وصیتنامه شهید عبدالباری راشدی
بسم الله الرحمن الرحیم
تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ
درود به رهبر کبیر انقلاب، امام خمینی و سلام و درود بر شهیدان و امت حزب الله
حقیر از زمانی که به خود آمدم و جوش و خروش امت اسلام و پیام شهیدان انقلاب را دیدم و درک کردم با خدای متعال عهد بستم که سربازی فداکار و لایق برای صاحب الزمان(عج) و خدمتگزاری صدیق برای نائب الامام، امام خمینی و امت مسلمان و همیشه در صحنه مبارزه علیه کفار و منافقین باشم.
اکنون که من در جبهه هستم و در خط مقدم میباشم، احتمال زیاد میدهم که کشته شوم و به آرزوی دیرینه خود برسم؛ و اگر لطف خدا شامل حالم شد و در راه او کشته شدم، از خانواده و دوستان و آشنایان میخواهم که برای من ناراحت نشوند و خانواده گرامیم فقط این را بدانید که من امانتی بیش نبودم؛ که اکنون به صاحب اصلی خود بر میگردم؛ که خداوند ارحم الراحمین است؛ و انشالله گناهانم را خواهد بخشید. از تمام کسانی که از من رنجیده خاطر شدهاند، میخواهم که مرا ببخشند و از خانواده گرامیم میخواهم که به امام، همانند گذشته وفادار باشند و سرلوحه تمام اعمالشان را احکام امام بدانند و به آنها عمل کنند. هر که دشمن این راه باشد، حتی اگر از فرزند به شما نزدیکتر باشد، با او دشمنی کنید و هر که موافق این راه باشد با جان از او حمایت کنید و امیدوارم موقعی با هم در آن جهان ملاقات کنیم، که شما را با لباس شهادت ببینم. مقدار ۲۲۰۰ تومان در صندوق قرض الحسنه مسجد جامع امیدیه دارم که برای فاتحهام میتوانید از آنها استفاده کنید و من دوست دارم که اگر جسدم پیدا شد، آن را در قطعه شهدای امیدیه جوار برادرانم خاک کنید و اگر که پیدا نشد، بدانید که بسیار سعادتمندم! و ضمناً تمام مراسم فاتحه مرا در مسجد روستا برپا کنید و از شما میخواهم که مراسم فاتحهام بسیار ساده باشد. ضمناً به برادرانم وصیت میکنم که مادر مهربانم و پدر گرامیم، و خواهر عزیزم را هرچه میتوانید با آنها مهربانی و خدمت کنید و این امر سرلوحه تمام اعمالتان باشد.
والسلام
و قتلا فی سبیک فوفق لنا
به تمام دوستان و آشنایان سلام میرسانم
عبدالباری راشدی
۲۶/۱۲/۱۳۶۱
اردوگاه حوالی شوش
وصیتنامه شهید عبدالباری راشدی
وَما لَكُم لا تُقاتِلونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَالمُستَضعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ وَالوِلدانِ الَّذينَ يَقولونَ رَبَّنا أَخرِجنا مِن هٰذِهِ القَريَةِ الظّالِمِ أَهلُها وَاجعَل لَنا مِن لَدُنكَ وَلِيًّا وَاجعَل لَنا مِن لَدُنكَ نَصيرًا
الَّذينَ آمَنوا يُقاتِلونَ في سَبيلِ اللَّهِ ۖ وَالَّذينَ كَفَروا يُقاتِلونَ في سَبيلِ الطّاغوتِ فَقاتِلوا أَولِياءَ الشَّيطانِ ۖ إِنَّ كَيدَ الشَّيطانِ كانَ ضَعيفًا
با سلام و درود بیکران به ارواح طیبه شهدا؛ از آدم تا خاتم، و از خاتم تا شهدای کربلای ایران و با سلام و درود فراوان به یگانه رهبر آگاه زمان، امام امت، خمینی بت شکن و یاران صدیق او و به تک تک خانوادههای شهدا، مفقودین و اسرا انقلاب کبیر ایران
بنده حقیر از زمانی که به خود آمدم و اقیانوس مداوم مواج […] را نظاره نمودم، چنان تحت تاثیر قرار گرفتم که آرزو میکردم هر لحظهام را در خدمت آن بگذرانم و به همین منظور با پیامبر اکرم اشرف مخلوقات محمد مصطفی(ص) عهد بستم که سربازی فداکار برای صاحب الزمان و نائب بر حقش، امام خمینی کبیر و تمام یاران و مریدان آن باشم.
همین عهد بود که مرا به سپاه این ارگان حقطلب و یگان مرکز تشکیلات نظامی سیاسی و مهم عقیدتی مذهبی شیعه اثناعشری در زمان حکومت ولایت فقیه که همانا زمینهساز حکومت مهدی(عج) است کشاند و در این مدت روز به روز بر ایمان افزوده و اراده مستحکمتر میگردید. البته در نظام سپاه بودم و در کنار برادران سپاهی و خادم آنها؛ و من خود را حقیقتاً به عنوان یک سپاهی نمیشناسم و لیاقت آن را هم ندارم و هدف از عضو سپاه، خودسازی و خدمت بوده؛ که تا انشالله شاید توانسته باشم در کنار دیگر برادران ارشاد و کسب معرفت نمایم.
اما شما برادران و خواهران من، آنچه که باید در این موقع به آن فکر نمایید فقط و فقط اسلام است. درک و فهم اسلام بدون تبعیت و اطاعت از امام میسر نیست؛ پس به خود آیید زمان را دریابید که وعدههای الله و گفتههای معصومین هم اکنون در شرف وقوع است و زمان در فساد و رشوهرگری غوطهور است و کمترین کوتاهی در شناخت زمان سبب نابودی انسان است. و به نظر من، زمان، زمان رزم است و بس؛ رزم برای اسلام و دفاع از آن و از تمام مقدسات و حریم انسانی بشریت، پس آنهایی که موافقند به پیش، و آنانی که غافلاند به خویش آیند که دیر یا زود جنگ گریبانگیر تمام کفر و الحاد با جنود الله و حزب الله خواهد شد. و آن کسانی پیروزند و موفق که درخدمت الله و خلیفه بر حقش بر روی زمین، امام امت، نائب بر حق صاحب الزمان، البته به من اجازه نمیدهد که بیشتر توضیح دهم، پس بیایید به الله و آخرت فکر کنید، فکر کنید. معرفت اندوخته کنید. شوق جنگ را همواره خود بدانید؛ یاد الله را مونس و غم را رفیق دنیوی خود قرار دهید؛ چرا که زمان، زمان خوشگذرانی نیست؛ زمان زمان حکومت عقل بر نفس است. همه چیزی را که باید بدانیم، رهبر ما […] رهبر نشان داده و شهیدان آن را گواهی نمودهاند. پس فردای قیامت هیچ عذری پذیرفته نیست. جان از آن الله است و باید در راه او فدا نمود و دیگر اینکه متوجه به حقایق و جریانات انقلاب نمایید، که هر که نداند بسیار ضرر نموده و همین مسئله جنگ کلی واقعیت را بر ما روشن نمود، که بیانگر برتری دین اسلام بر ادیان دیگر و ضعف استکبار جهانی که جهانی شدن نهضت امام را و تنها اگر مسئله اعمال برادران رزمندهای که من دیدهام و شناختهام و هجرت نمودهاند، عدهای از آنها که گویی در سینه همهشان یک قلب میتپد. گویی که آنان همه یک نفرند. گویی که در […] همهشان یک جوشیده. گویی که در صورت همهشان یک چشم میبیند. گویی به جای همهشان یک گوش میشنود و گویی در سر همه شان یک مغز میاندیشد. و آیا بعد از صفات برای دشمنان کاری هست که بکنند؟ بنابراین هر چه بکنند موفق نخواهند شد و جنود الله به پیش میروند در فتح […] نصیب ملت مسلمان نمایند. و این صفات کافی نیست که راه را دریابیم ولی معترفم که تا نیایید در جبهه باور کردن مشکل است؛ بیایید ببینید معنویت در جبهه را و بعد گوش به موعظه امام کبیر دهید؛ که درک خواهید کرد آیا امام زمان فتح و نصرت مستضعفین به رهبری صاحب الزمان را در آینده نزدیک تصور نمیکنید؟ آیا با این همه وقایع جهش و استقلال مسلمانان را در آینده نه چندان دور حدس نمیزنید؟
برادران وقت، وقت آن است که هر که در توانایی خود [به] اسلام خدمت کند؛ عمل نماید. و اما من یک عده البته قلیل افرادی هستند در ایران خودمان که میبینیم با وجود داشتن مدارک عالیه علمی مسئله را درک نمیکنند و چه ضربههای ناجوانمردانهای تاکنون به پای این انقلاب نو به پا خواسته زدهاند و موقعی که با آنها صحبت میشود گویا انسان نیستند و نمیفهمند و به جای اینکه تعقل کنند و تحلیلگر مسائل روز باشند، تنها و تنها خود و وضع مادی خود را مینگرند. که اینها همان یاران شیطاناند و هم رده اینها بودند و هستند که ملتها را با تحلیلهای غلط خود به گنداب مذلت کشانده و همان آنند که به گفته قرآن کتاب الهی گوش دارند ولی نمیشنوند و چشم دارند اما نمیبینند. پس مواظب باشید، ای حزب الله که تاکنون هم مواظب بودهاید و شتافتهاید که گول صحبتهای و ایدههای غلط آنان را نخورید و جریاناتی که رهبران موضوع تا ائتلافیون بیمذهب، زیر لوای مذهب منافقین خلق، بیدینان خدایی و بت پرستان سلطنت طلب به خود اجرا کننده برنامه شوم ابر جنایتکاران شرق و غرب میباشند، مد نظر داشته باشید و با تمام قوا وارد عمل شوید که انشالله پیروزید. و بررسی پیرامون انقلاب و عظمت آن به مثابه آن است که انسان معمولی و عادی در برابر کوه پر شکوه و شامخ قرار گیرد و قصد شمردن نظرات و اجزای تشکیل دهنده آن کوه از این را داشته باشد و یا عزم چکیدن و نوشیدن اقیانوس کبیری را داشته.
خواهرانم سفارش میکنم این لطف خداست که شامل حال شما شده؛ منصور عزیز را اگر از ما گرفت و اگر من دنبال کننده راهش باشم، بسی افتخار برای شماست، ناراحت نشوید، گریه و زاری نکنید. ولی مادرم را نمیتوانم از گریه منع نمایم. به او بگویید همانطور که بارها به او سفارش میکردم، به یاد مظلومیت معصومین و مسلمین گریه کند. دیر یا زود در آخرت یکدیگر را ملاقات خواهیم کرد و امیدوارم در درگاه ایزد یکتا شرمنده نباشی و حتما توجه کنید که به حرف و یاوه سراییهای اطرافیان ناآگاه و زخم زبانهای آنها قاطعانه پاسخ دهید و از برخورد با آنها پرهیز کنید.
محل دفن مرا به میل خود در یکی از دو محل (قطعه شهدای امیدیه یا قطعه شهدای آسیاب کنار قبر پدرم) مرا خاک کنید و سفارش میکنم که مراسم فاتحه را هرچه کم خرجتر و سادهتر برگزار نمایید. در آخر از تمام برادران و خواهران گرامی میخواهم که هرگونه بدی از من […] ببخشند ما را هرچه که طلبی از از من دارد از برادرم عبدالله بگیرد و از هر که طلبی میخواهم من آنها را به او میبخشم. محل مراسم فاتحه را هرطور که برادرانم صلاح میدانند انتخاب نمایند. دوستان و آشنایان مدت سه ماه روزه و چهار ماه نماز بدهکارم هر که میتواند برایم روزه بگیرد و نماز بخواند.
برادران مرا دعا کنید؛ خدا گناهان مرا ببخشد و این مطلب را در آخر متذکر میشوم، هیچگونه اجباری در جبهه رفتن من نبوده و خود آزادانه تصمیم گرفتم و نیتم بر آن بود که تا جنگ هست در جبهه خدمت کنم تا موقعی که کشته شوم؛ شاید مورد رحمت الله قرار گیرم. خداوند ما را بیامرزد. توجه داشته باشید که این وصیتنامه را به مدت کوتاهی نوشتم و چک نشده؛ بنابراین اگر نکاتی جا افتاده یا جملاتی نامنظم است مرا ببخشید.
والسلام
من الله توفیق
ساعت ۸ و ۴۲ دقیقه صبح؛ روز ۲۹/۱۱/۱۳۶۲
عبدالباری(حمزه) راشدی
چند مطلب که یاد دارم برای خانواده متذکر میشوم
- هنگام دفن، تشتی را پر از حنا کنید و به کسانی که در تدفین شرکت نموده مصرانه میخواهم که به دست و سر خود بمالند و امیدوارم با روحیه عالی خانواده تشییع صورت بگیرد.
- اسب را به احمد عزیزم هدیه میکنم.
- ۱۵ هزار تومان به منصور، برادرم بدهکارم که از سپاه گرفته روی موجودی او بگذارید و اگر میتوانید حسینیه به یاد او در جلوی خانه ساخت نمایید؛ مقداری پول به سردار حیاتی بدهکارم بپردازید (در دفتر او هست) تمام دوستان، خویشان، برادرم، عبدالله، کریم، عزیز، صمد و مادر مهربان و خواهر گرامی را سلام میرسانم، تمام بچهها مسعود، سعید، محمود، احمد، محمد، مهدی، افشین، میثم، مجاهد، فاطمه، فریده و[…] را به جای من ببوسید و بسیار سلام به مادرشان بفرستید و بگویید حسینی آنها را تربیت کرده و راهی که عموی آنها رفت فراموش نکنند.