شهید سعید شریفی

وصیتنامه شهید سعید شریفی

بسم الله الرحمن الرحیم

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم

موجیم که آسودگی ما عدم ماست

سخن از یک جریان نیست؛ سخن از یک پیشامد نابهنگام و غیرمنتظره نیست؛ و سخن از یک رفتن و فنا شدن هم نیست؛ بلکه سخن از یک بودن و رفتن و شدن، و در انتها بودن مطلق است. این مسیر رفتن و شدن خود به وجود آورنده بودنی است که زندگی نامیده می‏شود. و در این صحنه پر ورطه زندگی است، که آدمیان به معرض آزمایش خداوندی قرار می‏گیرند و آن هنگام است که انسان‏هایی پا به میدان نبرد با خویشتن می‏نهند تا با فائق آمدن بر این دشمن زبون که  نفس ضعیف نام دارد، را برای پاداش آخرت آماده می‌کنند. زندگی و نبرد آن زمانی برای آنان معنا می‏یابد و ارزش وجود داشتن را پیدا می‏کند که برای خوشنویسی قادر متعال باشد. اینان با عشق به الله و ایمان به آخرت می‌روند و جهاد می‌کنند تا به زندگی جاوید دست  یابند. این پویندگان راه هابیل تا حسین و از حسین تا خمینی، این عاشقان که براستی پاک باخته‏اند، به خود فروخته براستی که در محفل‏شان فقط وجود خداوندی محسوس است. در چهره‌شان نور الهی و تقوا مشهود است و در قلب‏شان و روح‏شان عشق به الله موجود است. اینان می آغازند و می‏روند و در انتها می‏شوند، شدنی بس پرمعنا و ژرف و منتها به بودن ابدی انتخابی، به نام الله و شدنی به نام ایمان و بودنی به نام شهادت. و این ریزدانه‏های زنجیر عجیب زیبا و پرمعنا به یکدیگر حلقه می‏زنند تا شهید شاهد شهادت را در آغوش گیرند.

به دنبال این مقدمه، آغازگر بازگو کردن خصوصیات و صفات یکی از همین شاهدان زنده تاریخ، شهید سعید شریفی خواهیم شد: سعید در اسفند ماه سال ۱۳۴۳ در میدان جعفر (آغاجاری) در خانواده‌ای نسبتاً ضعیف دیده به جهان گشود. از همان آوان کودکی با مشقات زندگی و مشکلات آن روی در روی شد. ولی از آنجایی که صبر و مقاومت او که هنوز زبانزد خاص و عام است از صفات نیک وی به شمار می‌رود و در همه مسائل زیاد بود به نحوی که توانست اوضاع ناهموار آن زمان را بر خود هموار گرداند و به گذران ایام هم چون مردم عادی آن زمان مشغول شد. در وی از ابتدا زمینه‌های مذهبی وجود داشت. او از همان آوان، مانند زمینی که زیر و رو شده باشد؛ آماده پاشیدن بذر بود تا ثمر دهد و این ریزدانه ایمان و عبادت از آغاز انقلاب اسلامی در زمینه وجودی او پاشیده شد و شروع به رشد و نمو کرد. سعید دقیقا از روزی که شرعاً بر وی نماز و روزه و عبادت را در راه خدا واجب شد، خود را همچون تخته‏های شناور و غلطان در دریای بیکران اسلام رها کرد و منتظر ماند که چه وقت به ساحل موعود خواهد رسید. او در این مسیر خود از امواج دریا گردید و دیگر آسودگی را عدم می‌پنداشت. بعد از به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی و نیز کم و بیش پای به میدان آزمایش  زندگی و جهاد و نبرد با خویشتن خویش در راه رسیدن و رضای  خداوند گذاشت. آنجایی که پیروزی انقلاب با آغاز دوران دبیرستان وی همزمان گشت، او از انجمن اسلامی مدرسه آغاز کرد؛ فعالیت‌های بی حد و حسابی در مدرسه تلاش و مطالعه فراوان در راه شناخت هرچه بیشتر مسائل مذهبی، به او یارای آغاز نبرد را بخشید و فعالیت‌های خود را در راه اسلام از زمان شروع دبیرستان آغاز کرد.

[…] پیگیر او در راه مطابق کردن مسائل موجود با زمینه‏های مذهبی و مکتبی همچنان ادامه داشت. تا اینکه جنگ تحمیلی عراق بر علیه ما شروع شد. همزمان با این واقعه هموطنان ما از خانه و کاشانه خود آواره و سعی در رابطه با رسیدگی به اوضاع و احوال جنگ‏زدگان به فعالیت‌های خود دامنه گسترده‌تری داد و از طریق مسجد و بازار و بعکس، در راه تصریح کارها و ایجاد امکانات در خصوص مسائل جنگ‏زدگان به فعالیت و پس از آن مسئله به وجود آمدن تشکیلات مذهبی سیاسی در شهرستان آغاجاری تحت عنوان حزب جمهوری اسلامی، وی را تشویق به شرکت و سپس به عضویت گرداند. ولی در واحد دانش‏آموزی حزب جمهوری اسلامی مسئول اتحادیه انجمن‏های اسلامی مدارس آغاجاری و همآهنگ‏ساز آرمان‏های این انجمن‏ها با اهداف جزئی سلامی بود. بوی ایمان و اعتقاد وافری به اهداف حزب جمهوری و اعضای بنیان‏گذار آن به خصوص شهید دکتر بهشتی داشت. تا آنجا که برایش امکان داشت در اطراف افکار دکتر و عملکردهای وی در رابطه با بجلو راندن انقلاب اسلامی و بینش سیاسی و مذهبی او به تحقیق و مطالعه می‏پرداخت.

شهید سعید شریفی تاکید فراوان در خصوص جماعت و اتحاد مسلمین داشت. وی این مسئله را آنقدر مهم می‌دانست که انجام و اجرای آن را وصیت کرده است بر خواهران و برادران مسلمانش.  او با تأنی فراوان و خلوص نیت به نماز می‏استاد. نماز را از اولین گام در راه رسیدن به کمال می‏دانست در صحبت‏ها یاران و برادران خود را در خانه به اجرای به موقع و آگاهی یافتن از نقشه نماز نصیحت می‏کرد.وی استضعاف مالی در زندگی مردمی و خاکی را نه تنها در شعار بلکه عملاً در خانه و بیرون آزمایش می‏کرد و خود را هر لحظه برای رسیدن به آن نقطه که آدمی همه علایق دنیوی را از یاد می‏برد. آماده می‌ساخت و حتی در خوردن، پوشیدن، نوشیدن، تفریح و استراحت و در همه وقت به فکر مردمی بود، که تا آن زمان فراموش شده بودند. اما با رفتن سعید و شهادت او بر همگان ثابت شد که همینانند که مورد حُب خداوندی واقع می‌شوند. سعید در خانه تا آنجا که امکان داشت ساده می‏خورد و می‏پوشید و خدایی بگذران اوقات مشغول بود. او حتی بر گلیمی می‌خوابید و اطراف نان خشک را می‌خورد و به ندرت به خریدن لباس و پوشاک فکر می‌کرد. او از کلمات قرآن و وعده‏های خداوندی برای خود تن پوش می‏ساخت و از دیوارها و سقف و گلیم مسجد برای خویش کاخ زیبای آخرت و دنیا را ساخته بود. زندگی‏اش را فقط به این خلاصه کرده بود و هر لحظه از گذشته بیشتر  می‏برید؛ و از دنیا دل‏بری داشت. چرا که خود نیز می‏دانست که وعده خدایی هیچگاه کذب نخواهد بود. با تلاش فراوان و سعی بی حد ماه‏ها برای رفتن به جبهه جنگ ستیزه کرد. تا اینکه راه را در این دید که به شهرستان دیگری مراجعه کند. از طریق بسیج گچساران عازم شیراز شد و با توجه به این که دوره آموزشی سپاه را دیده بود به دارخوین و از آنجا به جبهه جنگ منتقل شد و آنجا به دادن امتحان، گرفتن نتیجه از این پیکار چندساله با نفس خویش پرداخت. او در جهاد اکبر موفق بود. و رفت تا جهاد دنیوی و کارزار را نیز انجام دهد و چه نیکو انسان‏هایی که دنیا را رها کردند در آخر پاداش نیک خواهند گرفت. در روز ۱۰ اردیبهشت ماه دردشت داغ و سوزان دارخوین جاده اهواز خرمشهر او نیز به لقاءالله پیوست. او نیز جاودانه شد که که آسودگی را عدم می پنداشت و در زمره عاشقان به الله پیوست؛ چراکه ماه‌ها و سال‌ها به دنبال معشوق بود که به زحمت به دست آورد و چه نیکو پاداش ایست. تو زنده‏ای سعید، شاهدی شهید و شافعی شفیعی.

تاریخ و نوع حادثه

 در تاریخ ۱۰/۲/۱۳۶۱ در غرب رودخانه کارون بعد از گذشتن از منطقه صاف و شنی رسیدن به خاکریز دوم به علت اصابت ترکش خمپاره به سر و سینه به شهادت رسید. و در تاریخ ۱/۸/۱۳۶۱ توسط همرزمانش به امیدیه منتقل و در تاریخ ۱/۹/۱۳۶۱ پیکر پاک شهید در میانکوه تشییع و در قطعه شهدا به خاک سپرده شد.

 مختصری از گذشته شهید

در رابطه با قبل از انقلاب که مصادف با شروع دبیرستان شهید می‏شد، بعد از درگیری چهارشنبه سیاه، به طور خیلی جدی فعالیت شروع کرد. بعد از پیروزی انقلاب در مدرسه انجمن‏های اسلامی مدارس را سرپرستی کرد و در سه منطقه رابط بین انجمن‌های اسلامی مدارس و دفتر مدرسه بود و بعد از آن در رابطه با مسجد در دفتر امور صنفی جنگ‏زدگان و تحقیق در خصوص زندگی مستضعفین و معرفی آنها برای تأمین احتیاجات آنها به ارگان ها مشغول بود و در رابطه با امور صنفی و بازار مقام سرپرستی داشت.

از زبان مادر شهید خوشحال است که با برگزاری سالگرد شهادتش خونین شهر و بسیاری از سرزمین های ایران به دست رزمندگان بعد از سعید فتح و الحمدالله رزمندگان بعد از یک سال در خاک عراق در حال مبارزه هستند. مبارک باد سالگرد شهادت فرزندمان

 از خصوصیات اخلاقی شهید

خصوصیات اخلاقی شهید از زبان مادرش: تقوای شهید بود که به قول خودش زودگذر بود و نتوانست از او بفهمد تقوای شهیدش را علاوه بر عاطفه مادر یک دوست بودند که حالت دوست و خصوصی بودن و مشکلات همدیگر را با هم در میان می‏گذاشتند. یکی از خصوصیات دیگرش نماز جماعت را می‌خواند و دعای فرج امام زمان را بسیار دوست می‏داشت. دعای فرج را به قول یکی از برادران سپاه با حالت خاصی می‏خواند که فراموش شدنی نیست. قناعت را دوست داشت و از اسراف متنفر بود. مرتب ماه مبارک رمضان را روزه می‏گرفت و مادرش برای سحری او را به وسیله تلفن خبر می‏کرد تا با هم سحری را صرف کنند و برای اینکه مادرش به بازار نرود، البته در ماه رمضان شهید به بازار می‏رفت و

برای مادرش دو خاطره مهم زندگی شهید از نظر مادرش، ماه مبارک رمضان بود، که شاید برای تحقیقات برای کمیته صنفی به یکی از روستاهای میانکو رفته و برای شناسایی زندگیشان تحقیق می‌کرد، بعد از ظهر بود که به خانه آمد و از فرط خستگی خوابید و مادرش از او تقاضا کرد که روزه‏اش را بخورد؛ ولی شهید سعید شریفی این امر را نپذیرفت و همچنان روزه‏اش را تا افطار حفظ کرده و یکی دیگر از خاطرات مادرش روزی بود که شاید برای خرید وسایل انجمن اسلامی بهبهان رفت و برای اینکه صرفه‏جویی و جلوگیری از اسراف کند، تمام جاهای بهبهان را گشت و از فرط خستگی وقتی که بخواب خانه‏شان برگشت وقتی جوراب را پایش درآورد، پوست کف پایش با جوراب کنده شد. وقتی مادرش دلیل را پرسید، گفت: به خاطر این که پول زیادی مصرف نکنم خیلی[…]

طهارترا بسیار دوست داشت و سعی می‏کرد جایی از بدنش کثیف نشود و برادر روحانی سیاقی او را بسیار دوست می‏داشت شهید سعید شریفی رابطه را با ضابطه قاطی نمی‏کرد و می‏گفت: در اسلام باید ضابطه را در نظر گرفت نه رابطه و باید ضابطه جای رابطه را بگیرد.

شهید سعید شریفی سال سوم راهنمایی بود، که انقلاب به پیروزی رسید. در جمعه سیاه اهواز شرکت فعالانه داشت در درگیری آغاجاری سهم بسزایی داشت. عضو اصلی دفتر حزب جمهوری اسلامی میانکوه بود. و سرپرست تمام انجمن‏های اسلامی مدارس بوده. برای دانش آموزان مدارس سخنرانی می‌کرد. در مدرسه صنعت تحصیل می‌کرد و یکی از بچه‏های فعال هنرستان شهید اتابک بود. اذان‏گوی مسجد میانکو بود. شهید افکاری متین و باوقار داشت و سخنانش با متانت بود. دوستانش  همیشه از او یاد میکنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *