ای نازنین عشق در نهادم در کدامین وادی جویای معشوق باشم و با کدامین عبادات در انتظارش به سرایم که باده عشق هستی هستی ام را بهم مسخره گرفت و کیان عبودیت و اخلاص آن را به ورطه فراموشی سپرده.

وی به سال ۱۳۴۳ شمسی در خانواده مستضعف پا به عرصه وجود نهاد. دوره تحصیلات شهید دوره تحولات روحی و معنوی شهید بوده. بعد از سپری کردن دوره ابتدایی پایه اول راهنمایی را در تهران گذراند و پس از مراجعت از تهران در هنرستان شهید اتابک محصل بود. همزمان در پایه چهارم دبیرستان به علت مشکلات مالی در مخارج خانه به پدر و مادر پیر و نابینایش کمک میکرد. شهید زاهد مجاهد خستگی ناپذیر که در دو جبهه اقتصادی، یعنی تلاش برای خانواده و در تحولات انقلاب فعالیت چشمگیری داشت. سخنان امام او را عاشق و مبارزه‏گری دیگر ساخته بود. سنگر مسجد را رها نمی‏کرد و از ثواب نمازهای جماعت حداکثر استفاده را می‏نمود؛ با زبان روزه در گرمای طاقت فرسای خوزستان کار می‏کرد. بنا به توصیه خانواده همسری اختیار نمود. ندای هل من ناصر ینصرنی کربلا را در سخنان امام خمینی تشخیص داد و سرانجام با شرکت در عملیات خونین رمضان در ۲۳/۴/۱۳۶۱ پاداش و عیدی بزرگ خود را از خداوند متعال بگرفت و به فیض شهادت نائل آمد.

روحش شاد

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

شهید سعید خراسانی نژاد

از این شهید بزرگوار زندگینامه‏‌ای در دست نبود.

پیکر مطهر این شهید، در گلزار شهدای امیدیه، در جوار شهید عزیز الماسی می‌باشد.

شهید سعید باورصاد جهانگیری

زندگینامه شهید سعید باورصاد جهانگیری

بسم الله الرحمن الرحیم

شهید سعید باورصاد جهانگیری فرزند سید حسین در سال ۱۳۳۸ در شهر مسجدسلیمان در خانواده‌ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون می‌نمود. رابطه‌اش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند و وارد دوره متوسطه شد و موفق به اخذ دیپلم گردید. وی با آغاز جنگ تحمیلی از طریق سپاه پاسداران آغاجاری بعنوان بسیجی به جبهه‏های نبرد اعزام شد.

شهید سعید باورصاد جهانگیری ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۱۷/۰۱/۱۳۶۱ در منطقه عملیاتی محور شادگان به فیض شهادت نائل آمد.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

شهید سعید افضلی

زندگینامه شهید سعید افضلی

 بسم الله الرحمن الرحیم

 شهید سعید افضلی فرزند محمود در سال ۱۳۴۷ در یکی از روستاهای دهستان آسیا از توابع شهرستان امیدیه در یک خانواده متدین و مذهبی روستایی دیده به جهان گشود. وی دوران طفولیت را در دامان پر مهر خانواده سپری می‏کند. دوران تحصیل ابتدایی را در روستا و دوره راهنمایی را در شهر آغاجاری با موفقیت به پایان می‏رساند.

شهید بزرگوار جوان خوش صحبت و خوش خلق بود؛ به همه احترام می‏گذاشت؛ به طوری که در بین روستاییان خانواده و دوستان مورد احترام خاص قرار می‌گرفت. وی در دوره تحصیلی دبیرستان وارد شده و فقط سال اول را کسب کرد و با توجه به مشکلات و بُعد مسافت، از تحصیل باز مانده و به کار و تلاش می.پردازد. شهید بزرگوار به عنوان کارگر در شرکت نفت مشغول به کار می‏شود.

با آغاز جنگ تحمیلی دشمن علاوه بر نبرد در مناطق عملیاتی، تاسیسات نفتی را مورد هدف موشک و بمباران هوایی قرار میداد. سرانجام شهید سعید افضلی در تاریخ ۱۹/۵/۱۳۶۶ بر اثر بمباران کارخانه نفت کرنج به شهادت می‌رسد. تربت پاک وی در روستای آسیا در کنار زیارتگاه سید یبر می‏باشد.

شهید زاهد چکی نژادیان

شهید زاهد چکی نژادیان متولد ۱۳۲۷ دارای ۶ فرزند است.

مختصر از زندگینامه شهید

شهید فعالیت خود را در شورای روستا شروع کرد و هنگام انقلاب در روستا، مشغول فعالیت و راهپیمایی بود. شهید این برنامه‏ها را شهید ترتیب می‏داد و پس از شروع جنگ تحمیلی، شخصاً وارد جبهه جنگ شد و با دو تن از برادرانش وارد جبهه دارخوین شدند؛ که هر دوی آنها به نام به صادق و ظاهر چکی نژادیان مجروح شدند، تا اینکه پس از تلاش فراوان در جبهه بستان، به درجه شهادت که بهترین آرزوی او بود رسید.

در تاریخ ۸/۹/۱۳۶۰ در جبهه بستان شب هنگام مورد اصابت تیر در ناحیه پای چپ قرار گرفت اما تسلیم نمیشود و مردانه با رشادت تمام با دشمن مقابله کرده و تا ساعت ۶ بامداد به درجه شهادت رسید. پیکر شهید به علت موقعیت سنگین، لیکن با تلاش برادر جواد قنواتی موفق شدند، پیکر پاک شهید را پس از ۵۷ روز با شناسایی کامل از زیر خاک پیدا کرده و به زادگاهش حمل و تشییع نمایند.

شهید روح ‏الله کریمی

وصیتنامه شهید روح ‏الله کریمی

بسم الله الرحمن الرحیم

الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ

چند توصیه به خانواده و هر که می‏شنود.

اوّل، بپا داشتن نماز؛ یعنی برپایی جامعه توحید در سطح جهانی، یعنی در خط امام و نایبش بودن.

دوّم، در صحنه بودن، یعنی اینکه به هر شکلی می‌توانید به این حکومت اسلامی کمک کند و مخالفان آن را بشناسید و سرنگون کنید.

سوّم، روحانیت مبارز که در صدر آن‌ها امام خمینی است هیچگاه رها نکنید چرا که تنها اینها هستند که همیشه برای رضای خدا کار کرده و می‌کنند مخصوصا اصحاب امام را که نزدیکترین افراد به او هستند؛ مانند خامنه‌ای – رفسنجانی – منتظری و مشکینی را راها نکنید تا مبادا خواست آمریکا و شوروی عملی شود و امام تنها بماند.

چهارم، اینکه با کمبودها بسازید و شکر خدای تبارک و تعالی را بجا آورید و همچنین در هنگام کثرت نعمت خدا را از یاد نبرید و شکر نعمت گوئید و بجا آرید چرا که شاید در همین وضعیت‌ها خدای تبارک و تعالی ما را امتحان می‌کند.

پنجم، اینکه رو بسوی هیچکس، چه در غنا و چه در توانگری نیاوریم الا خدای تبارم و تعالی.

در خاتمه، مرگ را و قیامت را همیشه مدِّ نظر داشته باشید؛ تا که به گناه نیفتید.

و من الله التوفیق

روح‌الله کریمی


برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید


برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید


برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید


برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید