شهيد حيدر درويشي

شهيد حيدر درويشي در سال ۱۳۴۷ در روستاي امام رضا (ع) از توابع جايزان در خانواده اي زحمتكش و متديّن چشم به جهان گشود، او تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در روستاهاي اطراف گذراند و در اين مدّت از شاگردان ممتاز به شمار مي رفت. در ده سالگي به خوبي نماز و قرآن را فرا گرفته بود و در خانه به ديگران آموزش مي داد. دقّت او در تلاوت قرآن به حدّي بود كه در مدرسه اعجاب و تحسين معلّمين را بر مي انگيخت و بارها مورد تشويق قرار گرفت.

   علاقه اش به قرآن و مباني دين مبين اسلام باعث شد در سال ۱۳۶۲ وارد حوزه ي   علميه ي مهديه اميديه شود. بعد از مدتي كوتاه او از طلّاب برجسته به شمار مي رفت كه پاكي و صداقت روستايي را با ذكاوت و تيزهوشي در وجود خود همراه داشت، مهر و محبت و تواضع در وجودش موج مي زد و همه به اين خاطر دوستش داشتند.

   شهيد حيدر به خاطر سكونت در علي آباد (پاچكوه) با جوانان مسجد حجت(عج) و پايگاه مقاومت ارتباط دوستانه برقرار كرد و در فعاليت هاي آنها شركت مي كرد. او با گسترش جنگ و نياز روز افزون جبهه به نيروهاي پاك ومخلص، پاسخ به نداي امام وتأمين نياز جبهه را مقدّم بر تحصيل علوم ديني دانست و داوطلب حضور در جبهه هاي نبرد شد، وقتي به علّت سنّ كم با مقاومت و خودداري مسئولين سپاه رامهرمز مواجه شد اشك از چشمانش جاري گشت امّا از پاي ننشست و به طور ناشناس همراه يكي از تيپ هاي اعزامي از استان لرستان (خرم آباد) به جبهه رفت، با اين كه طلبه بود و مي توانست در كارهاي تبليغي شركت كند امّا چون مي خواست دوشادوش ديگر رزمندگان مستقيماً در ميدان هاي نبرد حضور داشته باشد، خود را به عنوان طلبه معرفي نكرد؛ تا اين كه در مسابقات احكام، در بين تمامي اعضاي تيپ مقام اول را كسب كرد و به عنوان تشويق به زيارت امام رضا (ع) مشرّف گرديد. بعد از اين، بارها در عمليات هاي مختلف، از جمله عمليات والفجر ۸ در منطقه فاو و دفع پاتك نيروهاي بعثي در اين منطقه و عمليات هاي پدافندي تيپ امام حسن مجتبي(ع) شركت كرد.

   علاقه ي او به علم و دانش به حدّي بود كه در كنار تحصيلات حوزوي دروس رسمي را نيز ادامه مي داد، آخرين باري كه به مرخصي آمده بود توانست در طول يك ماه امتحانات سال سوم دبيرستان را با موفّقيت بگذراند. بعد از امتحانات بلافاصله به جبهه برگشت و به عنوان بي سيم چي فرمانده گردان در جزاير مجنون در برابر پاتك سنگين نيروهاي عراقي مردانه مقاومت كرد.

   عاقبت او كه عمري در آرزوي شهادت مي گريست، به آرزويش رسيد و پرنده ي روحش به اعلي علّيين پرواز كرد. اين شهيد عزيز در چهارم تير ماه سال ۱۳۶۷ در جزيره مجنون به درجه رفيع شهادت رسيد و پيكر پاكش در سال ۱۳۷۹در گلزار شهداي روستاي امام رضا(ع) به خاك سپرده شد. روحش شاد و يادش گرامي باد.

    يكي از دوستان شهید نقل مي كند:

   سال ۶۱ بعد از عمليات والفجر مقدّماتي كه چند نفر از دوستانش به شهادت رسيده بودند، قبل از اذان مغرب براي اقامه نماز وارد مسجد شديم، حيدر در حالي كه از شهادت دوستانش ناراحت بود گفت: اي كاش تا دنيا آلوده مان نكرده توفيق شهادت نصيبمان گردد! اين در حالي بود كه او ۱۴ سال بيشتر نداشت.

بسم الله الرحمن الرحيم

   قال الحسين(ع) سيد الأحرار «اَلا يَرَوْنَ الحَقَّ لا يُعْمَلُ بِهِ الباطِلَ لا يَتَناهي عَنْهُ وَ لِيُرْغَبُ المُؤمِنُ في لِِقاءِ رَبِّهِ وَ إِنِّي لا اَرَي المَوْتَ اِلَّا السَّعادَةَ وَ الحََياةَ مَعَ الظّالِمين اِلّا بَرَماً»

   « مگر نمي بينيد كه به حق عمل نمي شود و از باطل جلوگيري نمي شود پس بايد مؤمن براي ديدار خداي خود عجله و شتاب كند. به درستي من زندگي با ستمكاران را جز ننگ و ذلّت و شهادت را جز سعادت و خوشبختي نمي دانم.»  «امام حسین (ع)»

   پدر جان ! من وصيتي براي چاپ ندارم و اين هم وصيت شخصي است كه: ۵۳ روز روزه ي قضا دارم كه موفق نشدم آنها را قضا كنم، اميدوارم خودت يا ديگران آن را برايم ادا نماييد. اگر خداوند اين توفيق بزرگ را كه آرزوي اولياءالله بوده به اين بنده ي حقير و گنهكار عطا نمود بدان كه اين تنها آرزويم بوده است هر چند كه در خود، لياقت شهادت نمي بينم امّا از فضل خداي بزرگ نا اميد نيستم.

     قبرم را با چند تن از پاسداران درحالي حفر كن كه لباس سپاه كه همان لباس مجاهدين في سبيل الله است را بر تن داشته باشيد، سعي كنيد از گذاشتن سنگ هاي مرمر و گرانقيمت بر روي آن خودداري كنيد، روي سنگ قبرم بنويسيد «فدايي راه امام» و شعار هميشگي «خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار» و پرچم جمهوري اسلامي و عكس امام را بالاي قبرم نصب كنيد. براي مراسم ختم و آشپزي كسي را حاضر كنيد كه پيرو امام ودوستدار انقلاب باشد. وقتي مادر و خانواده ام در سوگم گريه مي كنند حتماً بعد از گريه يا در حين آن براي سلامتي امام دعا كنند، حتماً مادرم را در روستا به خانه ببريد و مرا در روستا دفن كنيد و اگر هم مفقودالاثر شدم امام زمان و فاطمه زهرا(س) برايم سوگواري خواهند كرد، اميدوارم كه خداوند مرا از شهداي راهش قرار دهد. در آخر از همه حلاليت مي طلبم.

والسلام

حيدر درويشي

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *