شهید فرداد کیانی

مبارزات شهید از زبان مادرش

 شهید فرداد از زمانی که در ایران انقلاب شد، همیشه در حال کوشش و فعالیت بود و قبل از جنگ برای مدت سه ماه در کردستان بر علیه منافقین خلق می‌جنگید و مبارزه می‌کرد و من ناراحت بودم و وقتی  مانعش میشدم، عصبانی می‌شد و می‌گفت، مگر شما مسلمان نیستید! مگر خدا را قبول ندارید، مسلمان بودن به این نیست که فقط نماز خواند؛ باید با عمل نشان داد که ما مسلمانیم و همیشه می‌گفت اگر ما برای این انقلاب تلاش نکنیم، پس کی این کارها بکند؟ تا اینکه جنگ شد و مرتب به جبهه‌، میرفت و من همیشه واهمه داشتم و خیلی ناراحت بودم. ولی خودش میگفت ناراحت نباش مادر، همه ما باید بمیریم ولی چقدر خوب است که ما در راه خدا شهید شویم.

پسرم همیشه آرزوی شهادت را داشت و بالاخره در ۲۰ اردیبهشت به آرزوی همیشگی خودش رسید و من از خدا می‌خواهم که به من صبر و تحمل دهد که بتوانم راه او را ادامه دهم.

والسلام

مبارزات شهید از زبان همسر شهید

شهید فرداد مردی محکم و استوار، با ایمان، جدی در اعمالش بود. از زمانی که من با او آشنا شدم و او را شناختم همه روز و هر لحظه در حال فعالیت و کمک به انقلاب بود و لحظه‌ای از پای ننشست و عقیده داشت زندگی را باید همراه با مبارزه بر علیه باطل و برپایی حکومت حق خدا ادامه داد؛ حتی اگر در این راه جان خود را از دست دهیم و سرانجام خون پاک خود را در حمله بیت المقدس برای آزادسازی خرمشهر جهت تحقق بخشیدن به آرمان و عقیده‌اش نثار کرد.

من چگونه توانم از شخصیت والای آن بزرگمردان که اینچنین حماسه آفریدند سخن گویم؛ در حالی که زبانم از این بیان قاصر است و برای من زندگی با چنین شخصیتی هر چند که مدت کوتاهی طول نکشید، افتخار بود و من با او و با خدای او عهد می‌بندم که به عنوان یک همسر، تنها یادگارش را آنچنان تربیت کنم که وارث فریادهای بخون خفته پدرش باشد. آری به هنگام خواب برایش از حماسه آفرینی پدرش و همرزمان پدرش سخن خواهم گفت که چگونه در دشت خشکیده و سوزان خوزستان همچون مناره‌های مسجد حق پابرجا ایستادند و جان خود را نثار کردند.

والسلام علیک و رحمة الله

 

مختصری از گذشته شهید

شهید از جوانان انقلابی زمان بود که در ابتدای انقلاب در کشیدن اعتصاب کارکنان نقش موثری داشته و در جمعه سیاه اهواز حسینیه اعظم شرکت داشت. در راهپیمایی‌ها آغاجاری با سرگرد منوچهری رئیس شهربانی وقت درگیری داشتند و در موقع پیام امام، بانک ملی امیدیه را با جمعیت همرزمانش به آتش کشید. تا اینکه در همان لحظه دیگر همرزمانش به نام شهید موسوی مورد اصابت گلوله قرار گرفت و برای نظم و حفاظت منطقه و جلوگیری از نفوذ ضد انقلاب ایران نقش موثری داشتند. هنگام شورش ضد انقلابیون کومله-دموکرات در کردستان به این منطقه رفته که حتی یکی از همرزمانش به نام [شهید] ابراهیم جمالی، را ضد انقلابیون دستگیر و پس از شکنجه فراوان وی را به درجه شهادت می‌رسانند و شهید فرداد تنهایی برای تسلی خانواده شهید به کردستان اعزام، و پیکر پاک آن شهید را به خانواده‌اش تحویل داد و در حمله‌های جنگ تحمیلی چندین فقره شرکت داشتند تا این که در جبهه غرب خرمشهر به درجه شهادت نائل می‌شود.

پدر شهید نیز از روستا زادگان عشایر بختیاری است که حدود ۳۵ سال پیش در اثر فقر و تنگدستی به منطقه بد آب و هوای آغاجاری به خدمت شرکت نفت در آمده و با حقوق ناچیز مشغول کار شده و سختی‌ها و رنج پر مشقت را پشت سر گذراند.

تاریخ و نوع حادثه

در تاریخ ۲۰/۲/۱۳۶۱ در غرب کارون در ساعت دو نیم بامداد در حالی که شهید فرمانده عملیات بود، به طرف لشکر دشمن حمله کردند. ابتدا پای چپ شهید مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد و به دلیل اینکه گروه خون شهید o- بوده، همرزمان وی از پیش‌روی ممانعت کردند. ولی چون شهید مسئولیت گروه را به عهده داشت، صلاح [را در] برگشت نمی‌دانست. چون موجب شکست برای اسلام بود. لازم دانسته خود به درجه شهادت برسد، بهتر است تا اینکه عقب نشینی کند. موقعیت زمانی گروهش طوری واقع شده بود که در تپه خاکریز دشمن تیربار روی آن موضع گرفته و کلیه لشکریان خود را زیر رگبار تیر بار گرفته. شهید پیشاپیش دسته خود به طرف دشمن حمله کرده و بقول همرزمانش نزدیک سیم خاردار رسیده، شهید با سرنیزه خود سیم خاردارها را قطع و مین‌یابی کرده و به طرف تیربارچی دشمن پیشروی کرده تا اینکه دو نفر از تیربارچی‌ها را به درک واصل کرد؛ ولی سومی به طرف شهید با سلاح تیربار چندین تیر در سینه و ناحیه سر اصابت کرده و شهید به درجه رفیع شهادت نائل می‌گردد. این تنها آرزویش بوده که در اسلام و مسلمین و مستضعفین جهان که رهبر آن امام‌خمینی است، شهید شود و به آرزوی دیرینه‌اش که همانا شهادت است برسد. پس از ۲۴ ساعت پیکر پاک شهید از طریق اهواز به منطقه حمل و در قطعه شهدای امیدیه آغاجاری به خاک سپرده شد.

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید
برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

شهید فرامرز علیاری

از مبارزات شهید

قبل از پیروزی انقلاب یک شبی یکی از روحانیون قم را، شهید آوردند و ساواک از آوردن روحانی به وسیله شهید علیاری متوجه می‌شود، دو شهید را به زندان می‌اندازد و با واسطه یکی از آشنایان شهید از زندان آزاد می‌شود. شهید ضد گروهک‌ها بود و شبها تا صبح نگهبانی می‌داد؛ البته با اسلحه. در زمان قبل از پیروزی انقلاب شهید در تظاهرات میدان جعفر شرکت داشت. گروهی را به وسیله خودش جمع کرد و از میانکوه به میدان جعفر جهت تظاهرات بر علیه ساواکی‌ها شورش کردند. همیشه وقتی سر کار حاضر می‌شد با گروهک‌های ضد انقلاب بحث می‌کرد و تا حد امکان آنها را به راه راست هدایت می‌کرد و خوشحال بود از اینکه آنها را به راه راست هدایت می‌کند. در طول جنگ تحمیلی به جبهه سوسنگرد (الله اکبر) و جبهه خرمشهر اعزام شد و البته مدت اقامتش در جبهه سوسنگرد شش ماه بوده است و سرانجام در یکی از عملیات چشمگیر و جهانی بیت المقدس بر علیه صدامیان شورید و به درجه رفیع شهادت نائل گردید و هنوز بعد از یکسال پیکر مطهرش پیدا نشده.

روحش شاد

از اخلاق شهید از زبان مادرش

بچه خوبی بود و اخلاق اسلامی داشت و تمام روحانیت را جمع می‌کرد و به دهات می‌رفت و تبلیغ اسلامی می‌کرد. بچه‌ای با ایمان بود. در کمیته‌ها و سپاه فعالیت داشت و بعد هم به استخدام شرکت گاز درآمد. خیلی خوب بود و مهربان بود و جای گفتن نیست و از کوچکی تا حالا که شهید شده هیچ گاه به ما حرفی نزد و پرخاشی نکرد.

شهید قبل از اینکه به جبهه برود مرتب کتاب معاد از آقای دستغیب را می‌خواند. و سیر نمی‌شد از اینکه این کتاب را تمام کند و می‌گفت این کتاب باعث شده که من به جبهه بروم و یکی از عضو‌های فعال حزب جمهوری اسلامی میانکوه بود و زمانی که مردم جنگ زده به میانکوه آمده بودند، شهید علیاری مرتب غذا برای جنگ زدگان تهیه می‌کرد. روز آخر که می‌خواست به جبهه برود شهید نواری را تهیه می‌کند و از مادرش می‌خواهد که با او مصاحبه کند و مادرش نیز قبول کرد و با او مصاحبه کوچکی کرد و هدف‌اش را از رفتن به جبهه بپرسید و می‌گفت، من جنگی را می‌خواهم بکنم که حضرت علی(ع) کرد. همیشه به خواهران و مادرش توصیه می‌کرد که زینب‌وار زندگی کنند و تاکید خاصی روی حجاب اسلامی داشت به خصوص برای خواهر و مادرش این موضوع را مطرح می‌کرد.

زندگینامه شهید فرامرز علیاری

فرامرز علیاری در سال ۱۳۲۴ در یک خانواده مذهبی و مستضعف به دنیا آمد. دوران تحصیلی خود را تا کلاس دهم نظام قدیم ادامه داد. چون پدر از نظر کاری و مالی ضعیف بود مجبور شد که وی ترک تحصیل کند. بعد از چندی به سربازی رفته و در همان موقع فهمید که چه فقری بر جامعه حکمفرماست. از همان لحظه به بعد فعالیتهای اسلامی خود را شروع کرد. بعد از اتمام دوران سربازی به یاری پدر شتافت و در شرکت گاز به طور موقت شروع به کار کرد؛ بعد از چندی به طور دائم به استخدام شرکت گاز درآمد.

در همان موقع ساواک فهمید که وی فعالیت اسلامی دارد و به مدت دو روز وی را بازداشت کرد و همین کار باعث شد که اطلاعات وی افزونی پیدا کند.

قبل از انقلاب فعالیت‌های خود را آشکار و در راهپیمایی‌های سراسری شرکت می‌کرد. همین که امام فرمان اعتصاب عمومی را داد، وی همراه همکاران خود اعتصاب را شروع کرد.

 وقتی انقلاب پیروز شد و امام به ایران آمد، فرامرز در کمیته‌های گشتن، شروع به نگهبانی کرد و بعد از چندی وی تصمیم گرفت تشکیل خانواده دهد. هنوز  مدتی از ازدواج وی نگذشته بود، که عراق جنگ تحمیلی خود را به ایران شروع کرد و به طور داوطلب در جبهه سوسنگرد به کمک برادران که آنجا بودند شتافت و بعد از چندی به پیش خانواده‌اش برگشت تا اینکه بعد از استراحت دوباره به یاری جبهه‌ها بشتابند. قبل از اینکه حمله فتح المبین آغاز شود، داوطلبانه برای جبهه ثبت نام کرد. ولی اداره آنها اجازه به آنها را ندادند و گفتند ما به تو خیلی احتیاج داریم. بعد از چندی گفت من حتماً باید جبهه بروم و در سپاه پاسداران آغاجاری ثبت نام کرد و در تاریخ ۱۰/۲/۱۳۶۱ در حمله بیت المقدس به شرف شهادت نائل شد.

برادران و خواهران این دنیا مانند کلاسی است که باید در آخر امتحان پس بدهیم. خوشا به حال کسی که در این امتحان سرافراز بیرون بیاید…

شهید فرامرز علیاری، یادتان نرود در آخر نماز برای امام دعا کنید…

والسلام از طرف خانواده شهید فرامرز علیاری

 

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

شهید فرزاد پیشرو

زندگینامه شهید فرزاد پیشرو

شهید فرزاد پیشرو فرزند فاضل در سال ۱۳۵۲ در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود. دوران طفولیت را در دامان پر مهر خانواده گذراند. دوران ابتدایی و راهنمایی را در همان شهر با موفقیت سپری کرد. با شروع انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران وارد این ارگان شد و به عنوان پاسدار و انجام فعالیت‌های انقلابی و اسلامی پرداخت. با شروع جنگ تحمیلی به سرعت وارد عرصه نبرد شد و در مناطق عملیاتی به مبارزه با دشمن پرداخت و به عنوان نیرویی بی باک در حوزه سپاه برای مقابله با ضد انقلاب و اشرار به مناطق مرزی اعزام شد.

شهید بزرگوار سرانجام در تاریخ ۲۸/۶/۱۳۷۲ در هنگام درگیری با ضد انقلاب در سردشت کردستان بر اثر اصابت گلوله مستقیم ضد انقلاب به درجه رفیع شهادت نائل آمد. تربت پاک وی در قطعه شهدای شهر میانکوه می‌باشد.

روحش شاد و یادش گرامی باد

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

شهید غلامعلی مرادی

زندگی نامه پاسدار شهید غلامعلی مرادی

شهید غلامعلی مرادی در مهرماه سال ۱۳۴۴ در شهر اهواز در خانواده زحمتکش از طبقه‌ای مستضعف اجتماع متولد شد. در سن ۹ سالگی پدرش فوت کرد و پس از آن تحت سرپرستی مادر و برادرش به ادامه تحصیل ابتدایی پرداخت و در این  زمان، کم کم شراره‌های اسلام در وجودش شعله‌ور می‌شد. پس از طی دوران ابتدایی به دوره راهنمایی راه یافت و در این زمان با آغاز انقلاب اسلامی امت مستضعف ایران و با شرکت در راهپیمایی‌ها و پخش اعلامیه‌ها و نوار و سخنرانی‌های امام در گامی استوار در راه انقلاب اسلامی ایران برداشت.

در این زمان او نوجوان ۱۳ ساله در ظاهر خاموش و ساکت، ولی در درون چون دریای متلاطم و پر خروش که تمام حواسش متوجه انقلاب بود. پس از پیروزی انقلاب با فرمان امام در صف جوانان بسیج درآمد و موفق شد در این نهاد فعالیت خود را آغاز نماید و در مدت دو سال با وجود فعالیت فراوانی که در بسیج داشت باز هم ناراحت بود و می‌گفت، من کاری برای این انقلاب نکرده‌ام و در برابر خون شهدا خدمت من بسیار ناچیز است. همیشه آرزویش الله و رسیدن به الله بود و با شروع جنگ تحمیلی اندوه بسیار بر دلش نشست و در این راه به آموزش اسلحه پرداخت. بارها برای رفتن به جبهه مراجعه نمود، ولی به علت سن کم جواب رد می‌شنید و از این موضوع بسیار ناراحت و غمگین می‌شد و آرزوی زیادی برای رفتن به جبهه و پیوستن به مبارزه حق علیه باطل در دل خود می‌پروراند.

شهید غلامعلی همیشه خانواده اش را به شرکت و پیوستن به مبارزه حق علیه باطل در دل خود می‌پروراند. شهید غلامعلی همیشه خانواده‌اش را به شرکت در راهپیمایی‌ها، پر کردن مساجد، اطاعت از امام، پیروی از روحانیت مبارز و صراط مستقیم که همان راه امام است تشویق می‌نمود و ‌گفت، هدف الله است و دنیا هیچ ارزش و بهایی ندارد.

این سخنان امام همیشه در گوشش طنین انداز بود، که رهبر ما آن طفل ۱۲ ساله است، که به خود نارنجک می‌بندد و با آن قلب کوچکش که صدها بار از زبان و قلب ما ارزشش بیشتر است، خود را به زیر تانک انداخت و با تکیه به این کلام به شهر آغاجاری آمد و موفق شد در واحد بسیج سپاه پاسداران این منطقه ثبت نام نماید و پس از طی یک دوره فشرده به جبهه اعزام شود. شهید غلامعلی مرادی به قرآن علاقه بسیار داشت. و این کتاب آسمانی را با اشتیاق فراوان می‌خواند و از صوت قرآن لذت می‌برد و هرکجا آوائی از قرآن می‌شنید می‌ایستاد و سراپا گوش می‌شد و آوای قرآن را به گوش جان می‌شنید. او در انجام عبادت بسیار کوشا بود و نماز شب بر پا می‌نمود و در نماز سجده‌های طولانی می‌نمود و می‌گفت، خدا سجده‌های طولانی را دوست دارد و برای آنها اجرا پاداشی فراوان قائل است. رفتار وی با دوستان بسیار مودبانه بود و می‌گفت، نباید با صدای بلند با کسی صحبت کرد و برای نزدیکان، خصوصا خانواده خود احترام فراوانی قائل می‌شد.

جوانی بود با یک دنیا عشق و ایمان به الله که عاقبت در راه معبود شربت شهادت نوشید و در سن ۱۶ سالگی، در تاریخ ۱۳۶۰/۰۹/۰۸، در عملیات آزادسازی بستان بر اثر اصابت ترکش خمپاره به ناحیه گردن، در صف عاشقان الله رهسپار درگاهش گردید.

روانش شاد و یادش گرامی باد

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

شهید فخرالدین راشدی

زندگینامه شهید فخرالدین راشدی

بسم الله الرحمن الرحیم

شهید فخرالدین راشدی فرزند یاعلی در سال ۱۳۴۶ در شهر امیدیه، روستای آسیاب در خانواده‌ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون می‌نمود. رابطه‌اش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند. وی با آغاز جنگ تحمیلی از طریق سپاه پاسداران آغاجاری بعنوان بسیجی به جبهه های نبرد اعزام شد.

شهید فخرالدین راشدی ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۱۳۶۱/۱۲/۲۰ در عملیات پدافندی، منطقه عملیاتی کوشک، بر اثر اصابت ترکش خمپاره به فیض شهادت نائل آمد.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

شهید غلامعلی مصدق زاده

زندگینامه شهید غلامعلی مصدق زاده

بسم الله الرحمن الرحیم

شهید غلامعلی مصدق زاده فرزند محمود در سال ۱۳۴۱ در شهر خرمشهر در خانواده‌ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون می‌نمود. رابطه‌اش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند. وی در زمان نوجوانی و جوانی اهل کار و تلاش بود. شهید پس از پیروزی انقلاب اسلامی وارد سپاه شد و بعنوان پاسدار به انجام وظیفه پرداخت. با آغاز جنگ تحمیلی از طریق سپاه پاسداران آغاجاری بعنوان پاسدار به جبهه های نبرد اعزام شد.

شهید غلامعلی مصدق زاده ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۱۳۶۳/۱۱/۱۴ در منطقه عملیاتی محور جاده ماهشهر-آبادان، بر اثر سانحه رانندگی به فیض شهادت نائل آمد.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

شهید غلامعباس محمدرضائی

زندگینامه شهید غلامعباس محمدرضائی

بسم الله الرحمن الرحیم

شهید غلامعباس محمدرضائی فرزند زلفعلی در سال ۱۳۳۸ در خانواده‌ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون می‌نمود. رابطه‌اش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند و وارد دوره دبیرستان شد. وی در زمان جوانی و نوجوانی به کار و تلاش میپرداخت. با آغاز جنگ تحمیلی از طریق سپاه پاسداران آغاجاری بعنوان بسیجی به جبهه های نبرد اعزام شد.

شهید غلامعباس محمدرضائی ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۱۳۶۱/۱۲/۲۷ در منطقه عملیاتی ام الرصاص، بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن به فیض شهادت نائل آمد.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

شهید غلامعباس فدعمی

هميشه گشاده رو بود و لبخند زيبايي چهره اش را زينت مي داد. در اميديه به دنيا آمد و خانواده اش از سال ۱۳۵۱ در علي آباد ساكن شده بودند. او تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در مدرسه ي جنب منزلشان با موفقيت سپري كرد و در ايام انقلاب به مسجد و انجمن اسلامی پيوست و با تشكيل پايگاه مقاومت شهيد باكري يكي از اعضاي فعال آن به شمار مي رفت. او در سال ۱۳۶۰ وارد انتظامات سپاه شد و در پدافند پاسارگاد (پادگان شهیدعلیدادی) مردانه در برابر تجاوز هواپيماهاي عراقي ايستاد.

   جاويد الاثر غلامعباس فدعمي در سال ۱۳۴۴ در خانواده اي متديّن چشم به جهان گشود و از نظر اخلاقي به متانت و مهرباني شهره بود، او از هر كمكي كه از دستش بر مي آمد دريغ نمي كرد و پيوسته به فكر محرومان بود. او به خانواده عشق مي ورزيد و سعي مي كرد پدر و مادر از دست او رنجيده خاطر نشوند به همين دليل در آخرين نواري كه حكم وصيت نامه او را دارد بعد از توصيه به پيروي از امام و برگزاري نماز اول وقت، از آنها طلب عفو مي كند.

   وي تحصيلات خود را تا سال سوم دبيرستان با موفقيت ادامه داد و در ۱۸ بهمن سال ۱۳۶۱ همراه با گردان انشراح، در عمليات والفجر مقدماتي در منطقه شيب میسان شركت جست و به خیل گل هاي ياس پيوست تا همچون ديگر عزيزان جاويد الاثر در قلب و سينه ي امام مسكن گزيند و در بهشت برين بر خوان نعمت الهي نشيند و از جمال بي همتاي دوست بهره مند گردد. همراه با پدر و مادر اين عزيز زمزمه مي كنيم:

بي تو در دامن گلـزار نخفتم يك شب

كـه نـه در باديـه خـار مـغيـلان  بودم

تا مگر يك نفسم بوي تو آرد دم صبح

همه شب منتظر مرغ سحرخوان بودم

روحش شاد و يادش گرامي باد.

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

شهید غلامعباس سلیمان زاده

زندگینامه شهید غلامعباس سلیمان زاده

بسم الله الرحمن الرحیم

شهید غلامعباس سلیمان زاده فرزند یداله در سال ۱۳۳۸ در خانواده‌ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون می‌نمود. رابطه‌اش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند و وارد دوره دبیرستان شد. وی در زمان جوانی و نوجوانی به کار و تلاش میپرداخت. با پیروزی انقلاب اسلامی وارد سپاه شد و بعنوان پاسدار به انجام وظیفه پرداخت. با آغاز جنگ تحمیلی از طریق سپاه پاسداران آغاجاری به جبهه های نبرد اعزام شد.

شهید غلامعباس سلیمان زاده ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۱۳۶۰/۰۳/۲۱ در منطقه عملیاتی دارخوین، براثر اصابت تیر مستقیم دشمن به فیض شهادت نائل آمد.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

شهید غلامعباس سرافراز

زندگینامه شهید غلامعباس سرافراز

بسم الله الرحمن الرحیم

شهید غلامعباس سرافراز فرزند عبدالمحمد در سال ۱۳۴۳ در شهر اهواز در خانواده‌ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون می‌نمود. رابطه‌اش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند. وی در زمان جوانی و نوجوانی به کار و تلاش میپرداخت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت سپاه درآمد و بعنوان پاسدار به انجام وظیفه پرداخت. وی با آغاز جنگ تحمیلی از طریق سپاه پاسداران آغاجاری بعنوان پاسدار به جبهه های نبرد اعزام شد.

شهید غلامعباس سرافراز ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۱۳۶۰/۰۹/۰۸ در منطقه عملیاتی بستان، در عملیات طریق القدس بر اثر شدت جراحات وارده به فیض شهادت نائل آمد.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید