روحیه شهید پس از اعزام به جبهه
شهید به حقانیت جمهوری اسلامی و پیروزی نهایی و حتمی رزمندگان اسلام باور قلبی داشت. لذا مطمئن از نتیجه مطلوب نهایی راهی جبههها شد. در طول دورانی که در جبهههای جنوب به سر میبرد، کمتر به خانه میآمد. تنها چیزی که مایه افسردگی و اضطراب ایشان بود، عدم هماهنگی نیروهای اسلام در تامین مایحتاج جنگی از جمله اسلحه و گلولههای آن بود و البته بعد از فرار بنی صدر و حاکمیت سیاسی نیروهای حزبالله نیروهای سپاه و بسیج از لحاظ تدارکات و امکانات جنگی از طریق ارتش تغذیه کافی شده و بحمدالله امروز دیگر آن مشکل وجود ندارد.
آخرین دیدار و خاطره و توصیه شهید
آخرین روز بعد دیدار نادر با خانواده یکی از روزهایی بود که نادر برای سر زدن به خانواده از جبهه به خانه آمده بود. ولی از آنجا که تانکهای دشمن قصد محاصره و تصرف خرمشهر را داشتند، بلافاصله تصمیم به بازگشت گرفت و لذا با شهیدان جهانگیر ابوالحسنی، محمد رضا قنواتی، اسماعیل گودرزی و عبدالکریم و نساج تصمیم گرفتند همگی در بامداد آن روز به جبهه رفتند نزدیک ظهر آن روز.
شهیدان قنواتی، گودرزی، ابوالحسنی سوار یک پیکان نزدیک خانه آمده و او در حالی که فرصت خوردن ناهار نداشته به چند لقمه سرپایی اکتفا مینمود، از تک تک افراد خانواده خداحافظی و روبوسی کرد و آخرین کلام او در مورد تهیه مقدمات ازدواجش بود و بعد از آن راهی خانه شهید نساج شدند تا ۵ نفره به جبهه اعزام شوند.
او در خداحافظی تک تک افراد را بوسیده و گویی راهی مسافرت شده باشد به امید دیدار میگفت، بهترین لباسهایش را پوشیده و استحمام کرده بود با چهره خندان از خانه خارج شده در حالی که خانواده با چشمانی اشک بار او را بدرقه مینمودند.