شهید سید علی کرم دهبان نژاد

وصیت نامه پاسدار رشید اسلام سید علی کرم دهبان نژاد

 سپاس و حمد مخصوص خداست که هستی جلوه اوست؛ درود و سلام بسیار بر پیامبر محمد(ص) خاتم پیامبران است؛ درود و سلام بر ائمه اطهار که هر کدام ستاره درخشان در آسمان ولایت و زعامت انسان‌ها بوده و هستند.

درود و سلام بر آقا امام زمان که امید است به زودی قیام کند و جهان را پر از عدل و داد نماید و ریشه ظلم و فساد را از بیخ و بن بر کند.

درود بر روحانیت مبارز و جان برکف؛ درود بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی و نایب بر حق امام زمان و ریسمان محکم الهی که هرکس اطاعتش کند، نجات یابد هر که از امرش سرباز زند نیست و نابود گردد (هر که با آل علی در افتاد، ور افتاد)

مردم مسلمان و شهیدپرور ایران، قدر این نعمت الهی (مقام رهبری) را بدانید و اطاعتش کنید و جنگ را تا پیروزی نهایی بلکه تا رفع فتنه از جهان ادامه دهید و افرادی که توانایی رزمی دارند به سوی جبهه‌ها بشتابند و تحت هیچ بهانه و کلاه شرعی (از قبیل عیالوارم، کسی ندارم، خانه‌ام بی‌سرپرست است) شانه از زیر بار مسئولیت خالی نکنید. زیرا جهاد را خداوند واجب فرمود و او بر هر چیزی دانا و تواناست و فردای قیامت هیچ عذری به درگاه حق پذیرفته نمی‌شود و بر کسی هم ظلم نمی‌شود؛ و بهشت را به بها میدهند، نه بهانه؛ و بدانید که پیروزی از آن خداست حزب او (حزب الله) پیروز است و انشالله به وعده‌های خداوند مذکور در قرآن زمانی فرا خواهد رسید که اسلام برابر ابرقدرت‌ها پیروز خواهد شد. چنانچه در صدر اسلام بر دو ابرقدرت ایران و روم قالب شد و وعده حق و خبر غیبی پیامبر(ص) تحقق پیدا کرد.

اینجانب وصیتنامه‌ای مفصل و در سه بخش شهادت نامه، جهان‌بینی و ایدئولوژی و نیز رهنمودهای عملی به کلیه ارگان‌ها، نوشته‌ام که امید است برادران محمد صالحی و برادر سید محمد بایگان آن را تنظیم و چاپ کنند و در اختیار همگان قرار دهند.

به همین مقدار اکتفا می‌کنم؛ درود و سلام بر امت شهید پرور عزیز ایران اسلامی؛ از همه شما تقاضای عفو دارم.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی، خمینی را نگهدار.

سید علی کرم دهبان نژاد

۲۷/۱۱/۱۳۶۴

بسم الله الرحمن الرحیم

وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ

آنان که در راه خدا مبارزه می‌کنند و کشته می‌شوند مرده مپندارید که همانا زنده هستند و نزد خدای خود روزی می‌خورند

إِنَّ اللَّهَ اشتَرىٰ مِنَ المُؤمِنينَ أَنفُسَهُم وَأَموالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ

خداوند مشتری مومنینی است که در راه او مال، جان و اولاد خود را می‌دهند و در عوض خدا در بهشت را به روی آنان می‌گشاید

درود بی پایان نثار روح القدس، منجی عالم بشریت حضرت مهدی صاحب الزمان(عج)؛ درود و سلام بر نائب بر حقش، امید مستضعفان جهان، امام‌خمینی و سلام بر شهیدان از کربلای حسین گرفته تا کربلای ایران و سلام بر امت رزمنده ایران

این وصیت نامه حقیری است که بار سنگین گناهان بر دوشش سنگینی می‌کند؛ امید است که در این راه که قدم نهاده‌ام با این کار کوچک بار گناهانم کمتر شود.

خواهر و برادر، هر فرد مسلمان دارای هدف ایده‌ای است و آن این است که راه انبیا و اولیا خدا را که همان مبارزه با ظلم و ستم و بیدادگری می‌باشد تا طومار ظالمین و قاسطین را در هم پیچیده، اکنون که دولت بعثی و صهیونیستی میخواستند این انقلاب را در نطفه خفه کنند؛ ولی زهی خیال باطل. این‌ها و تمام قدرت‌های جهان می‌توانند نور حق را خاموش کنند. در این برهه از انقلاب، انقلاب ما نیاز به خون دارد؛ همین خون‌ها است که انقلاب را تداوم می‌بخشد. به گفته استاد شهید مرتضی مطهری، خون شهید تزریق به پیکر جامعه است.

