زندگی نامه پاسدار شهید خسرو مکوندی
پاسدار شهید برادر خسرو مکوندی این شمع محفل مومنان کسی که توانست با شهادتش ایثار و از خودگذشتگی را عینیت بخشد. در سال ۱۳۴۰ در میانکوه پا به عرصه هستی نهاد. دوران کودکی را در نهایت محرومیت گذراند و از زمانی که خود را شناخت با مشکلات و مصائب فراوانی روبرو بود و در این کوره راه صبر پیشه کرد و بر بسیاری از مشکلات زندگی غلبه نمود.
با اوج گرفتن مبارزات مردم مسلمان ایران بر علیه دستگاه فاسد که منجر به آگاه شدن جوانان مسلمان شده بود، آن شهید همراه با دوستان خود دست به مبارزه علیه رژیم پهلوی زد و بیشتر فعالیتهای خود را در مسجد، این سنگر همیشه استوار مسلمین متمرکز کرده بود و پس از پیروزی انقلاب با انجمنهای اسلامی در رابطه بود و فعالیت مینمود و بعد از مدتی دوره ذخیره سپاه را در محل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آغاجاری گذراند. به طور داوطلبانه با برادران پاسدار همکاری میکرد تا زمانی که حمله ناجوانمردانه سپاهیان صدام به میهن اسلامی آغاز شد و مانند بسیاری از جوانان مسلمان به عضویت سپاه پاسداران آغاجاری درآمد و با تمام وجود سعی در خدمت به اسلام و مسلمین داشته و شعار «ما همه سرباز توایم خمینی» را به عمل تبدیل کرد و خود را به صف مبارزان مسلمان در جبهه رساند.
در روز سوم فروردین به عنوان خدمه تفنگ ۱۰۶ به جبهه اعزام میشود و بعد از درگیری با مزدوران عراقی که توانسته بودند چند گلولهای به طرف آنها شلیک کنند، خساراتی به دشمن وارد نمایند. ناگهان در حین مبارزه بر اثر آتش تفنگ ۱۰۶ و اصابت ترکش گلوله آن، برادر مکوندی به شدت از ناحیه فک آسیب میبیند، که به بیمارستان منتقل میشود و پس از انجام ۵ بار عمل جراحی بر روی زخم و بعد از ۴۸ ساعت بر اثر خونریزی، دعوت حق را لبیک گفت و حیات راستینش را آغاز نمود و فانی در کمال مطلق شد و به ابدیت پیوست.
خانواده شهید روستاییزاده بوده و پدر بزرگ شهید ابتدا به خدمت شرکت نفت درآمد و با حقوق ناچیز زندگی را گذرانده و با سختی زمان و هوای گرم منطقه حقوق کم با هر وضعیتی بود زندگی را میگذراند. شهید بسیار مودب و خونگرم و پیرو مکتب اسلام بود و در زمان قبل از انقلاب فعالیت سیاسی داشته و حتی سازمانهای دولت در تعقیب وی بودند که ناچار از دست حکومت ظالم وقت، مدتی از خانه دور بود. تا اینکه با ندای امام انقلاب شروع شد و در منطقه نمره یک شروع به فعالیت و تشکیل کمیته کردند و شب و روز جهت پیشبرد انقلاب کوشش فراوان میکرد و سپس وارد ارگان مورد علاقهاش سپاه شد. تا اینکه بر اثر جنگ تحمیلی عازم جبهه شد و هنگام مقابله با مزدوران عراقی مورد اصابت ترکش قرار گرفت و شهید شد.
در تاریخ ۶/۱/۶۰ در محور جاده اهواز ماهشهر به درجه رفیع شهادت نائل و به وسیله دائیاش به سردخانه امیدیه منتقل و پس از آن تشییع، در قطعه شهدای میانکوه به خاک سپرده شد.
روحش شاد باد