شهید شهرام امیریان

زندگینامه پاسدار شهید شهرام امیریان

تاریخ اسلام جز یک برهه، از صدر اسلام جوانانی چون جوانان ما سراغ ندارد. امام خمینی(رضوان الله علیه)

شهید شهرام امیریان در سال ۱۳۴۴ در یک خانواده به دنیا آمد. از لحاظ هوش و استعداد در سطح بالایی بود و تحصیلاتش را تا سال دوّم نظری در رشته صنعت با موفقیت ادامه داد. شهید امیریان با شکفته شدن آثار بلوغ فکری به فرمان ولی امر و رهبر کبیر اسلام امام خمینی(رضوان الله علیه) مبنی بر حاضر شدن کلیه اقشار مملکت در صحنه‌های فعالیت برای اسلام در کانون‌های اسلامی از جمله انجمن اسلامی هنرستان صنعتی، تبلیغات مسجد جامع، تبلیغات کتابفروشی شهید مطهری، جهاد سازندگی بسیج سپاه پاسداران آغاجاری به فعالیت پرداخت.

شهید امیریان که به مکتب و مظاهر مذهب خویش علاقه بسیار داشت، نامش را از شهرام به صادق تغییر داد. وی به امر رهبر مستضعفان جهان و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران مبنی بر بسیج ملیونی توده‌های وسیع کشور برای دفاع و حراست از اسلام عزیز و قرآن کریم چند بار در دوره‌های تعلیماتی نظامی بسیج سپاه پاسداران آغاجاری شرکت کرد و خود را برای حضور در صحنه حق علیه باطل آماده ساخت و در روز ۲۶ تیرماه ۱۳۶۰ عضو رسمی بسیج سپاه شد. شهرام صادق در در تاریخ ۵/۵/۱۳۶۰ به اتفاق چند تن از برادران سپاه، بهنگام بازرسی خانه گروهکی در امیدیه مورد اصابت تیر قرار گرفته و به شهادت میرسد.

شهید امیری آن شب قبل از مجروح شدن به مادرش گفته بود، به خدا آرزوی شهید شدن دارم؛ و مادرش در جواب به وی گفته بود، چرا این حرف را می‌زنید، برادر بزرگ‌تر چندین بار جبهه رفت ولی شهید نشد تو می‌خواهی شهید شوی؟ که شهرام در جواب به مادرش می‌گوید، خواهید دید که من شهید خواهم شد. موقعی که آخرین لحظات عمر پربار خود را می‌گذراند سفارش کرده بود برایش نوار قران بیاورند؛ تا اگر زنده بود قرآن گوش کند و اگر هم شهید شد برای او نوار قرآن بگذارند.

روحش شاد و یادش گرامی باد

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

شهید شکراله زنگنه یوسف آبادی

زندگینامه شهید شهید شکراله زنگنه یوسف آبادی

بسم الله الرحمن الرحیم

شهید شکراله زنگنه یوسف آبادی فرزند عبدالحمید در سال ۱۳۴۸ در یکی از روستاهای بخش زیدون شهرستان بهبهان در خانواده‌ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون می‌نمود. رابطه‌اش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند و وارد دوره متوسطه شد که تا سال اول نظری ادامه تحصیل داد. وی با آغاز جنگ تحمیلی از طریق سپاه پاسداران آغاجاری بعنوان بسیجی به جبهه‏های نبرد اعزام شد.

شهید شکراله زنگنه یوسف آبادی ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۲۹/۱۱/۱۳۶۴ در منطقه عملیاتی والفجر ۸، بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن به فیض شهادت نائل آمد.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

شهید سید جواد طیبی

زندگینامه شهید سید جواد طیبی

شهید سید جواد طیبی در صبحگاهان روز چهارشنبه ۳/۵/۱۳۴۳ هنگام اذان صبح در خانواده‌ای مذهبی چشم به جهان گشود. در سنین کودکی بسیار مهربان و ساکت بود به طوری که تمام اقوام و خویشان، شیفته اخلاق وی گشته بودند. از آنجا که خانواده او خانواده مذهبی بودند، او هم در سنین هفت سالگی نماز خواندن را شروع کرده. همراه پدر به مسجد می‏رفت. در این سن و سال احکام اسلام را به خوبی یاد گرفته بود و برای تمام دوستان و همکلاسی‏های خود فرد الگویی به شمار می‏رفت. سپس در سن ۱۰ سالگی در تابستان قرآن را به خوبی یاد گرفت، چنانچه در جلسات ماه رمضان همراه با اساتید قرآن در جلسات قرآن شرکت می‏نمود و قرآن را به خوبی می‏خواند تا جایی که مورد تعجب و حیرت کسانی بود که در جلسات قرآن شرکت می‏کردند. از این بابت او را بسیار تشویق می‏نمودند و از آنجایی که علاقه‏اش به فراگیری علوم دینی زیاد شده بود، لذا در سن ۱۲ سالگی در سال ۱۳۵۵ در آن خفقانی که رژیم ساواک شاهنشاهی به وجود آورده بود، او به حوزه آیت الله بهبهانی در اهواز رفت و خود را برای تبلیغ در راه اسلام آماده می‌کرد. در  آنجا او شروع به پخش اعلامیه‏های امام که از نجف وارد ایران می‌شد پرداخت و با این کار شروع به افشاگری علیه رژیم نمود. چندین بار توسط مامورین امنیتی ساواک مورد تعقیب قرار گرفت، ولی با کمک خداوند هیچ گونه آسیبی به او نرسید. در راهپیمایی شرکت می‌کرد و سپس در سال ۱۳۵۶ به حوزه علمیه آیت الله مجتهدی در بهبهان رفت. در آن موقع چون تمامی مردم از خواب غفلت بیدار شده بودند، علاوه بر تظاهرات علیه رژیم کارهای مخفی انجام می‌داد، از قبیل پخش اعلامیه در شهر و روستاهای دیگر و غیره. در ضمن تمام این کارها، علوم دینی و درس خود را به خوبی فرا می‌گرفت. تا  این که رژیم شاهنشاهی سقوط کرد و حکومت اسلامی در ایران شروع گشت.

همیشه برای سلامتی و طول عمر رهبر کبیر انقلاب اسلامی دعا می‏کرد؛ تا اینکه در سال ۱۳۵۹ حمله تجاوزکارانه رژیم عراق ایران آغاز شد و جنگ تحمیلی شروع گشت با شروع جنگ بود در سپاه بهبهان دوره نظامی را فرا گرفت و بعد از مدتی از طرف سپاه آغاجاری به جبهه اعزام شد. در حمله دارخوین همراه با پاسداران شهید عباس سلیمان زاده و شهید عین الله آور و شهید مختاری شرکت نمود. دو ترکش به گردن وی اصابت نمود. بعد از حمله دارخوین او جزو کادر بسیج شد و برای  کلیه نیروهایی که جهت آموزش به پادگان قدس میرفتند، ‏های عقیدتی از قبیل اخلاق احکام نماز و قرآن تشکیل داد در حمله بستان و حصر آبادان همراه برادران سپاه به جبهه رفت و در عملیات شرکت می‏نمود. بعد از بازگشت او مسئول شعبه عقیدتی سپاه جزوه کادر سپاه شد و پس از آن به مدت دو ماه همراه برادران سپاه، در پدافندی والفجر شرکت کرد. بعد از پدافندی والفجر با اینکه چندین روز از این ماموریت نگذشته بود، روزی به خانه آمد و گفت که برای مدت شش ماه باید به آبادان برویم و دوره نیروی دریایی سپاه را یاد بگیریم. وقتی رضایت پدر و مادر را در مورد این مسئله دید، بسیار خوشحال گشت و خود را برای رفتن آماده نمود بعد از ۴۵ روز که در آبادان بودند چند روزی برای مرخصی آمدند.

شهید شاپور طاهری

زندگینامه شهید شاپور طاهری

بسم الله الرحمن الرحیم

َلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ

به شهیدان راه حق مرده نگویید، آنان زنده‏اند ولیکن شما نمی‏دانید. (قرآن کریم)

شهید طاهری در سال ۱۳۳۹ در شهرستان امیدیه به دنیا آمد. ایشان متولد شده از خانواده پاک مومن بود. وی تمام کوشش خود را در این راه به خرج می‌داد که انشالله روزی مستضعفین از زیر یوغ و چپاولگران آزاد شوند. پدر شهید کارگر مستقلات شرکت نفت امیدیه بود.  از عدم آگاهی منطقه سخت خون دل میخورد و همیشه در این فکر بود که انشاالله مردم کسب آگاهی نمایند. تمام سعی و کوشش خود را در این راه به خرج می‏داد. و این بود که در این راه با ارگانهای انقلابی منطقه، نظیر انجمن‏های اسلامی جوانان کت و امور پرورشی بهمئی در تماس بود و رهنمودهای لازم را از طرف سپاه ارائه می‏داد.

در سال ۱۳۴۵ به کلاس درس و و دوران ابتدایی و راهنمایی را گذراند و در سال ۱۳۵۸ مدرک دیپلم خود را گرفت. در سال ۱۳۵۹ به سپاه رفت و در این ارگان مقدس الهی شروع به فعالیت نمود. البته با شوق و اشتیاق فراوان در مدت خدمت در سپاه، مسئولیت بسیج امیدیه را به عهده گرفت و تمام سعی خود را در این راه به خرج داد تا بتواند جای خالی برادران را در پشت جبهه پر کند و این کارش با موفقیت کامل همراه بود.

 در ابتدای انقلاب جوانان شهر، محلات امیدیه را تقسیم بندی کرده و مامور نگهبانی از محله خود شدند که ایشان هم جز همین جوانان بودند.

طاهری عاشق جبهه بود اما هر کاری می‌کرد، اجازه نمی‏دادند که به جبهه برود و بعد از چندمین بار با ریختن اشک شوق و گریه و ناله به جبهه بستان اعزام گردید و در این جبهه حسین‏وار جنگید و حسین‏وار شهید شد.

روحش شاد و یادش گرامی باد

نحوه شهادت

بعنوان فرمانده یک گروه از بچه‌های آغاجاری انتخاب گردید و همه آنها عازم جبهه و دارخوین شدند. پس از چند روزی حمله نهایی در نیمه‏های شب چهارم مهرماه صورت گرفت و وی پس از مبارزه بسیار با کفار بعثی، در روز ۵ مهرماه ۱۳۶۰ به درجه رفیع شهادت نائل می‏گردد.

نام عملیات هنگام شهادت، ثامن الائمه شکست حصر آبادان بود.

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

شهید سینا بهرامی

زندگینامه شهید سینا بهرامی

بسم الله الرحمن الرحیم

شهید سینا بهرامی فرزند علی در سال ۱۳۶۱ در شهر گچساران دیده به جهان گشود که در تاریخ ۱۳/۱۰/۱۳۶۵ بر اثر بمباران وحشیانه دشمن علیه مردم بی دفاع شهرها مظلومانه به همراهی پدر مادر و دو برادر خردسالش دعوت حق را لبیک گفته و به شهادت رسیدند. شهید کودک بوده است.

روحش شاد و یادش گرامی باد

شهید سید یدالله انوشه

زندگینامه شهید سید یدالله انوشه

بسم الله الرحمن الرحیم

شهید سید یدالله انوشه فرزند سید محمّد در سال ۱۳۴۸ در شهر امیدیه در خانواده‌ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون می‌نمود. رابطه‌اش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند و وارد دوره متوسطه شد، در سال اول نظری با شروع جنگ تحمیلی مدرسه را رها نمود و از طرف سپاه پاسداران آغاجاری بعنوان بسیجی به جبهه‏های نبرد اعزام شد.

وی در انجام فرائض مذهبی علی الخصوص نماز و روزه دقت بسیاری داشت و آنها را خالصانه بجا می‏آورد.

شهید سید یدالله انوشه ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۲۸/۱۱/۱۳۶۴ در منطقه عملیاتی شمال فاو، عملیات والفجر ۸ به فیض شهادت نائل آمد.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

شهید سید نورالله موسوی

زندگینامه شهید سید نورالله موسوی

بسم الله الرحمن الرحیم

شهید سید نورالله موسوی در هشتم آذر ماه ۱۳۴۱ در یک خانواده مذهبی واقع در امیدیه آغاجاری چشم به جهان گشود. او از همان کودکی تحت تربیت صحیح پدر و مادر شخصی خوش برخورد و خوش اخلاق و متین و آرام بود و بیشتر اوقات خود را در مسجد می‏گذراند همیشه برادر و دوستانش را به برپا داشتن نماز و انجام فرایض دینی ترغیب می‌کرد.

با آغاز انقلاب عظیم اسلامی وی فعالیت‌های سیاسی خود را آغاز کرد روزها و شب‏های آغاز انقلاب شاهد فداکاری‏های نورالله و همرزمانش بود و همیشه اعلامیه‌های امام را جمع آوری می‏کرد و در بین مردم توزیع می‌کرد. شب‌ها با سایر برادران به نوشتن شعارهای مختلف بر روی دیوارها و پخش اعلامیه‏ها مبادرت می‏ورزید. طول مبارزاتش با رژیم سابق دو بار مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت. وی علاقه خاص و عجیبی نسبت به امام داشت؛ نام امام را همیشه با احترام خاصی بیان می‏کرد هنگامی که امام سخنرانی داشتند با دقت خاصی توجه می‏کرد.

شهید نورالله موسوی پس از پیروزی انقلاب به عضویت سپاه درآمد. او  محصل سال سوم نظری بود. بعد از اینکه از مدرسه فارغ می‏شد، به سپاه میرفت و مشغول انجام وظیفه می‏شد. احساس مسئولیت وی و آگاهی نسبت به رسالت عظیمی که بر دوش داشت به افکار و اعتقاداتش، اعتماد و یقین خاصی می‏داد. نسبت به جو سیاسی و مسائل روز حساسیتی عجیب داشت. درگیری‌های مسلحانه‏ای که در نقاط مختلف ایران به خصوص در غرب صورت می‏گرفت و خیانت‏هایی را که از گروه‌های سیاسی منحرف سرمیزد، باعث خشم عمیق انقلابی وی نسبت به آنان گردیده بود.

همیشه آرزو داشت جهت پاسداری از قرآن و انقلاب اسلامی و حفظ وحدت میهن اسلامی‏اش برای مقابله با مزدوران چپ و راست اعزام شود. ماموریت‌های شایستگی و لیاقت خوبی را از خود بروز می‏داد. در طول اقامتش در سپاه از لحاظ اخلاق و رفتار شایسته‏ای که داشت مورد احترام فراوان از جانب برادرانش قرار می‌گرفت و حرکتی را که برای خدا و به سوی خدا آغاز کرده بود ادامه داد.

با شروع جنگ تحمیلی فرصت یافت تا مراتب پاک باختگی و جانبازی خود را نسبت به انقلاب نشان دهد. وی در طول چند باری که به مرز و جبهه نبرد حق و باطل رفته بود از خود رشادت‏ها نشان داد و بالاخره در روز ۲۰ مهرماه ۱۳۵۹ دعوت حق را لبیک گفت و در جبهه گمرک خونین شهر، خون پاکش بر زمین ریخت و روح پر فتوحش به ملکوت اعلا پیوست.

او با خون خود درخت اسلام و انقلاب را سیراب کرد و خود عاشقانه به سوی خدا شتافت و اینک زندگی او و شهادتش مشعلی فرا راه آینده ما خواهد بود تا پیام همیشه جاویدش را به نسل‌های آینده بسپاریم.

روانش شاد و یادش گرامی و راهش پایدار باد

تاریخ و نوع حادثه

تاریخ حادثه ۲۰/۷/۱۳۵۹ در خرمشهر در ساعت یک بعد از ظهر هنگام درگیری درون سنگر در مقابل دشمن قرار گرفته بود بر اثر تک تیر در ناحیه زیر شکم زخمی شد و به وسیله همرزمان شهید را بیرون آوردند. پس از مدت دو ساعت در بین را به درجه شهادت نائل آمد. مدت ۸ بعد به سردخانه امیدیه آورده شد و سپس به قطعه شهدا به خاک سپرده شد.

مختصری از گذشته شهید

زندگی خانواده شهید پدر شهید از روستاییان اطراف شهرستان ایذه بود. مدت سی و چهار سال پیش در خدمت شرکت نفت در آمده زندگی را با سختی و حقوق بسیار ناچیز و در چادر که به جای مسکن بود شروع کرده و در هوای گرم و سوزان بدون تسهیلات و یخ و برق حتی برای استراحت و خوابیدن شب، از پرده گونی استفاده می‏شد. زندگی شهید زندگی سالمی بود ولی انقلابی هنگام شروع انقلاب اسلامی با جمعی از همرزمان شب و روز […] دست راستش مجروح شد تا اینکه […] به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

شهید سید نعمت اله موسوی

زندگینامه شهید سید نعمت اله موسوی

بسم الله الرحمن الرحیم

شهید سید نعمت اله موسوی فرزند سید نوراله در سال ۱۳۴۴ در شهر آغاجاری در خانواده‌ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون می‌نمود. رابطه‌اش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند. وی با آغاز جنگ تحمیلی از طریق سپاه پاسداران آغاجاری بعنوان بسیجی به جبهه‏های نبرد اعزام شد.

شهید سید نعمت اله موسوی ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۱۸/۱۱/۱۳۶۱ در منطقه عملیاتی محور کوشک در عملیات والفجر مقدماتی به فیض شهادت نائل آمد.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

شهید سید مهدی مصطفوی

زندگینامه شهید سید مهدی مصطفوی

به نام خدایی که ما را آفرید، به نام خدایی که به ما جان داد، به نام خدایی که به ما شکل داد، به نام خدایی که به ما روح داد، و به نام خدایی که به ما روزی داد تا از آن استفاده و از آلودگی و گناهان مبرا باشیم

قسمتی از وصیت نامه شهید

شهید سید مهدی مصطفوی در سال ۱۳۴۱ در امیدیه متولد شد و از نوجوانی در جلسات مذهبی شرکت می‌کرد. روحی ناآرام داشت و همین باعث می‏شد تا در یک جا قرار و آرام نگیرد. از آوان کودکی مسائل دینی را با شور خاص رعایت می‌کرد و خود را در اجرای فرائض دینی مقید می‏دانست دوران مدرسه و دبیرستان کم‌کم با جنایات رژیم پهلوی آشنا شد و در سال‏های سیاه حکومت پهلوی به همراه برادران بزرگترش فعالیت‏های گسترده‏ای در این زمینه داشت و در آن زمان همیشه در تعقیب قرار می‏گرفت ولی همیشه به فعالیت خود ادامه می‏داد. در روزهای سرنوشت‏ساز انقلاب اسلامی به پخش نوار و اعلامیه‌های امام اقدام می‌نمود. شهید سیدمهدی صادقانه و خالصانه خود را وقف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می‏نمود تا تمام وقت خود را در راه پاسداری از دستاوردهای انقلاب صرف می‏نمود و همچنین به امور درسی خود هم رسیدگی می‏کرد و در پایان درس موفق به اخذ دیپلم هنرستان رشته مکانیک گردید.

شهید سید مهدی مصطفوی بعد از تجاوز و هجوم رژیم بعثی عراق به خاک کشور عزیزمان مشتاقانه به سوی جبهه‏ها شتافت (سوسنگرد، آبادان، خرمشهر) به طوری که روزهای متوالی و بدون مرخصی در جبهه‏ها حضور داشت و مخلصانه در راه امام انقلاب نبرد می‏نمود و شجاعانه ده‏ها تن از نیروهای بعثی عراق را به هلاکت رساند.

شهید مهدی از آنجا که عشق به شهادت داشتن و شهید شدن در راه خدا را مردن به حساب نمی‏آوردند. در روز ۱۰/۷/۱۳۵۹ به عنوان آرپیچی‏زن چند تانک و نفربر دشمن را به درک واصل نمود و در هنگام شب بعد از عملیات توسط ستون پنجم خائن و مزدور به کشور مقرر این شیردلان را شناسایی نمودند و به وسیله توپ هلیکوپتر جمعی از یاران امام زمان را به خاک و خون غلطاندن و به دیار حق شتافتند به طوری که در قسمتی از وصیت نامه خود قید کرده است:

که همه ما رفتنی هستیم و به سوی خدا میرویم؛ پس به شما گوشزد می‏کنم که برای هیچ یک از کسانی که به خاطر قرآن و اسلام شهید می‌شوند ناراحت و غمزده نباشید در قسمتی دیگر بیان نموده‏اند خدا را شاهد است تا آخرین قطره خون از این لباس(لباس سپاه) حمایت کردم

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

روحش شاد و راهش مستدام باد

شهید سید محمّد موسوی

وصیتنامه شهید سید محمد موسوی

سلام و درود بیکران به امام خمینی و رزمندگان اسلام که با خون خود ایران را گلستان کردند. ایرانی که سالها زیر دست ابرقدرت‏های شرق و غرب و رژیم شاهنشاهی که در آن زمان آزادی وجود نداشت و ملتش مظلوم و مظلومانه زندگی می‌کردند و به این ملت مظلوم کمک کردی تا توانست از دست این از خدا بی‏خبران آزاد شود خدایا ما ملت ایران همگی به تو نیاز داریم همانطور که تو ما را یاری کردی که رژیم شاهنشاهی را نابود کنیم، پس از تو می‏خواهیم که الان که رزمندگان ما حمله کردند به صدامیان، تو نیز با قدرتی که در دست داری، ای خدا، کمک کن چون رزمندگان ما، ملت عزیزمان دوست دارند قبر شش گوشه امام حسین(علیه السلام) را بوسه بزنند. همانطور که برادر محسن رضایی فرمانده کل سپاه پاسداران قبل از عملیات گفته بود، هرچند جمعیت ما کم باشد ما به کربلا خواهیم رفت. پس آنقدر کشته می‏دهیم تا به کربلا که همان چیزی است که ملت می‌خواهند برویم.

دوست دارم که  با پدر و مادر و خواهرانم چند کلمه صحبت کنم دوست دارم که به این صحبت‏ها عمل کنید انشاالله.

خواهرم قدر تو را در این لحظه آخر درک کردم؛ که چه کار با ارزشی کردی و از یک کارت خیلی خوشحال شدم که به من کمک کردی.

اما ای پدر عزیزم، که با خواندن نماز و کارهای اسلامی ما را راهنمایی کردید، تا بتوانیم برای اسلام و میهن خود خدمت کنیم و از یک چیزی خیلی ناراحت هستم که نتوانستم زحمت‏های پدر تو را انجام دهم. اول از خدا می‌خواهم و دوم از تو می‏خواهم که مرا ببخشید و اما تو ای مادر عزیزم مادری که شبها بر گهواره من بیخوابی‏ها کشیده و مرا به اینجا رساندی. هیچ وقت از یادم نمی‏برم، آن لحظه که در گهواره من می‏نشستی و وقتی صدایم بلند می‏شد، چه در شب، و چه در روز ساعت‏ها وقت را برای من می‌گذاشتی و آرامم می‏کردی.

شما برادران و خواهران عزیزم، و در کل از […] بچه‏های خواهرم و برادرم و از خدا می‏خواهم به همگی شما صبر و مقاومت بدهد تا به انقلاب اسلامی خدمت کنید. پس از تمامی شما می‌خواهم که هیچ گونه سر و صدایی نکنید.

از پوشیدن لباس چه از اقوام گرفته تا خانواده تا دوستانم خودداری کنید و از شما دوستان می‏خواهم همانطور که تاکنون از این انقلاب حمایت کردید، [تا] آخرین قطره خون خود که در بدن دارید مبارزه کنید و اگر هرگونه اشتباهی از این به وجود آمد مرا ببخشید در رابطه با مکان دفنم قطعه شهدای آغاجاری.

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

اندر این ظلمت شب آب حیاتم دادند

خدایا شهدای ما را با شهدای کربلا محشور بگردان

سید محمد موسوی

 ۲۶/۱۱ ۱۳۶۴

زندگینامه شهید سید محمّد موسوی

بسم الله الرحمن الرحیم

شهید سید محمّد موسوی فرزند سید نوراله در سال ۱۳۴۴ در شهر آغاجاری در خانواده‌ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیطی تربیتی پرورش یافت و با فضائل نیک اخلاقی آشنا گردید. افراد خانواده را به کارهای نیک هدایت و دوستان را به راه راست رهنمون می‌نمود. رابطه‌اش با والدین بسیار مهربان و با فروتنی بسیار با آنها برخورد میکرد. دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند. وی با آغاز جنگ تحمیلی از طریق سپاه پاسداران آغاجاری بعنوان بسیجی به جبهه‏های نبرد اعزام شد.

شهید سید محمّد موسوی ضمن فداکاری و ایثارگری فراوان در تاریخ ۲۵/۱۲/۱۳۶۴ در منطقه عملیاتی فاو(عراق)، در عملیات والفجر۸، بر اثر اصابت ترکش خمپاره و شدت جراحات وارده به فیض شهادت نائل آمد.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید