شهید جهانشیر ابوالحسنی فرزند طاهر در سال ۱۳۴۱ در شهر امیدیه در خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون مینمود. رابطهاش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند و وارد دوره دبیرستان شد. وی با آغاز جنگ تحمیلی از طریق سپاه پاسداران آغاجاری بعنوان بسیجی به جبهه های نبرد اعزام شد.
شهید جهانشیر ابوالحسنی ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۲۹/۰۷/۵۹ در منطقه عملیاتی امالرصاص بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن به فیض شهادت نائل آمد.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
من به جای دوری نرفتهام!
قدمخیر ابوالحسنی، خواهر شهید دربارهی برادر خود میگوید:
«برادرم قبل از انقلاب با شرکت در اعتصابات و راهپیماییها بر ضد رژیم شاهنشاهی یکی از مهرههای فعال و موفق شرکت نفت به شمار میرفت و زمانی که اوضاع نابسامان شهر دیگر تحت کنترل ارتش نبود و دولت هیچگونه آرامشی را تضمین نکرده بود، به همراه سپاهیان به نگهبانی از شهر خودشان میپرداخت»
در بخشی از وصیتنامهی شهید آمده است:
«به خواهران و برادرانم بگویید که من به جای دوری نرفتهام؛ و اینکه برای من گریه نکنند؛ من نزد برادران شهید و همرزمانم رفتهام و سرانجام انتظارم سرآمد»
شهید جهانبخش سیاهی فرزند عبدالعباس در سال ۱۳۳۸ در شهر امیدیه در خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون مینمود. رابطهاش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند و وارد دوره متوسطه شد که تا سال سوم نظری ادامه تحصیل داد. با توجه به فرا رسیدن زمان خدمت مقدس سربازی از طریق ارتش اعزام شد (لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه) وی با آغاز جنگ تحمیلی از طریق یگان محل خدمت به مناطق جنگی اعزام شد.
شهید جهانبخش سیاهی ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۲۴/۰۷/۶۰ در منطقه عملیاتی کردستان، به شهر سرپل ذهاب به فیض شهادت نائل آمد.
شهید جهانبخش رحیمی قشقایی فرزند عبداله در سال ۱۳۱۵ در شهر آبادان در خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون مینمود. رابطهاش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی را با موفقیت گذراند وی از همان زمان نوجوانی و سپس جوانی به کار و تلاش میپرداخت و در کنار پدر خود به کار و تلاش پرداخت. شهید به استخدام شرکت کشتیرانی نفت درآمد و بعنوان سرملوان به خدمت مشغول شد.
شهید جهانبخش رحیمی بعنوان نیروی مردمی در تاریخ ۲۶/۱۱/۶۶ بر اثر اصابت موشک در منطقه عملیاتی کشتیرانی زاگرس به فیض شهادت نائل آمد.
با این که در خانواده ای متمکّن به دنیا آمده بود ولی به هیچ وجه به زرق و برق زندگی مادّی دل نبست. از کودکی در مسجد جنب منزلشان حاضر میشد و جانش را از سرچشمه زلال معارف اسلامی سیراب می ساخت.
تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در امیدیه با موفقیت سپری کرد و دیپلم خود را از هنرستان صنعتی بهبهان در رشته اتومکانیک اخذ نمود. وی در تحصیل علم و دانش خستگی ناپذیر بود و در ورزش فردی موفّق به شمار می آمد و دروازبان تیم های پرسپولیس و بانک ملی امیدیه بود.
اين شهيد عزيز پيوسته میگفت: « رضای خدا در هر کاری برایم مقدم است و آن لحظه که از یاد او غافل شوم جزء زندگیم به حساب نمی آید. » او هر کاری را با برنامه ریزی دقیق و دلسوزی انجام می داد و در اغلب فعالیت های مذهبی و عقیدتی ـ سیاسی شرکت داشت. در فعالیت های انقلابی علیه رژیم پهلوی آن چنان دقیق عمل میکرد که عوامل رژیم از شناسایی او عاجز بودند. شرکت در راهپیمایی ها و تظاهرات را وظیفه خود می دانست، این تلاش ها بعد از ورود امام خمینی(ره) رنگ جدّی تری به خود گرفت. آن چنان به اسلام و رهبر کبیر انقلاب عشق می ورزید که تمام وجودش را وقف خدمت به اهداف مقدّس نظام جمهوری اسلامیکرده بود، در برابر جریانات انحرافی با تمسّک به ولایت فقیه به دفاع از ارزش های اسلام ناب محمّدی پرداخت و برای دفع توطئه اشرار در کردستان داوطلبانه به میدان رفت و از ناحیه پا مجروح شد.
شهید جمعه خداداد زاده درتاريخ ۳/۷/۱۳۳۸ در خانواده ای مذهبی و اصیل در شهرستان امیدیه به دنیا آمد. او در ۲۰ سالگی به عنوان تکنسین مکانیک دستگاه های حفّاری به طور اقماري در شرکت ملّی حفّاری مشغول به کار شد.
با شروع جنگ تحمیلی او بعد از چهارده روز کار و فعالیت در جبهه تولید، در ایام استراحت خود به جبهه های نبرد میشتافت تا در روزهای سخت و دشوار مقاومت، برادران خود را یاری نماید. آری او در دو جبهه، سرافراز و سربلند از بوته ی آزمایش به در آمد و لبخند ها و فریب های دنیای مادّی نتوانست او را در لجنزار خود غرق كند.
این رزمنده بسیجی و مجاهد خستگی ناپذیر در عملیات بیت المقدس به عنوان آرپی جی زن به شکار تانک های مزدوران عراقی رفت و شجاعانه جنگید و سرانجام در دهم اردیبهشت سال ۱۳۶۱ در سرزمین گلگون خرمشهر در محور شلمچه ندای دوست را لبیک گفت.
پیکر مطهر این کبوتر خونین بال پس از ۱۶ سال در تاریخ ۲۱/۶/۷۶ با بدرقه پرشور مردم شهید پرور امیدیه در قطعه شهدای این شهرستان به خاک سپرده شد. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
با نام آن یگانه هستی بخش و هادی انسان و انسانیّت.
با سلام و درود بر رهبر کبیر و فرزانه، خمینی بت شکن و امّت مسلمان ایران و خانواده بسیار عزیزم.
عزیزانم قدر این انقلاب الهی و رهبر بزرگوارش را بدانید زیرا انسان باید تا زمانی که از چیزی بهره مند است قدر آن را بداند.
وحدت و انسجام خویش را حفظ کنید و همواره گوش به فرمان رهبر بزرگوارمان باشید زیرا که چراغ راه موفّقیت و هدایت و عزّت در دو جهان، به دست اوست.
آری عزیزانم در برابر انسان هایی که در راه رضای خدا، قرآن و امام، جان خود را فدا مي كنند و با شور و شوق طبق فرمان امام خود به جبهه ها میشتابند و عاشقانه با معبود خود پیمان می بندند، چه می توانیم بگويیم؟ از خود مي پرسیم که چه چیزی می تواند توجیه کننده و روشنگر این گذشت و فداکاری باشد؟آن چه عاملی است که باعث میشود اين عزيزان از تمامی لذّت های مادی و دنیوی چشم پوشی کنند؟
ای دشمنان ظالم که ظاهراً خود را حامی بشریت معرفی میکنید! ای زالوهایی که جز مکیدن خون محرومان و مستضعفان کار دیگری از شما بر نمی آید! بدانید که اگر روز و شب توپ ها و خمپاره هایتان را بر سرمان روانه کنید یا با رگبار موشک هایتان آسمان سرزمین ما را تیره و تار سازید باز هم نخواهید توانست ذرّه ای از ایمان و اعتقاد ما را سست کنید زيرا ما چون عقابی در آسمان و شیری در زمین در مقابلتان ایستاده و با زبان و سلاح با شما خواهیم جنگید و شکستتان خواهیم داد. به فرمایش رهبر کبیرمان حضرت امام خمینی « ما مرد جنگیم. »
– از خانواده عزیزم خواهش میکنم هرگز رهبر را تنها نگذارند و در پشتیبانی از انقلاب و دولت جمهوری اسلامی هر روز مصمم تر از روز پیش باشند.
– در هر عرصه مطیع ولایت فقیه باشید و دیگران را هم بدین مهم سفارش نمایید.
– هیچگونه ملال درباره من نبایستی باعث شود که رخنه ای در ایمانتان حاصل شود و یا خدای ناکرده حرکتی از شما سر زند که انتظارش را ندارم و دشمن شاد شود.
– هرگز ناشکری و ناسپاسی نکنید زیرا در این صورت حساب من از شما جدا خواهد بود.
– مادر و خواهران عزیزم مثل همیشه الگوی خود را حضرت فاطمه(س) قرار داده و صبورانه راه او را دنبال کنید.
– خانواده محترمم! از همه شما راضی و خشنودم و امیدوارم خدای من هم از شما خشنود باشد.
– از شما خواهش میکنم که از طرف من از همه ی بستگان و دوستان و همشهریان حلالیت بطلبید، چرا که من هم انسانی ضعیف ام.
– از شما خواهش مي كنم، هر وسیلة قابل استفاده ای كه در منزل یا هر جای دیگر دارم، در راه رضای خداوند به افراد نیازمند بدهید.
– آری عزیزانم! من راه امام که راه الله، رستگاری و سعادت انسانهاست، را پذیرفته ام، راهی که آقا و سرور شهیدان امام حسین(ع) آن را با خون خود ترسیم نمود و باعث تثبیت اسلام ناب محمدی و سربلندی مسلمانان در طول تاریخ گردید.
– پدر و مادر بسیار عزیزم! برادران و خواهران عزیزم! همه شما را دوست دارم و کوچک همه شما بوده و هستم و همیشه دعاگویتان خواهم بود.
این جانب جمشید شیرشکن دارای شناسنامه شماره ۲۴۲۳۶ متولد سال ۱۳۴۲ وصیتنامه خود را آغاز میکنم: جنگ، جنگ است و عزت و شرف ما در گرو همین مبارزات است. (امام خمینی)
امت قهرمان و همیشه در صحنه، برای حفظ تداوم این انقلاب بکوشید و نگذارید لحظهای بر این انقلاب فشار بیاید که باعث کندی آن بشود و همه برای صادر شدن و پایدار ماندن این انقلاب عظیم بکوشید و خود را در صحنه قرار دهید مبادا برای نفعی، یک روز، یک شب، و یا حتی یک ساعتی را در بی تفاوتی بگذرانید. این انقلاب وارث خون شهدای بسیاری است در حفظ تاریخی ماندن این خون همت و کوشش نمایید بنده حقیر به جبهههای جنگ عزیمت نمودهام که اگر از لایق بودم و شهید شدم از شما امت حزبالله میخواهم که حضور همیشه خود را در صحنه مستحکمتر نمائید برای خداوند در نمازهای جمعه و جماعت و دعای کمیل شرکت نمائید.
زندگینامه شهید جمشید شیرشکن
زندگینامه شهید جمشید شیرشکن
بسم الله الرحمن الرحیم
شهید جمشید شیرشکن فرزند فرجاله در سال ۱۳۴۲ در شهر آغاجاری در خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون مینمود. رابطهاش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند و سپس در کنار پدر و مادر خود مشغول بکار شد؛ با پیروزی انقلاب اسلامی وارد سپاه شد و بعنوان پاسدار به خدمت و انجام وظیفه پرداخت. وی با آغاز جنگ تحمیلی از طریق سپاه پاسداران آغاجاری به جبهه های نبرد اعزام شد.
شهید جمشید شیرشکن ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۲۷/۰۳/۶۴ در منطقه عملیاتی مریوان به فیض شهادت نائل آمد.
شهید جمشید اورنگی فرزند چراغ در سال ۱۳۴۱ در شهر امیدیه در خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون مینمود. رابطهاش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. با فرا رسیدن زمان خدمت مقدس سربازی از طریق ارتش اعزام و مشغول به انجام وظیفه شد.
سپس با آغاز جنگ تحمیلی از طریق یگان خود (لشکر ۲۱حمزه) به جبهههای نبرد اعزام و ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۲۱/۰۴/۶۷ در منطقه عملیاتی آبادان، نهر عنبر به فیض شهادت نائل آمد.
شهید جمال شیرالی فرزند محمّد در سال ۱۳۳۲ در شهر آبادان در خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون مینمود. رابطهاش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند و وارد دوره دبیرستان شد و موفق به اخذ دیپلم گردید. وی پس از مدتی به استخدام شرکت نفت درآمد و در پالایشگاه آبادان مشغول بکار شد.
وی با آغاز جنگ و بمباران مناطق صنعتی و نفتخیز توسط دشمن شهید جمال شیرالی در تاریخ ۰۴/۱۰/۶۰ بر اثر بمباران پالایشگاه آبادان بعنوان نیروی مردمی به فیض شهادت نائل آمد.
شهید سید جلال چراغعلی پور فرزند سید قاسم در سال ۱۳۲۴ در شهر آبادان در خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون مینمود. رابطهاش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. وی دوران نوجوانی و جوانی را در کنار پدر و مادر به کار و تلاش پرداخت. وی پس از سپری کردن زمان خدمت سربازی به استخدام شرکت نفت درآمد و در مراکز صنعتی مشغول بکار شد. وی با آغاز جنگ تحمیلی از طریق سپاه پاسداران بعنوان بسیجی به جبهه های نبرد اعزام شد.
شهید سید جلال چراغعلی پور ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۲۳/۰۴/۶۶ در منطقه عملیاتی ماهوت، در عملیات نصر ۴ به فیض شهادت نائل آمد.
شهید محمد جعفر حسین پور فرزند حسن در سال ۱۳۴۴ در خانواده مذهبی و متدین در شهر امیدیه دیده به جهان گشود. دوران طفولیت را در دامن پر مهر و محبت خانواده گذراند. دوران تحصیلی ابتدایی را با موفقیت در شهر امیدیه سپری کرد. دوران نوجوانی را در کنار پدر به کار فعالیت پرداخت تا اینکه مشمول خدمت سربازی گردید. به خدمت سربازی اعزام گردید و در لشکر ۸۴ خرم آباد ارتش به خدمت مقدس سربازی پرداخت و به عنوان سربازی دلیر در ارتش انجام وظیفه مینمود. با شروع جنگ تحمیلی به جبهههای نبرد اعزام گردید. وی فردی بسیار خوشرو و خوش خلق بود و به همه احترام میگذاشت و به عنوان چهره محبوب در بین روستاییان و آشنایان و همرزمان خود جایگاه ویژهای داشت. سرباز دلاور اسلام در تاریخ ۲/۷/۶۴ در هنگام عزیمت به یکی از محورهای عملیاتی با همرزمان خود در جاده اسلام آباد بر اثر واژگون شدن خودرو به شهادت میرسد و به سوی حق می شتابد