خواهران و برادران، راه شهیدان را که همان راه سرخ سرور سالار شهیدان حسین بن علی(ع) می‌باشد، ادامه دهید. صفوف به هم فشرده خود را مستحکم‌تر بدارید؛ تا کور دلان و منافقین نتوانند بین شما و مسجد جدایی بیاندازند. چون به گفته امام امت مسجد سنگر است، سنگرها را خالی نکنید. آری همین شهیدان از مساجد به پا خواستند. خون خود را به پای نهال انقلاب اسلامی و اسلام ریختند و آن را آبیاری کردند. از برادران و خواهران زیدانی می‌خواهم، گوش به فرمان امام خمینی، رهبر کبیر انقلاب اسلامی باشند و کماکان فرامین او که پیامبرگونه ایراد می‌دارند، عمل بنمایید و با این عملتان به دشمنان داخلی و خارجی بفهمانید که شما ملت مسلمان، ملتی که با سلاح ایمان پیروز شده است و هیچ وقت زیر بار ننگ نمی‌رود و فریاد همیشه[…]

یک سال از عروج عارفانه و شهادت عاشقانه پاسدار رشید اسلام جانباز و قرآن و اسوه تقوا و فضیلت سید علی کرم دهقان نژاد گذشت. سربازی از تبار حسین(ع)، که الله اکبر را با خون خویش فریاد زد و به هل من ناصر حسین زمان، خمینی عزیز لبیک گفت و چنان شوق رفتن سراپای وجودش را گرفته بود که از تمامی تعلقات دنیوی دست شست و شتابان به کاروان شهدا پیوست.

آنکس که تورا شناخت جان را چه کند

فرزند و عیال و خانمان را چه کند

دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی

دیوانه تو هردو جهان را چه کند

شهید بزرگوار، برادر عزیز سید دهبان نژاد در تمام طول زندگی نشان داد که فرزندی خلف از تبار اجداد طیب و طاهرش می‌باشد و پایبندی‌اش به احکام اسلامی و قرآن برای همه ما فراموش ناشدنی است و این شهادت‌ها و رشادت‌های افرادی همچون دهقان نژاد و… در گذرگاه تاریخ نشان داده‌اند، که پیوندی عمیق و ناگسستنی با سربازان حسین کربلا دارند و در ایران اسلامی چنان عاشورایی برپا کرده‌اند که […] یزیدیان زمان در حال نابودی هستند. ای کربلا، ای خاک خونین، ای سرزمین عطرآگین از خون عاشوراییان امروزی شادی کن که مشتاقان دیدارت مدتهاست که در سرزمین ایران‌اند و همگی آحاد امت اسلامی‌اش برای رسیدن به حرم مطهرت فریاد برمی‌دارند که ما سر بداریم و آماده شهادت و هرکدام از این سربازان صدیق امام پیامی دارند و وصیتی که از اعماق وجودشان خالصانه و صادقانه هدف و مسیر را برای دیگران مشخص کرده‌اند و در این راستا جز موجود سفارش و وصیت برادر عزیز سید علی کرم دهبان نژاد است. که انشالله بتوانیم پاسدار اهداف والای تمامی شهیدان باشیم.

یکمین سالگرد شهادت این برادر عزیز را به امام زمان بنا بر حقش خمینی کبیر و تمامی کارکنان منطقه و خانواده شهید پرور تبریک و تسلیت عرض مینماییم.

خاطره از دوران تحصیل شهید

از زبان شهید

در سن ۱۲ سالگی خود را در مدرسه شروع کردم که دارای اتاق بزرگ و کلخته‌ای بود. در این اتاق شش کلاس یعنی از اول ابتدایی تا ششم ابتدایی اداره می‌شد. من که گوی سبقت را از دیگران ربوده و همیشه مانند گل بهاری سر برافراشته و تمام نمرات درس ریاضی گرفته جغرافی و تاریخ و غیره نمره ۲۰ را که هم از شنیدن آن قلبش به تپش می‌افتد برای خود همیشه ذخیره داشتم و این خود باعث گستاخی و غرور من گشته. تا جایی که معلمان بیچاره را دست انداخته و بعضی اوقات مسئله به آنها می‌دادم که پس از دوهفته فکر کردن از حل کردن آن عاجز می‌شدند. ولی دو چشمان‌تان روز بد نبینه! برای کلاس چهارم متوسط بودم که برای اولین بار از املا تجدید شدم[…] البته ناگفته نماند که کار من منحصر به درس خواندن نبود. بلکه روزها کار می‌کردم شب‌ها درس می‌خواندم. ولی با این وجود تصور می‌رفت اگر کسی در این کلاس قبول شود من باشم. زیرا در انگلیسی که غوغا برپا میکردم و آن را مانند زبان رایج و معمولی در خانه صحبت می‌کردم. ولی با این وجود نمی‌توانستم فارسی روان و ساده را یک صفحه بدون ده غلط بخوانم. در حال پیش‌بینی همه غلط از آب درآمد و پس از امتحان شهریور ماه معلوم شد که من جز مردودین هستم. من که هنوز مزه‌ی بیست‌های گذشته را قورت میدادم، نمی‌توانستم به این سادگی خودم را راضی کنم که رفوزه شدم. شب تا صبح در این فکر بودم که چه کنم، چک بکنم. تا اینکه سرانجام تصمیم گرفتم نامه اعتراض آمیزی بر علیه معلم طبیعی به اداره آموزش ارسال دارم. ولی دیگر دیر شده بود. زیرا ۱۰ روز از مهر ماه گذشته بود سرانجام در مقابل نماینده رئیس آموزش و پرورش ایستاده و نامه را به وی دادم و پس از نگاه مختصر گفت، آقا اعتراض بی اعتراض حال دیگر دیر شده.

و زیر نامه نوشت به دبیرستان رجوع و رسیدگی شود. نامه را سر میز رئیس دبیرستان گذاشتم و از قضیه آگاه نمودم. در این هنگام دبیر مربوطه سر رسید و چون نامه را قرائت کرد و دید که بر علیه وی نوشته شده چندین بار آن را بررسی کرده و خشم سراسر پایش را فرا گرفت و من هم کنارش نشسته و خوب و برانداز می‌کردم. سرانجام به طرف من آمد و من این موضوع را پیش گرفتم و شرح دادم چون فهمید که نامه از آن بنده است نفس راحتی کشید و سپس گفت آقا من یک صدم نمره هم به شما نمی‌دهم و بیخود هم خودت را خسته نکن. بالاخره من با خواهش و تملق و آقا شیرینی‌اش را به شما می‌دهم. وی را مجبور به تجدید نظر ورقه راضی کردم. ولی او هم خودش خوب می‌داند که چطور نقش خود را ایفا کند. به من گفت برو بیرون تا صدایت کنم. در غیاب من جملات را پس و پیش کرده و به صورت غلط املایی در آورد و بعداً که کار خود را کرد (و به قول معروف هر که با آل علی در افتاد ور افتاد) مرا برانداخت و صدایم کرد وقتی که رفتم واقعا شما ملاحظه می‌فرمایید تا چیزهایی که نوشتید غلط املایی هستند. حالا به فرض اینکه من به شما نمره بدهند فردا یکی این را ببیند به ریش من میخندد من که دانستم تعداد زیادی بودند که برگه خود را فقط از موضوعاتی پر کرده بودند که اصلاً به درس ارتباطی نداشتند و حال همه جزء قبول شدگان هستند و لبخندی زد و گفتم، آقا حق با شماست؛ بچه‌ها بیخود اسم جنابعالی را علی فری نگذاشتن. حتماً یه کاسه زیر نیم کاسه است ولی همین شکست باعث شد که من به پستی خود پی ببرم تا برای یک مدرک فقط ارزش ماده داشت خودم را اینقدر ضعیف نشان ندهم و سر تملق و نیاز در مقابل بنده نیازمند فرود بیاورم و این خود به منزله زنگ خطری بود که مرا از خواب بیدار نماید. تا بار دیگر به این وضع اسفناک دچار نشوند و سر نیاز جز در مقابل بارگاه الهی فرود نیاورم.

فرزند شهید

چکیده‌ای از دفتر خاطرات شهید سید علی کرم دبان نژاد

 

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *